#


قصه گوش مار

قصه گوش مار
25 فوریه 2017 بدون نظر 1363 بازدید

قصه گوش مار

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

گوش مار

مار سبز در کنار لانه اش زیر آفتاب بهاری دراز کشیده بود و چرت می زد.ناگهان صدای شنید دهانش را باز کرد و با دقت گوش داد صدای پای روباهی بود که به آنجا نزدیک می شد.مـارسبز با سرعت به لانه اش خزید و آنجا پنهان شد روباه او را ندید.ازکنار لانه گذشت و رفت مـار سبز نفس راحتی کشید و از لانه بیرون آمد دوباره کنار لانه اش دراز کشید و چشمانش را بست.

تازه داشت خوابش می برد که باز صدایی شنید دهانش را باز کرد و با دقت گوش داد.این صدای قورقوری بود.قورقوری قورقور کنان به آن طرف می آمد.مـار سبز با خوشحالی جیغی کشید و به هوا پرید.قورقوری او را دید و پا به فرار گذاشت مـار سبز دوباره چشمانش را بست و خوابید.مـار از جمله خزندگانی است که گوش ندارد مار صداها را به وسیله ی سوراخ گشادی که در ته دهانش قرار دارد می شنود.

نام قهرمان قصه:مار سبز

مکان قصه:جنگل

زمان قصه:روز

پیام قصه:مارها با سوراخ ته دهان خود صداها را می شنوند.

عناصر قصه:روباه قورباغه

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *