نیازهای عاطفی کودکان بعد از ۳ سالگی
حال می خواهیم نیازهای عاطفی کودک را ، به ویژه بعد از ۲ سالگی ، مورد بررسی قرار دهیم .
کودکان می دانند که ، بی تجربه و وابسته اند و از نظر ایجاد رابطه ، عشق و و امنیت ، روی والدین شان حساب می کنند. آنها به طور غریزی ، همواره به والدینشان نظر دارند و از آنان تقلید والگو برداری می کنند و از این راه مسئولیت می پذیرند شخصیت شان را قوام می بخشند ، و اعتماد به نفس پیدا می کنند تا با مشکلات به مقابله برخیزند. آنها در این دوره، با دنبالمروی از رفتارهای پدر و مادر ، یاد می گیرند که چگونه در جامعه به کاروفعالیت بپردازند ، همسری قابل قبول باشند، مسئولیت پدری یا مادری را بپذیرند و به عنوان شهروندی مفید ، به وظیفه هایشان عمل کنند.
بزرگترین هدیه از سوی والدین ، عشق ومحبت است ، که از راههای بی شمار بیان می شود ، با نگاه شیفته و علاقه مند ، با اظهار محبت ، با بیانی دوستانه و لحنی شاد به هنگام انجام کار توسط کودکان ، با آرامش بخشیدن به آنان در وقت درد وترس و نگرانی ، یا مهار کردن آنها در وقت خطر ، با تربیت آنان به عنوان افرادی مسئول و قراردادن هدفها و آرمانهای بزرگ در مقابل آنها و میتوان کودکان را مورد محبت قرارداد.
این عشق و محبت والدین و پرستاران است که مهربانی را در کودکان بیدار می کند. عشق به والدین ، کودکان را به ایجاد تمامی روابط مثبت در زندگی با دوستان ، آموزگاران ، همسر ، فرزندان ، همسایگان و همکاران – راهبری می کند . احترام به کودکان به عنوان یک انسان ، باعث ایجاد اعتماد به نفس آنان می شود و به برطرف شدن نیازهای عاطفی کودک کمک می کند . این تضمین و امنیت ، به آنها کمک می کند تا در تمامی دوران زندگی ، درارتباط با دیگران ، احساس راحتی و آرامش کنند . احترام والدین ، به کودکان آموزش می دهد که آنها نیز به پدر و مادر خویش احترام بگذارند.
پسرها و دخترها ، از سه سالگی ، به نقش والدین توجه می کنند . در این مرحله پسرها احساس می کنند که باید مرد بشوند ، بنابراین ، پدرها را زیر نظر میگیرند و به ویژه علاقمها ، روشها ، شیوه سخنگویی ، سرگرمیها ، نگرشهای آنان نسبت به کار ، روابط با همسر ، رفتار با فرزندان و چگونگی برخورد با سایر مردان را مورد توجه قرار می دهند.
تمامی انتظار فرزند دختر از پدر، آن چیزی نیست که به ظاهر دیده می شود، بلکه بخشی از این نیاز ، پنهان است ، بخش مهمی از زندگی یک دختر ، به عنوان یک زن با مرد و به عنوان همسر می گذرد و یک فرزند دختر ، تصویر مرد را ابتدا با توجه و دقت به رفتار پدر ، می سازد، ممکن است او سرانجام به مردی علاقه مند شود و با او ازدواج کند که به شکلی شخصیت و نگرشهای پدرش را داشته و مثلا” سلطمجو با آرام، وفادار با خوشگذران و یا خشک و با انضباط و با شوخ طبع باشد.
شخصیت مادر نیز، از بسیاری جنبه ها ممکن است سرمشق دختر قرار گیرد. چگونگی احساس مادر در باره زن بودن ، همسری ، مادری ، کارگری ، کارمندی و بسیاری پدید مها ، تاثیر نیرومندی بر دختر میگذارد ، رفتار مادر با پدر ، به ویژه ، تأثیر تعیین کننده ای بر روابط دختر با همسر آینده اش دارد . و مادر ، نخستین عشق بزرگ پسربچه است . او از راهی آشکار با زیرکانه ، آرمان تخیلی اش را ، از این طریق شکل می دهد. این رابطه، نه تنها برهمسر گزینی آینده وی اثر می گذارد، بلکه چگونگی رفتار با او را نیز تعیین می کند.
ضرورت وجود پدر ومادر برای برطرف شدن نیازهای عاطفی کودک
من تصور میکنم ، در صورت امکان، زندگی کودکان با پدر و مادر و به ویژه اگر والدین مورد علاقه و احترام یکدیگر باشند ، بهتر از پرستاری توسط یکی از آنهاست . در این حالت ، کودکان، همان گونه که در تخیل می بینند، می توانند هردو جنس را دنیای واقعی نیز مشاهده کنند و الگوی استواری از زناشویی را ، به منظور تشکیل خانواده در بزرگسالی ، در مقابل خود ببینند ، پدر و مادر ، می توانند از نظر عاطفی، یکدیگر را مورد حمایت قرار دهند، وسواسها و نگرانیهای نابه جا در مورد فرزندان را خنثی کنند و یکدیگر را در ایجاد تعادل روانی ونیازهای عاطفی کودک یاری دهند.
