#


قصه مسابقه

مسابقه سرعت
22 فوریه 2017 بدون نظر 907 بازدید

قصه مسابقه

No votes yet.
Please wait...

مسابقه

روزی از روزها صدا به نور گفت:سرعت من از تو بیشتر است.نور خندید و گفت:نه اینطور نیست سرعت من بیشتر است.صدا گفت:اگر قبول نداری بیا باهم مسابقه بدهیم.نور گفت:باشد.صدا گفت:از اینجا تا کره ی ماه می رویم و بر می گردیم قبول است؟نور گفت:قبول است.آن وقت هر دو کنار هم ایستادند و آماده ی مسـابقه شدند صدا تا سه شمرد و مسابقه شروع شد صدا به سرعت به طرف کره ی ماه می رفت.هنوز مقدار کمی از راه را نرفته بود که دید نور به کره ی ماه رسیده و در حال برگشتن بود.صدا بدون آن که چیزی بگوید از همان جا برگشت و دیگر با نور مسـابقه نداد سرعت نور خیلی زیاد آن قدر که حتی تصورش برای ما مشکل است.در مدت زمانی که ما می گوییم ماه خیلی دور است نور می تواند تا ماه برود و برگردد و در مدت زمانی که ما می گوییم ماه چقدر زیباست نور می تواند چندین بار دور کره ی زمین بچرخد.

نام قهرمان قصه:نور

مکان قصه:آسمان

زمان قصه:روز

پیام قصه:اختلاف سرعت نور و صدا

عناصر قصه:صدا  آسمان  کره ی ماه

 

No votes yet.
Please wait...
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *