چگونه باید غذا خوردن را به کودک آموزش دهیم؟
آشنا ساختن کودک برای خوردن غذای خود
آیا مادر باید غذای طفلی را که کم غذا میخورد بدهانش بگذارد ؟ طفلی که بطرزصحبح وشایستهای تشویق و راهنمائی شود، در حدود دوازده الی هیجده ماهگی خودش غذای خود را خواهد خورد. ولی اگر مادر دلسوز و دلواپسی تا دو، سه یا چهار سالگی فرزند خود را غذا بدهد. احتمالا با اصرار وسماجت)، در این صورت تنها تذکر دادن مادر که از این کار دست بکشد و بگذارد طفل خودش غذای خود را بخورد ، کفایت نمیکند و مشکل را باین سادگی حل نخواهد کرد. زیرا طفل در این سن هر گزاشتیاق و علاقه ای ندارد که غذای خود را خودش بخورد. طفل فکر میکند که باید غذای او را باو بخورانند. در نظر طفل خوراندن غذا به او نشانه مهمی از شدت عشق و علاقه مادر بار است . اگر مادر ناگهان از خوراندن غذا بطفل دست بکشد، این عمل بطفل برمیخورد و باعث ایجاد رنجش و کدورت میشود. احتمال دارد طفل تا دو سه روز از خوردن غذا بکلی استنکاف و خودداری نماید و این مدت طولانی تر از آنست که مادر بتواند تحمل کند. وقتی مادر مجددا شروع بخوراندن غذا بطفل مینماید ، طفل از مادرش کینه ای در دل خواهد داشت . هنگامیکه مادر در دفعه بعد سعی میکند خوراندن غذا را بطفل متوقف سازد، طفل بخوبی از توانائی خود و ضعف مادر بر دارد.
در هر طفل دوساله یا بزرگتری باید بتواند غذای خود را بخورد . ولی آشنا ساختن طفل باینکار ، مسئله دقیقی است که چندین هفته طول میکشد . شما نباید قضیه را بطفل چنان وانمود کنید که قصد دارید امتیازی را آزاد بگیرید، بلکه باید وانمود کنید که چون خودطفل میخواهد غذای خود را بخورد ، شما هم با او موافتید که کار را بعهده خودش واگذار کنید.
در هر وعده و هر روز تا مدتی غذاهائی را که طفل دوست دارد برایش تهیه کنید . وقتی بشقاب غذا را جلوی او قرار دادید، برای مدت یکی دو دقیقه باشپز خانه برگردیدیا باطاق مجاور بروید، مثل اینکه چیزی را فراموش کرده اید بیاورید. هر روز این مدت را کمی طولانی تر سازید . موقعی که پیش او برمیگردید ، اعم از اینکه خودش چیزی از غذا را خورده باشد یا نخورده باشد، بدون اینکه حرفی بزنید در نهایت بشاشت و گشاده روئی غذای طفل را باو بخورانید. اگر در مدتی که شما باطاق مجاور با باشپزخانه رفته اید ، طفل بی صبری کرده شما را صدا کند تا غذای او را باو بخورانید ، با عذر خواهی دوستانه ای فورا نزد او بیائید . ممکن است طفل بطور منظمی در این کار پیشرفت نکند . مثلا در ظرف يك الی دو هفته امکان دارد بتواند يك وعده غذای خودرا تمام و کمال با دست خودش بخورد ولی در وعده بعدی ممکن است حتی يك لقمه هم خودش بر ندارد و میل داشته باشدغذایش باو خورانده شود . در طی این جریانات هرگز با او مشاجره و جر و بحث نکنید . اگر فقط از يك نوع غذا میخورد ، در خوراندن غذاهای دیگر بار اصرار نکنید . اگر طفل از انجام این کار مهم یعنی خوردن غذا بوسيله خودش خوشحال و مسرور است ، از اینکه پسر بزرگی شده است او را تحسین و تعریف نمائید ، ولی نه آنقدر که بحرفهای شما مظنون گردد فرش کنید. برای مدت یک هفته یا بیشتر او را با غذاهای مطلوبی که دوست دارد در هر وعده تاحدود ده الی پانزده دقیقه تنها گذاشته اید ولی او دست بغذا نزده است. در اینصورت باید او را بیشتر گرسنه نگاه دارید. بتدریج در طی سه چهار روز نصف مقدار غذائی را که معمولا باو میخوراندید باو بدهید ، بدین ترتیب طفل باید در وعده بعدی آنچنان گرسنه و مشتاق غذا بشود که نتواند منتظر شما بماند و خودش خوردن غدایش را شروع نماید، مشروط بر آنکه رفتار شما عاقلانه و دوستانه باشد .
موقعی که طول می تواند منظما تا حدود نصف غذایش را خودش بخورد، بنظر من اگر او را تشویق کنید که از سر میز غذا بلند شود بهتر از این است که بقیه غذایش را شما به او بخورانید. از اینکه مقداری از غذایش مانده است هرگز ناراحت نشوید. در دفعات بعد ، شدت گرسنگی او را وادار میکند که بیشتر بخورد . اگر شما بخواهید بقیه غذایش را بار بخورانید ، او ممکن است هرگز نتواند غذا خوردن را کاملا خود بعهده بگیرد و تواند غذا را از اول تا آخر خودش بخورد . موقعی که مقداری از غذایش را خورد و پس از آن از شما تقاضا کرد بقية غذایش را باو بخورانید ، برای آنکه با او موافقت کرده باشید دوسه لقمه دیگر بار بخوانید سپس بار بگوئید : «من خبال میکنم همینقدر برابت کافی باشد، و غذا خوردن را خاتمه دهید.
بعد از آنکه طفل توانست تا دو سه هفته متوالية غذای خود را تمام و کمال بدست خود بخورد، مجددا بعادت سابق (یعنی غذا خوراندن بار) بر نگردید . اگر روزی احیانا طفل خیلی خسته باشد و از شما تقاضا کند غذایش را باو بخورانید ، در حالیکه بفراموشکاری تظاهر میکنید ، چند قاشق غذا باو بخورانید و سپس باو بگوئید : « مثل اینکه خیلی گرسنه ات نیست، و غذا را برچینید . تذکر این نکته برای آنست که من میدانم مادری که ماهها با سالها نسبت بتغذيه فرزندش نگران و دلواپس بوده و تا مدتها لقمه را بدهان او میگذاشته است و بالاخره بعد از مدتها اجازه داده است طفل غذایش را خودش بخورد ، بمحض اینکه طفل اشتهایش کم میشود و مریض میگردد، تمایل و وسوسه شدیدی در او بوجود میاید که مجددا غذا را بفرزندش بخوراند . با این عمل هرچه رشته بود پنبه میشود وقضبه باید مجددا از اول تکرار گردد .
آیا در مدتی که طفل مشغول خوردن غذا است مادر باید در اطاق بماند ؟ این بسته بآنست که عادت و تمایل طفل جاور است و مادر تا چه حد می تواند اضطراب و نگرانی خود را کنترل نماید. اگر رسم بر این بوده است که مادر همیشه در کنار طفل بنشیند، در این صورت نمی توان بدون ناراحت کردن طفل بطور ناگهانی او را ترک کرد. اگر مادری است خوش مشرب واجتماعی و در عین حال از نظر عصبی خونسرد، و می تواند فکر غذا خوردن طفل را از سر خود خارج کند، بهتر است در اطاق بماند (اعم از اینکه خود مادر نیز مشغول خوردن غذای خود بشود یا نشود). ولی اگر مادر حتی با تمرین و ممارست هم نمی تواند نسبت بغذا خوردن طفل خونسرد بماند و نمی تواند از اصرار وسماجت خودداری نماید . بهتر آنست که در موقع غذا از اطاق خارج شود ، البته نه با عصبانیت و بطور ناگهانی ، بلکه بطرزی عاقلانه و تدریجی (هر روز کمی بیشتر از روز قبل) تا طفل متوجه این تغییر نگردد.