این سخن ، به آن معنا نیست که کودکان نمی توانند بدون وجود هر دو نفر والدین ، به شکل طبیعی رشد کنند و تربیت شوند. بسیاری از کودکان می توانند این کمبود را جبران کنند . اگر کودکی پدر نداشته باشد ، به یاری آنچه به خاطر دارد ، به کمک آنچه مادرش به او گفته است و با استفاده از مشخصه های جالب مردانی که گاه ، به عنوان دوست و آشنا و خویشاوند می بیند ، پدری تخیلی برای خود خلق می کند . این پدر ساختگی ، تقریبا” به خوبی ، تصویر مردانه ای را که الگوی مورد نیاز رشد کودک است ، برایش می سازد. یک کودک بی مادر نیز ، با همین شیوه ، یعنی به یاری حافظه ، داستانهای خانوادگی و روابط با سایر زنان ، مادری تخیلی برای خود می سازد . با این حال اشتباه بزرگ آن است که پدر یا مادر با پذیرش ازدواجی زودرس یا شتابزده و نامناسب ، فقط بچه ای درست کنند و او را به دست نامادری یا ناپدری بسپارند.
ضرورت تاکید بر نقش دو جنس
والدین می توانند با مشخص کردن لباسها و ابزار بازی و تقسیم کار میان دختر و پسر ، نقش جنسی آنان را مورد تاکید قرار دهند. این اقدام ، به خاطر نزدیک تر شدن بیشتر فرزندان، به واقعیت جنسی شان صورت می گیرد.
نگرانی والدین از تاکید بر نقش جنسی فرزندان را و گاه می توان به حساب احساس کمبودهای خود آنها به عنوان یک زن ، یا یک مرد گذاشت و وقتی پسرم در ۳ سالگی ( مثل بیشتر پسرها ) ، گفت که عروسک می خواهد و همسرم از من خواست که برایش عروسک خریداری کنم ، دچار وحشت شدم.
من حالا درک می کنم که مهم ترین چیزی که به یک پسر شخصیت نیرومند جنسی می دهد ، اسباب بازی با لباس پسرانه نیست بلکه، در درجه اول روابط مثبتی است که در دوره کودکی با پدرش برقرار میکند و از این راه می خواهد که وقتی بزرگ شد ، فردی همچون او باشد.
انا و اگر پدری ، خواهش پسرش را برای خرید عروسک رد کند و با این فکر که پسرش گرایشهای ” دخترانه ” دارد ، به شکلی دیگر اظهار نگرانی کند، تمایل مردانه فرزندش را تقویت نمی کند . در این حالت کودک احساس می کند که مردانگی پدرش نااستوار و نارساست.
من تصور می کنم بازی پسربچه با عروسک و بازی دختر بچه با اسباب بازی اتومبیل طبیعی است و آنها باید اجازه استفاده از این وسایل را داشته باشند. بازی پسربچه با عروسک ، بیشتر نشان دهنده حالت پدری است تا گرایش دخترانه ، وبه او کمک می کنید تا در آینده پدر مهربانی باشد. استفاده از لباس دخترانه با پسرانههم با انتخاب خود کودکان ، بدون اشکال است.
در مورد تقسیم کار و کارهای سخت نیز باید اصل برابری را مورد توجه قرار داد ، همان گونه که به تصور من ، مردان و زنان در خانه و بیرون ، باید فعالیتهای مشابهی را به انجام برسانند ، پسرها می توانند مثل خواهرانشان، رختخواب را مرتب سازند ، اتاق را تمیز کنند وظرفها را بشویند . دخترها – و نیزمادران – قادرند در انجام اموری مثل باغبانی ، حیاط سازی و شستشوی اتومبیل ، با مردان مشارکت نمایند منظور من آن نیست که زنان می توانند درست مثل مردان ، کارهای طاقت فرسا را تحمل کنند ، بلکه تبعیض و اختلاف آشکار را باید از بین بردمثال ضرورت وجود پدر ومادر در تربیت کودک ، به روشن شدن این موضوع کمک می کنید.
من در همه شرایط ، چنین نگرشی ندارم . اگر پسری فقط لباس دخترانه می پوشد و بازی با عروسک ها و دخترها را ترجیح می دهد ، می توان فرض کرد که در نتیجه درک نادرست و نگرانیها ، در بازشناسی شخصیت خویش ، دچار مشکلاتی شده است که باید مورد معاینه کارشناسی همچون روانپزشک کودکان ، قرار گیرد ، اگر دختری میل دارد که زیاد با پسران بازی کند و گاه آرزو می کند که پسر باشد ، اما از بازی با دختران هم لذت می برد ، جای نگرانی وجود ندارد . اما اگر چنین دختری فقط می خواهد با پسران بازی کند و همواره از دختر بودن خویش اظهار نارضایتی می کند، بهتر است با روانپزشک کودکان ، مشورتی صورت گیرد.
یادآوری این نکته مفید به نظر می رسد که پسرها ، گرچه بیشتر از شخصیت پدر الگو برداری می کنند ، اما با درجه هایی کمتر ، مادران را نیز سرمشق خود قرار می دهند . این مشاهده و تقلید ، همزمان با رشد آنان ، شناختی از جنس مخالف به آنها می دهد و شخصیت شان را پربارتر و نرمش پذیرتر می سازد و الگوی شخصیتی تعداد کمی از مردان را جنس مخالف تشکیل می دهد ، به همین نسبت ، همه دختران از شخصیت پدرشان تاثیر می پذیرند ، اما تعداد اندکی از آنها ، شخصیت پدر را الگوی اصلی و مسلط قرار می دهند . بنابراین ، تقلید از شخصیت پدر ومادر : امری نسبی و کمی است نه مطلق.
از آنجا که الگو برداری از یک جنس ، امری مطلق و صد در صد نیست ، بهتر آن است که کودکان را به حال خود بگذاریم تا آمیختهای از شخصیتها ، نگرشها و علاقه هایی را که در آنها رشد کرده است و به راحتی می پذیرند ، به کار گیرند و با طرد و عدم تایید دایمی ، آنها را نگران و شرمسار نسازیم.
دیدگاهتان را بنویسید