مشکلات تغذیه
مشکلات تغذیه ناشی از چیست ؟
– چرا بسیاری از اطفال کم غذا میخورند ؟ در اغلب موارد علت اصلی آنست که بسیاری از مادران دلسوز کوشش زیادی مبذول می دادند که بتوانند غذای بیشتری بفرزندان خود بدهند . مشکلات تغذیه، در میان توله سگها ودر میان اطفال خردسالی که متعلق بنواحی دور افتاده جهان می باشند و مادرهایشان اطلاعات چندانی از رژیم غذایی ندارند تا از این بابت نگران کردند، چندان زیاد دیده نمیشود . ممکن است بطور شوخی اظهار دارید: «پس داشتن معلومات وصرف چندین ماه کوشش مداوم باعث ایجاد مشکلاتی در تغذیه میگردد؟
طفل ممکن است داتا صاحب اشتهای فوق العاده زیادی باشد و حتی در مواقعی هم که دچار غم و غصه و کسالنی میشود اشتهای او تغییری نکند و همچنان پر اشتها باقی بماند . اشتهای طفل دیگری نسبتا کمتر بوده بعلت ناراحتی های جسمی و روحی بسهولت دچار اختلال میگردد . طفل اولی ظاهرة بسوی چاقی می گراید وطفل ثانوی متمایل بلاغری و داشتن اندامی باريك است ، ولی در هر حال درجه اشتهای هر طفلی فطرتا طوری است که اورا سلامت نگاه میدارد و بمیزان متناسبی بر وزن او می افزاید .
عیب کار در آنست که هر طفلی فطرتا دارای غریزه ایست که اگر تحت فشار شدید قرار بگیرد عکس العمل از خود نشان میدهد و علیه فشار وارده مخالفت و مقاومت مینماید، همچنین طفل صاحب غریزه ای است که از غذاهائی که خاطرات نامطلوب دارد بشدت متنفر و بیزار میگردد. مشکل دیگری هم در کار است : اشتهای هر شخص طوری است که همیشه طالب و خواهان خوردن يك نوع غذا نیست. تا مدتی شخص میل دارد مقدار زیادی مثلا اسفناج بخورد و یا همراه صبحانه اش حبوبات و غلات تازه و جدیدی مصرف نماید . در ماه بعد این مواد غذائی ممکن است چنگی بدلش نزند . بعضی از مردم همیشه طالب خوردن مواد شیرین و نشاسته ای هستند و بعضی دیگر با صرف مقدار کمی از آن سیر میشوند . اگر شما این نکات را بفهمید و درك کنید، میتوانید دریابید که مشکلات مربوط بتغذیه در مراحل مختلف رشد ونمو بيك طفل بچه ترتیب و از کجا آغاز میگردد.
اگر مادری در دادن شير بفرزند نوزادش بیش از مقدار یکه خود طفل مایل بخوردن است کوشش نمایدطفل بمخالفت برمیخیزد و شیشه شیر را پس میزند . یا هنگامی که اولین غذای جامد رژیم غذائی طفل وارد میشود ، بطفل فرصت کافی داده نمیشود که بتدریج با آن آشنا شود و بان عادت نماید. بسیاری از اطفال بعد از یکسالگی از بابت غذا خیلی مشکل پسند و سختگیر میشوند چه اولا طبیعت آنها اقتضای چاق شدن خیلی سریع را ندارد ثانية اطفال در این سن از بچه های دیگر لجوج تر و سرسخت ترند، ثالثا ممکن است بعلت دندان در آوردن و ناراحتیهای آن باشد . ادرار و دعوت طفل به بیشتر خوردن، اشتهارا بیش از پیش و برای همیشه کم میکند. یکی از مواقعی که مشکلات تغذیه آغاز میگردد ، اواخر هر ناخوشی است . يك مادر عجول و نگران ، قبل از اینکه اشتهای طفل باز گردد ، غذا دادن بطفل را با مقدار زیاد شروع میکند . این عمل بزودی نفرت طفل را بغذا بر می انگیزد و آنرا برای همیشه در وجود طفل تثبیت میسازد.
البته تمام مشکلات مربوط بتغذیه ، ناشی از اصرار کردن زیاد نیست . طفلی ممکن است بعلت حسادت نسبت بنوزادی که تازه متولد شده است و یا هر نوع نگرانی و اضطراب خاطر دیگری، از خوردن غذا امتناع نماید. ولی علت اصلی بی اشتهائی طفل هر چه باشد، اضطراب و اصراری که مادر برای خوردن غذای بیشتر بطفل دارد معمولا کار را بدتر کرده از اعاده اشتها بحال طبیعی جلوگیری میکند.
برای مدت یک دقیقه خودتانرا بجای طفل بگذارید. از نظر روحی، آخرین مرتبه ای را که خیلی گرسنه نبودید بخاطر آورید. احتمالا آن روز، روز گرم و خفه ای بود، یا نسبت به امری دلنان شور میزد ، یا دل بهم خوردگی و اختلال معدی داشتید. (طفلی که دچار مشکلات مربوط به تغذیه گردیده است غالبا همینطور حس میکند.) در تحت این شرایط ، تصور کنید که زن غول مانند عصبانی مزاجی هم در کنار شما نشسته است و هر لقمه ای که بر میدارید بدقت مواظبت و مراقبت میکند . شما کمی از غذاهائی را که بیشتر از همه دوست دارید خورده اید و در حالیکه احساس سیری کاملی مینمائید ، کارد و چنگال را کنار گذاشته اید. لیکن آن زن قیافه مضطر بی بخودم بگیرد و میگوید: «چرا از غذا دست کشیدی، تو که هنوز هویجت را نخورده ای؟، شما برایش توضیح میدهید که بچیز دیگری میل ندارید، ولی او که ظاهرا احساسات شما را درك نمیکند طوری رفتار مینماید که گوئی شما با او مخصوصا سر مخالفت و بدرفتاری دارید. وقتی او بشما دستور میدهد که حق ندارید از سر میز غذا برخیزید مگر اینکه بشقاب خود را تمام و کمال خورده باشید ، شما سعی مینمائید مختصری ازهویج را بخورید لیكن خوردن آن دل شما را میزند و حالت انقلاب معدی در شما ایجاد مینماید. او يك قاشق از آن هویج پر میکند و بدهان شما خالی مینماید ، خالی کردن هویج در دهان شما همان و ایجاد استفراغ همان است.
درمان محتاج زمان و بردباری است . همین که غذا خوردن طفل با مشکلاتی مواجه گردید ، برطرف کردن آن محتاج گذشت زمان، شکیبائی و حوصله بسیار است . موقعی که طفل فقط غذای مختصری میخورد مادر نمی تواند خونسردی خود را حفظ کند و بسیار نگران میشود . معذالك همين نگرانی و اصرار مادر در دادن غذای بیشتر بطفل عامل اصلی کم اشتهائی طفل میگردد . حتی وقتی مادر با بذل مساعی بسیار رفتار خود را تغییر میدهد ، هفته های متوالی طول میکشد تا اشتهای طفل بتدریج باز گردد. زیرا طفل باید فرصت داشته باشد تا تمام ناراحتیها و اوقات تلخیهائی را که در موقع غذا خوردن پیش میاید مندرجا فراموش نماید.
اگر اشتهای طفل را بموش و نگرانی و اضطراب مادر را بکر به تشبیه کنیم باید گفت همانطور که وجود گر به سبب فرار موش میگردد ، نگرانی و اضطراب مادر نیز سبب بی اشتهائی طفل خواهد شد و تنها باین دلیل که گر به بطرف دیگر نگاه میکند شما قادر نخواهید بود موش را بدلاوری تشجيع نمائید . برای این منظور، گربه باید مدت مدیدی موش را بحال خود تنها بگذارد. دکتر کلارادیویس باین نکته پی برد که کودکان خردسالی که هنوز بر عليه هبچ نوع غذائی تعصبی در خود بوجود نیاورده بودند، در موقعی که انواع مختلف غذاهای طبیعی در اختیار آنها گذاشته شده بود، خودشان از يك رژيم غذائي متعادلی پیروی میکردند. لیکن شما نمی توانید از طفلی که ماهها و بلکه سالها بر علیه بعضی از غذاها مثلا سبزی ، مخالفت و مبارزه نموده است متوقع باشید که چون مادرش اخيرا خوش اخلاق شده و او را در خوردن انواع غذا آزاد گذاشته است ، ناگهان با خوردن این نوع غذاها موافق گردد و نسبت بأنها اظهار تمایل نماید . طفل ممکن است در بعضی نقاط ، مانند اردوگاه ، که همه مثلا” سبزی میخورند و طفلهم البته گرسنه اش میشود و در ضمن کسی هم اهمیت نمیدهد که آیا اوسبزی میخورد یاخیر ، با خوردن سبزی موافقت کند . ولی در منزل دیدن این سبزیها برای او موجبات تداعی معانی را فراهم میکند و بمحض اینکه طفل نگاهش بسبزی میافتد ، طبع او و معده او میگوید : نه ! غذا نخور».