رشوه ندهید بهیچ وجه لزومی ندارد که والدین برای آنکه طفل رابغذا خوردن تشویق نمایند بار وعده و نوید با رشوهای بدهند . مثلا گفتن چند کلمه قصه بازاء هر لقمه غذائی که طفل میخورد و با وعده دادن بطفل که اگر اسفناجش با تمام و کمال بخورد ، پدر سررا بزمین میگذارد و پاهایش را بهوا بلند خواهد کرد ، هرگز صحیج نیست . تمام این وعده ها و تطميع طفل برای آنست که او قدری بیشتر غذا بخورد ، ولی مالا باعث کم شدن اشتهایش میگردد زیرا والدین باید دائما مقدار رشوه را بالاتر ببرند تا بحصول همان نتیجه قبلی موفق کردند. اگر این ترتیب ادامه یابد بالاخره بتدریج زمانی خواهد رسید که والدین مجبور خواهند بود يك ساعت برای طفل برقصند و نمایش دهند تا او مثلا” پنج لقمه غذا بخورد.
هرگز از طفل خواهش نکنید که غذایش را بخاطر خوردن دسر با یکدانه آب نبات و با بخاطر گرفتن يك ستاره طلائی یا جائزۂ دیگری بخورد . هرگز از طفل تقاضا نکنید که غذایش را بخاطر دعمه فاطی، ، یا بخاطر رضایت مادر ، یا بخاطر آنکه زودتر بزرگ و توانا شود و یا بخاطر آنکه ناخوش نشود و یا آنکه بشقابش را تا آخر خورده باشد، بخورد. خلاصه آنکه هرگز از طفل خواهش و تمنا نکنید که غذایش را بخورد.
البته اشکالی ندارد که هنگام خوردن شام ، مادر حکایتی را تعریف نماید و یا اگر عادت آنها است رادیو را باز بگذارند، ولی این مراتب بهیچوجه نباید با غذا خوردن یا نخوردن طفل ارتباطی پیدا کند.
«پادو بودن» لزومی ندارد
من آنقدر راجع برعایت تمايلات طفل در غذا خوردن بحث کرده ام که فکر میکنم شاید در بعضی از والدین باعث ایجاد سوء تفاهم شده باشد. من مادریرا بخاطر می آورم که سالها گرفتار مشکلات غذایی دختر هفت ساله اش بود و دائما در غذا خوردن بار اصرار میکرد، با او مشاجره و جر و بحث مینمود و او را بزور وادار بخوردن غذا میکرد . وقتی مادر باین نکته پی برد که ممکن است طفل واقعة (ولی در لفافه) دارای اشتهائی طبیعی بوده و مشتاق يك رژیم متعادل صحیحی باشد و دریافت که بهترین راه احیاء مجدد آن عبارت از متوقف ساختن جنگ و دعواهائی است که بر سر غذا در میگیرد ، ناگهان تغییر عقیده داد و در مراعات تمایلات طفل بافراط گرائید و در برابر دخترش راه تسلیم ورضای مطلق پیشه کرد . دختر بعلت مبارزاتی که تا این زمان بامادرش داشت، رنجش و کدورت شدیدی از او در دل گرفته بود. بمحض اینکه دختر بتسليم ونرمش مادر پی برد ، شروع بسوء استفاده از موقعیت کرد . دختر در حالی که تمام شکر محتوی شکردان را روی غذایش خالی میکرد ، از گوشه چشمش مواظب بود تا سکوت وحشتناك مادرش را ببیند . مادر قبل از هر وعده از او سئوال میکردجه میل دارد بخورد ؟ اگر طفل مثلا اظهار میداشت : کتلت»، مادر هم بلافاصله و بدون مخالفتی آنرا میخرید و برایش تهیه میکرد . بعد اگر طفل احيانا میگفت : «من کتلت دوست ندارم ، کالباس میخواهم، مادر فورا بدكان كالباس فروشی میرفت تا برایش سوسیس و کالباس بخرد. و باید راه اعتدال را پیروی کرد ، توقع از طفل که بموقع برای غذا خوردن حاضر شود و نسبت بسایر کسانی که با او غذا میخورند مؤدب و گشاده رو باشد و از سخنهای نیشدار و ناپسند در مورد غذا و یا از اظهاراتی که مبنی بر دوست نداشتن بعضی از غذاها است خودداری نماید و آداب غذا خوردن را متناسب با سنش رعایت نماید ، توقعاتی کاملا منطقی و عادلانه است . از طرف دیگر، مادر نیز لازم است در تهیه غذا رعایت طفل را بنماید وحتی الامکان غذاهائیرا تهیه کند که مورد توجه و نظر طفل نیز قرار گیرد (البته با در نظر گرفتن سليقه بقیه افراد خانواده) ، یا گاهگاهی از طفل سئوال نماید که مثلا برای ناهار چه مبل دارد، ولی بهیچوجه صحیح و شایسته نیست که طفل تصور نماید تنها او است که باید نظر و سلیقه اش رعایت گردد . بسیار بجا و منطقی است که مادر برای مصرف قند و شکر، آب نبات . شربتهای گاز دار ، كيك و سایر موادی که چندان مفید نیست حدودی قائل گردد . تمام این نکات را ، مشروط بر آنکه مادر بداند چه میکند، بدون گفتگو و جر و بحث میتوان انجام داد.
«عق زدن»
معمولاعلت عق زدن طفل بزرگتر از يك ساله ای که جز غذاهای نرم و پوره شده هیچ غذائی را نمیتواند تحمل کند، آنست که با زور و یا لااقل با اصرار و سماجت فوق العاده باو غذا داده میشود . تنها بلعیدن تکه های درشت غذا باعث عق زدن نمیشود، بلکه خوراندن غذا بطفل با اصرار وسماجت زیاد است که او را بعق زدن وامیدارد . مادران اطفالی که عق میزنند معمولا چنين اظهار می دارند : «چیز عجیبی است که اگر طفل غذائی را خیلی دوست داشته باشد می تواند تکه و لقمه های بزرگی از آن را بردارد و بر احتی ببلعد و حتی می تواند تکه های بزرگ گوشت را که باستخوان چسبیده گاز بزند و بر احتی آن را فرودهد بدون اینکه باعث عق زدن یا خفه شدن او گردد . درمان اطفالی که در موقع خوردن غذائی عق میزنند سه مرحله دارد.
مرحله اول عبارت از تشویق طفل است تا بتواند غذای خودش را بطور کامل بادست خود بخورد.
مرحله دوم عبارت از برطرف کردن سوء ظنی است که طفل بطور کلی نسبت به غذا دارد.
مرحله سوم آنست که سفت کردن غذاهایش بمرور و کم کم صورت پذیرد.
اجازه دهید که طفل هفته ها و در صورت لزوم ماهها فقط از غذاهای نرم و پوره شده مصرف نماید تا ترسش کاملا از غذا خوردن بریزد و از آن بتواند لذت ببرد . حتی اگر طفل در این مرحله نمی تواند از خوردن گوشت چرخ کرده کاملا نرم هم لذت ببرد ، از این نوع غذا هم برایش تهیه نکنید. بعبارت دیگر، سرعت شما در سفت کردن غذا باید بقدری باشد که طفل بتواند براحتی آن را بپذیرد و بخورد.
عده قليلی از کودکان دارای چنان گلوی حساسی هستند که حتی در موقع خوردن غذاهای نرم و پوره شده نیز عق میزنند. در بعضی از این موارد علت عق زدن ظاهرأ قوام خمیری غذا است . سعی نمائید آنرا قدری با آب یا شیر رقیق سازید . با سعی نمائید سبزی و میوه را کاملا ریز و خورد کنید، بدون اینکه آنها را بزنید، و یا نرم سازید.
دیدگاهتان را بنویسید