تسلیم شوید تا برنده شوید

تسلیم شوید تا برنده شوید(تمرین هایی در روابط زناشویی)

تمرین شماره ۱:تسلیم شوید تا برنده شوید ، در زیر یک سری موقعیت های معمولی ارائه شده است که زوج هایی که ما ان ها را مطالعه کرده ایم با ان روبرو بوده اند.

سعی کنید این صحنه ها را تجسم کنید به گونه ای که گویی شما و همسرتان این اختلافات و درگیری ها را دارید(خانم هایی که می خواهند این تمرین را انجام دهند باید مورد جنسیت را به طور مناسب در صورت مسئله تغییر دهند).هرچه واضح تر خود را در هر موقعیت قرار دهید تمرین موثرتر خواهد بود .

تفاوتی نمی کند همسرتان را در این سناریو هاچقدر دارای حالت و روحیه منفی تصور کنید درجه عصبانیت را راهی برای تاکید بر اهمیت موضوع در نظر بگیرید ؛

نه به عنوان حمله به موضع شما. به عبارت دیگر سعی کنید به “پیام” همسرتان عکس العمل مناسب نشان دهید و نه به “لحن کلام” همسرتان. تصور کنید که در میان این پیام یکدرخواست معقول نهفته است که می توانید به راحتی با ان موافقت کنید.

در دفتر یادداشتشان این در خواست معقول را در یک جمله توصیف کنید(در برخی از این سناریو ها تقاضا/در خواست همسرتان به صورت ضمنی وجود دارد و مستقیما گفته نشده است) .سپس حرفی که می توانید بزنید تا همکاری تان را ابراز کرده باشید را یادداشت کنید.

هیچپاسخ صحیح یا غلطی در مورد این تمرینات وجود ندارد اما در صحنه …و… مثال هایی از این پاسخ های موثر به هر یک از سناریو خواهید یافت.
مثال:وقتی خسته از سر کار به خانه می ایید.دوست دارید شام بخورید وسپس تلوزیون تماشا کنید، اما همسرتان که کل روز را در خانه کار می کند مایل است بیرون بروید. یک شب ا. عصبانی می شود و ادعا می کند که شما به این نیاز او که گاهی باید بیرون برود بی توجه هستید.

شما می گویید که خیلی خسته هستید نمی توانید ان شب هیچ کاری انجام دهید. او فریاد می زند:”پس من چی؟من اگر اصلا بیرون نروم و با دیگران ارتباط نداشته باشم حتما دیوانه می شوم.”
بخش منطقی در خواست همسرتان :بیرون رفتنشما می گویید:متاسفم که این قدر ناراحتی . نظرت چیست که سر فرصت در ارامش شام بخوریم تا من قدری استراحت کنم و بعد برای خوردن دسر بیرون برویم؟”
۱.شما و همسرتان اخیرا با هم کنار نیامده اید، بخشی از این مشکل این است که شما فکر می کنید او بیش از حد پول هزینه می کند .او اسرار دارد که در یک دوره مشاوره ازدواج هزینه بردار شرکت کنید. شما اشاره می کنید که هیچ پولی این دوره نمی توانید بپردازید مگر اینکه در جای دیگری هزینه ها را کم کنید.

همسرتان مخالفت می کند. و می گوید:”ما نمی توانیم بی خیال این دوره مشاوره شویم. این حالت مانند قرض کردن پول برای تعطیلاتی است که شدیدا مورد نیاز است. باید این کار را انجام دهیم.”
بخش منطقی در خواست همسرتان: شما می گویید:۲.از انجایی که همسرتان کار نمی کند شما از او خواسته اید که خانه را تمیز کند تا وقتی بهخانه می رسید شام را دور میز با هم بخورید .وارد خانه می شوید و متوجه میشوید که لباس های تازه شسته شده مرتب نشده اند و شام اماده نیست.

شکایت می کنید و همسرتان می گوید:”تو اصلا متوجه نیستی من در طول روز چه قدر کار انجام می دهم .تو نمی دانی خانه داری چقدر زحمت دارد و تو اصلا قدر دان زحمات من نیستی.”
بخش منطقی در خواست همسرتان: شما می گویید:۳.با چند نفر از دوستانتان به رستوران محلی می روید تا چیزی بخورید .این اواخر شما و همسرتان مرتبا درباره این که شما زیاد با دوستانتان بیرون می روید با هم مشاجره داشته اید.

امشب موقعی که در رستوران هستید همسرتان چندین بار با شما تماس می گیرد وبه شما می گوید اگر فورا به خانه برنگردید خودش برای بردنتان می اید .

وقتی بالاخره به خانه برمی گردید همسرتان در حالی که گریه می کند به شما می گوید:”به جای اینکه همیشه وقت ازادت را با دوستانت سپری کنی چرا بعضی ها مرا بیرون نمی بری؟”
بخش منطقی در خواست همسرتان: شما می گویید:۴.بعد از ظهریک روز تعطیل است. همسرتان که در حال تمیز کردن خانه بوده است به شما می گوید که خانه نیاز به تعمیر دارد .احساس می کنید او راضی نمی شود در حیطه های دیگر در هزینه ها صرفه جویی کند تا اینکه پول این تعمیرات را داشته باشیم.

به شما می گوید:”تو اصلا فکر نمی کنی چیزی که من می خواهم مهم است. اگر اراده کنی حتما پول لن را فراهم می کنی!”
بخش منطقی در خواست همسرتان” شما می گویی:۵.چند روزی است که همسرتان گله می کند که وقتی با هم هم بستر می شوید به اندازه کافی عاشقانه رفتار نمی کنید و هوای او را ندارید.

امشب بعد از معاشقه همسرتان به شما می گوید که از این وضعیت ناراضی است و دوست دارد بیشتر با او ملاعبه کنید. شما می گویید که زیاد عادت ندارید این کار را انجام دهید.

همسرتان به شما می گوید:”می فهمم چه احساسی داری اما باید یاد بگیریم خوب همدیگر را تحریک کنیم تا تمایل بیشتری برای معاشقه داشته باشیم. خودم سعی می کنم کمکت کنم.”
۶.موقعی که از سرکار به خانه می ایید اولین چیزی که دوست دارید انجام دهید این است که قدری استراحت کنید یک نوشیدنی خنک بنوشید قدری روزنامه بخوانید و کفش ها و جوراب هایتان را در اورید. گاهی اوقات اتاق نشیمن را حسابی به هم می ریزند اما معمولا بعد از شام وقتی انرژی بیشتری دارید دوباره اتاق را مرتب می کنید.

یک شب وقتی اتاق را مرتب نمی کنید،همسرتان می گوید:”من واقعا دیوانه می شوم وقتی این طور وسایلت را پخش می کنی .من هم خسته ام ای کاش نبودم مرتب به هم ریختگی های تو را مرتب کنم. چرا قبل از شام اتاق را مرتب نمی کنی؟”
۷.اخیرا وضع مالی شما خوب نبوده است، بنابراین سیستمی طراحی کرده اید که شما و همسرتان قبل از اینکه چیزی خریداری کنید درباره ان صحبت می کنید. امشب به خانه می ایید،و او اعلام می کند که چند لامپ جدید خریده است که لامپ های بیرون که تازه سوخته اند را تعویض کنید.

او می گوید به این خاطر بدون مشورت با شما این لامپ ها را خریده است که قضیه لامپ ها کاملا ضروری و مهم است .

او شب ها احساس ارامش نمی کند مگر اینکه چراغ های بیرون روشن باشند. شما می گویید ممکن است لامپ ها واقعا ضروری بوده باشند، اما شما پول ان را ندارید . و او می گوید:”باید این لامپ ها را می خریدیم چه پول ان را داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
۸.تصمیم می گیرید همسرتان را با خرید یک اتومبیل جدید متعجب کنید. به محض اینکه اتومبیل را می بیند، خیلی ناراحت می شود. می گوید:”این خیلی بد است! من هرگز سوار ان نخواهم شد باید ان را پس بدهی!”
۹.تازه از سر کار امده اید و حسابی خسته هستید. باید به ابزارفروشی هم بروید . همسرتان که در خانه می ماند و بچه ها را بزرگ می کند، می گوید که روز بدی با بچه ها داشته است. از شما می خواهد وقتی به فروشگاه می روید بچه ها را هم با خود ببرید تا او وقتی را به تنهایی در خانه سپری می کند.
۱۰.دوست دارید تا دیر وقت بیدار بمانید وکار کنید یا تلوزیون تماشا کنید. همسرتان دوست دارد ساعت ۱۱ به رختخواب برود. یک شب حدود ساعت ۱۰:۳۰ به اتاق نشیمن می اید و از شما که دارید تلوزیون تماشا می کنید می خواهد با او به اتاق خواب بروید.

می گوید این مسئله او را اذیت می کند که شما ان قدر دیر به رختخواب می روید که او خوابش می برد چرا که می خواهد بیشتر با هم معاشقه داشته باشید.