احساسات مادر راهم باید در نظر گرفت
موقعی که طفل از نظر تغذیه، با مشکلات مزمنی مواجه میشود، ناراحتی های مادر فوق العاده شدید است. آشکارتر از همه ناراحتیها، اضطراب و نگرانی مادر است که مبادا بدن طفل دچار کمبود مواد غذائی درد و مقاومتش را در مقابل عفونتهای معمولی از دست بدهد. طبیب خانوادگی سعی زیادی مبذول میدارد تا مادر را مطمئن سازد که اطفالی که در تغذیه بمشکلاتی دچار شده اند نسبت به ابتلاء به امراض مختلف مستعدتر از دیگران نمی باشند. لیكن این کوشش به منزله آهن مرد کوبیدن است زیرا برای مادر باور کردن آن بسیار مشکل بنظر میرسد.
باحتمال زیاد مادر خودش را میسر می شناسد و تصور میکند اقوام خود او و شوهرش همسایگان و طبيب طفل همه و همه او را مادری بی عرضه و با مادری که در کار خود غفلت کرده است تلقی میکنند. ليكن آنها حقيمنا هیچوقت چنین تصوری ندارند بلکه بیشتر احتمال دارد که آنها هم نسبت بمادر طفل احیای تفاهم و همدردی نمایند ، زیرا بدون شك خود آنها نیز گرفتار لااقل طفل بی اشتها و کم غذائی میباشند. البته خود خوری و شکست و خشم مادر ، نسبت بفرزند گستاخ و جوری که تمام کوشش و جدیت مادر را که برای هدایت و راهنمای او مینول میگردد مبتواند خنثی نماید و اجتناب ناپذیر است . وجود چنین احساساتی در مادر از همه چیز بدتر و ناراحت کننده تر است زیرا مادر دلسوز و مهربان را از خود شرمنده و منفعل میسازد. . و توجه این حقیقت بسیار جالب است که بسیاری از والدینی که فرزندانشان در تغذیه دچار مشکلاتی گردیده اند بخوبی بخاطر می آورند که خود آنها نیز در دوران طفولیت دچار همین مشکلات تغذیه بوده اند. آنها بخوبی بخاطر می آورند که اصرار و توسل بزور و اجبار شیجه معکوسی بار می آورد ، معذالك آنها خود را ناگزیر از انجام آن میدانند و نمی توانند غیر از این رفتار نمایند. در این موارد باید گفت ، نگرانی و ناراحتیهای وجدان والدین تا اندازه ای از بقایای ناراحتیهای دوران طفولیت است که تاکنون در آنها خفنه بوده و اکنون بیدار شده است و باین صورت تجلی مینماید.
خطر زیادی متوجه طفل نیست . دانستن این مسئله بسیار مهم است که اطفال دارای حس مشخصی میباشند که بآنها فرمان میدهد که چه نوع و چه مقدار غذا برای تأمین رشد و نمو آنها مورد نیاز است. خیلی خیلی بندرت ممکن است مشکلاتی که در تغذیه پیش میابد باعث ایجاد لاغری مفرط و کمبود ویتامین بدن و امراض عفونی بشود. است ولی طفلی که کم غذا میخورد باید تحت نظر و راهنمائی طبیب قرار گیرد و گاهی دقیقا معاینه شود تا طبیب ارزش رژیم غذائی طفل را از نظر اینکه چه موادی ببدنش میرسد و چه موادی ببدنش نمیرسد تعیین نماید و در صورت لزوم برای جبران کمبود مواد غذائی، غذاهای دیگر و یا ترکیبات داروئی لازم تجویز نماید و دستوراتی نه فقط از نظر تغذیه ، بلکه از نظر کلی و عمومی در مورد پرستاری و مواظبت از طفل بوالدین بدهد و مادر را مطمئن وخاطر جمع سازد که خطری متوجه سلامت طفل نیست.. ورود ۶۰۱ – غذاخوردن را با بشاشت و مفا توام کنید . مقصود آن نیست که طفل را وادار به خوردن کنید بلکه منظور آنست که بگذارید اشتهای طبیعی طفل بخودی خود ظاهر شود تا خود او بخوردن ابراز تمایل نماید.
خیلی سعی کنید که راجع بغذاخوردن طفل حرفی نزنید یعنی نه تهدید و نه تشویش کنید. وتنی مقدار زیادی غذا میخورد او را تحسین نمائید و وقتی کم غذا میخورد قیافه مايوس
و ناراحت کننده ای بخود نگیرید ، شما باید بتوانید با تمرین و ممارست ، بکلی فکر غذا خوردن طفل را از سر خود خارج کنید و بدانید که رسیدن این هدف واقع پیشرفت مهمی محسوب میشود. زیرا وقتی طفل احساس کرد که فشاری بر او وارد میشود، بتدریج اشتهای خود را باز خواهد یافت. او نشان داده اند گاهی میشنوید که چنین نصیحت میکنند : « غذا را جلوی طفل بگذارید و باو هیچ نگوئید ، بعد از نیم ساعت اعم از اینکه کم یا زیاد خورده باشد غذا را از پیشش بردارید و تا وعده بعدی هیچ چیزی باو ندهید. این روش البته خیلی خوب است، مشروط بر آنکه با رفتار شایسته ای صورت پذیرد، یعنی مادر واقعا کو شش فوق العاده ای مبذول دارد که نسبت بغذا خوردن طفل هرگز نگران نشود و غرولندي نکند و همچنان بشاش و گشاده رو باقی بماند . ليکن يك مادر عصبانی و خشمگین مشت خود را محکم ببشقاب غذائی که جلوى طفل قرار دارد میکوبد و با تغیر و تشدد میگوید : اگر این بشقاب غذا را در ظرف نیم ساعت نخوری ، من آنرا از پیشت برمیدارم و تا موقع شام از غذا با چیزهای خوردنی خبری نیست! پس از آن مادر در حالی که منتظر غذا خوردن طفل است خبره خیره باو مینگرد : این تهدید ، طفل را مصمم باستقامت میکند و آخرین اثرات اشتها را در او از بین میبرد. طفل لجوج و سرسختی که با مادرش در مورد غذا خوردن خود مبارزه میکند همیشه می تواند با مقاومت مداوم خود مادر را از «رو ببرد،. . ن ن
البته شما خواهان آن نیستید که فرزندتان بعلت مغلوب شدن در این مبارزه، اعم از اینکه این مغلوبیت از طریق توسل بجبر و یا در نتیجه برداشتن بشقاب غذا از پیشش باشد ، غذاهای خودرا بخورد بلکه برعکس آرزوی شما آنست که طفل غذای خودرا بعلت اینکه میل و اشتهای خوردن آنرا دارد بخورد. : بنابراین تغذیه او را از غذاهائی شروع نمائید که خیلی دوست دارد . آرزوی شما آنست که وقتی فرزند شما برای غذا خوردن سر سفره حاضر میشود دهانش آنچنان أب بیفتد که حتی نتواند چند لحظه ای هم صبر کند . برای رسیدن باین هدف قدم اول آنست که تا دو سه ماه غذاهای کامل و مفیدی که مورد علاقه او است برایش تهیه کنید (و تا آنجا که ممکن باشد سعی کنید رژیم متعادلی ترتیب دهید) و غذاهائیرا که او ابدأ دوست ندارد از رژیم غذائی حذف نمائید.
اگر فرزند شما فقط تا اندازهای گرفتار مشکلات غذائی است ، یعنی فقط يك يا دو نوع از غذاها را دوست ندارد ولی انواع دیگر غذا را بخوبی میخورد. در آنجا توضیحات کافی داده شده است که تا اعادة اشتهای طفل و یا تا رفع سوء ظن و ناراحتی های طفل در موقع غذا خوردن چه نوع غذائی را می توان جانشین غذای دیگر ساخت.
مطنلی که انواع معدودی از غذاها را دوست دارد . مادری ممکن است اظهار نماید که : «آن بچه هائیکه فقط از يك نوع غذا بیزارند مشکلات زیادی را فراهم نمیکنند. ولی بچه من فقط کتلت، موز، پرتقال و مشروبات گازدار (انواع کالاها و امثالهم) را دوست دارد و گاهگاهی مختصری نان با چند دانه نخود هم میخورد و از بقیه غذاها بکلی رو گردان است.
و البته این حالت یکی از موارد بسیار شدید مشکلاتی است که در تغذیه پیش می آید ، ولی بهر حال اساس کار همان است . بعنوان صبحانه می توان مقداری نان ویتامینه و موز ؛ بعنوان ناهار کتلت و بقدر دو قاشق غذا خوری نخود سبز و يك پرتقال ؛ بعنوان شام مقداری نان ویتامینه و مقداری موز برایش توبه کرد. اگر طفل در هر وعده برای مرتبه دوم و سوم باز هم از این غذاها خواست و شما هم از آنها موجود داشته باشید، تا هر مقدار که بخواهد باو بدهید . همین رژیم غذایی را تا چندین روز منتها باشكال وصور مختلف برایش تهیه کنید . از دادن مشروبات گاز دار بکلی خودداری کنید . زیرا اگر معدة طفل از این مشروبات پر شود ، حتی اشتهای مختصر طفل را هم زائل میکند.
اگر طفل بعد از انقضای دو سه ماه غذای خود را با اشتها میخورد ، دوسه قاشق (نه بیشتر از غذاهائی که طفل گاهگاهی از آنها تناول مبکند (نه آن غذاهائی را که اصلا طفل بدش میاید) برژیم غذائیش اضافه کنید. از اضافه شدن این غذای جدید چیزی باو نگوئید. اگر طفل احيانة آنرا نخورد باو هیچ نگوئید . همین غذا را دو هفته بعد مجددا بغذایش وارد کنید و در طی این مدت غذاهای دیگر را هم امتحان نمائید . با چه سرعتی غذاهای جدید را می توان برژیم طفل اضافه کرد، بستگی بطرز پیشرفت اشتهای طفل وطرز استقبال اواز غذاهای جدید دارد.
بین غذاها فرقی نگذارید
اگر طفل دلش میخواهد چهار مرتبه پشت سرهم از يك نوع غذا بخورد و از غذاهای دیگر هیچ نخورد، اشکالی ندارد اجازه بدهید اینکار را بکند (مشروط بر اینکه غذای سالم و مفیدی باشد. اگر طفل غذای اصلی را دوست نداشته باشد و مایل بخوردن آن نباشد ولی دسر را دوست داشته باشد، اشکالی ندارد اجازه بدهید فقط از دسر تناول کند . اگر باو بگوئید : « تا سبزی ها را نخوری از گوشت برای مرتبه دوم خبری نیست ، یاد تا بشقاب غذایت را تمام و کمال نخوری حق نداری دسر بخوری ،، شما بیش از پیش اشتهایش را نسبت بسبزیها و غذای اصلی از بین میبرید رمبل اورا بدسر و کوشت بیشتر میسازید و این البته درست عکس آنچیزی است که شما میخواهید و باصطلاح نقض غرض است .
پیروی از این روش بدان معنی نیست که شما میخواهید فرزندتان برای همیشه غذاهای نامناسب بخورد، بلکه اگر فرزند شما در تغذیه دچار مشکلاتی شده است و نسبت به بعضى از غذاها مظنون است و از خوردن آنها امتناع میکند، بهترین وسیله برای برگرداندن او بيك رژیم متعادل آنست که باو بفهمانید که خوردن یا نخوردن او بشما مربوط نیست و برای شما اهمیتی ندارد که او چه غذائی را میخورد یا نمیخورد.
بنظر من اشتباه بزرگی است که مادر بطفل اصرار وسماجت نماید که از غذائی که متنفر است فقط یکذره يا ديك نوك قاشق، بعنوان انجام وظیفه بچشد ، اگر طفل مجبور است مقداری، ولومختصر، از غذائی که از آن بدش میاید و متنفر است بخورد، احتمال اینکه او زمانی تغییر عقیده بدهد و بآن غذا متمایل گردد بسیار کمتر میشود . این اجبار، عيش طفل را هنگام غذا منقص میسازد و اشتهای او را نسبت بتمام غذاها يكدرجه کمتر میکند. هیچوقت طفل را وادار بخوردن غذائی که در وعده قبل از خوردن آن امتناع کرده است ننمائید . زیرا این عمل انگیزه ای برای ایجاد ناراحتی و عصبانیت است.
کمتر از آنچه طفل غذا میخوره برایش بکشید، نه بیشتر
برای بچه ای که کم غذا میخورد، مقدار کمی غذا بکشید . زیرا زیاد کشیدن و پر کردن بشقاب طفل سبب امتناع او از خوردن میگردد و اشتهایش را تخفیف میدهد. ولی اگر برای مرتبه اول مقداری کمتر از آنچه مایل بخوردن است برای او بکشید ، طفل خواهد گفت : « به به اینکه بس نیست . این طرز تفکر در واقع همان چیزی است که شما خواهان آن هستید . یعنی شما میخواهید او نسبت بغذا بعنوان چیزی که همیشه مشتاق آنست فکر کند . اگر اشتهای طفل واقعا بسیار کم است، مقدار بسیار کمی غذا برای او بکشید ، مثلا تکه کوچکی از گوشت ، يك قاشق غذا خوری از انواع سبزی و يك قاشق غذاخوری از مواد نشاسته ای کافی است. وقتی این غذا را تمام و کمال خورد، هرگز از او سؤال نکنید : « باز هم میخواهی؟، بگذارید خود او تقاضای غذای بیشتری بنماید ولو اینکه چند روز طول بکشد تا طفل بفکر این سؤال بیفتد .
دیدگاهتان را بنویسید