#


صبا و کیمیا

صبا و کیمیا
1 مارس 2017 بدون نظر 1075 بازدید

صبا و کیمیا

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

صبا و کیمیا

کیمیا دختری۷ساله بود و باید به کلاس اول می رفت ولی او دوست نداشت که به مدرسه برود او دوست داشت در خانه باشد و با خواهرش صبا بازی کند با شروع فصل پاییز آنها باید به مدرسه می رفتند.صبا از اینکه به کلاس دوم می رفت خوشحال بود و شور وشوق زیادی داشت.زود لباس هایش را پوشید کوله پشتی اش را برداشت و منتظر ایستاد کیمیا هنوز آماده نبود.

مادر به او کمک کرد تا لباس هایش را بپوشد.صبا به خواهرش گفت:ناراحت نباش ما تو مدرسه پیش همدیگریم.زنگ تفریح بازی می کنیم و مثل خانه باهم خوراکی می خوریم و حرف می زنیم.کیمیا گفت:زنگ تفریح چیه؟صبا گفت:زنگ تفریح همه ی بچه ها از کلاس به حیاط می آیند باهم بازی می کنند خوراکی می خورند خستگی در می کنند و دوباره به کلاس بر می گردند.ولی کیمیا هنوز هم دوست داشت در خانه بماند.مادر کیمیا را بوسید و گفت:عزیزم روزی که صبا برای اولین بار به مدرسه می رفت مثل تو ناراحت بود و لی حالا دلش می خواهد زودتر به مدرسه برود تا دوباره دوستانش را ببیند.به تو قول می دهم که خیلی زود با بچه ها دوست می شوی و مثل صبا مدرسه را دوست خواهی داشت.سپس ظرف خوراکی کیمیا را داخل کوله پشتی گذاشت و گفت:دیگر راه بیافتیم بچه های من!
نام قهرمان قصه:کیمیا
مکان قصه:خانه
زمان قصه:روز
پیام قصه:زنگ تفریح می توانیم با دوست هامون بازی کنیم
عناصر قصه:مادر صـبا ظرف خوراکی

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *