تحولات روحی کودکان
خود آگاهی ، حساسیت و زودرنجی در کودکان و نوجوانان
نتیجه این تغییرات اعم از جسمی، روحی و غددی، آنست که توجه طفل (دختر با پسر) بندریج بسوی خودش، کشانده میشود و باصطلاح خود آگاه میگردد. ممکن است در نوع عیب و نشتی را بزرگتر از آنچه هست تصور کرده از آن نگران و دلواپسی کردد (اگر صورت دختر لک و پیس داشته باشد. او تصود مینماید قیافه وحشت انگیز و زشتی دارد . کوچکترین نقصی در بدن طفل بالغ و با طرز عمل آن ، بسهولت طفل را بوحشت میاندازد که او شخصی غیر طبیعی است و با سایرین فرق دارد .
طفل آنچنان بسرعت در حال تغییر و تحول است که خودش را درست نمی شناسد که کیست و یا چیست. او همانطور که ممکن است از بدن و جسم جدید خود مانند گذشته بخو بی توجه و مراقبت نماید ، احتمال دارد احساسات نوینی را که در او بوجود آمده است نیز نتواند کنترل کند . در برابر انتقاد ، بسیار حساس و زود رنج است. گاهی احساس می کند شخص بزرگ و مهمی است و می خواهد تمام دنیا ، من جمله خانواده اش ، با او رفتاری مطابق شئونش داشته باشند.
در لحظه بعد، خودش را مجددا طفل خردسالی محسوب میکند و توقع دارد همه از او حمایت کنند و با او بعنوان کودک خردسالی رفتار نمایند . ازدیاد احساسات جنسیش ممکن است اسباب زحمت و موجبات ناراحتی او را فراهم کند. او بدرستی نمی داند منشاء این احساسات از کجا است . رفتار و طرز برخورد پسر، و حتی بیشتر از او دختر ، با مردم ، جدی و رمانتیک می شود ، ولی شاید هنوز طفل بان مرحله نرسیده است که بتواند چنین احساساتی را بشخص هم سن ولی از جنس مخالف خود ابراز نماید .
پسرممکن است معلم مردی را مورد ستایش و احترام قرار دهد. دختر ممکن است عاشق خانم معلم خود و یا شیفته قهرمانان زن در داستانهائی که میخواند گردد. این قضیه تا حدی بعلت آنست که پسران و دختران در طی سالهای متمادی فقط باهم جنسان خود اختلاط و معاشرت داشته اند و افراد جنس مخالف را دشمنان خود می پنداشته اند . این اشکالات و ضدیت های سابق و قدیمی فقط بتدریج از میان برداشته میشود . طفل بالغ ممکن است در اولین مرتبه ، افکار عاشقانه ای نسبت بیکی از آرتیست های هالیوود پیدا کند .
پسران و دخترانی که در یک مدرسه تحصیل میکنند بالاخره بفکر همدیگر میافتند و خیالاتی در سر می پرورانند، ولی حتی در آنموقع نیز مدتی طول میکشد تا محصلین خجول و کمر و بتوانند علاقه خود را نسبت به شخصی از جنس مخالف علنا ابراز نمایند.
رقابت با والدین و دلبستگی های سابق
بعضی از رنجش ها و کدورتهائی که غالبا در این مرحله بین پدر و پسر با مادر و دختر بوجود میاید ناشی از رقابتی است که بطور طبیعی بین آنها وجود دارد . طفل بالغ احساس میکند که حالا نوبت او است که شخص بزرگی باشد، یعنی کسی است که با دنیا دست و پنجه نرم میکند، کسی است که جنس مخالف را شیفته و مجذوب خود می سازد و کسی است که در آن به پدر یا مادر خواهد شد. بنابراین طفل میل دارد پدر یا مادر خود را از مسند ریاست و قدرت خلع نماید. پدر یا مادر منظور طفل را حس میکند و طبیعتا از آن خیلی خوشش نمی آید.
ولی احتمال دارد کدورت و اختلافی بین مادر و پسر با پدر و دختر نیز پیدا شود. در دوره بین سه تا شش سالگی ، پسر بطور فوق العاده ای مادر و دختر پدرش دلبستگی به و علاقه داشت . در دور بین شش سالگی و بلوغ، طفل سعی داشت آنرا فراموش کند و بکلی منکر آن گردد. ولی وقتی هنگام بلوغ احساسات نیرومند و ملتهب طفل بجوش مبایده در اوایل ، هم چون سیلاب بهاری ، در امتداد بستر رود خشکی که مدتها بلااستفاده بوده است بسوی پدر و یا مادر بجریان میافتد ، یعنی بسوی آنها حمله میکند و بر علیه آنها طغیان مینمایند .
معذالک طفل بالغ در ضه بر خود حس میکند که این طرز رفتار بهیچوجه صحیح نیست. بنابراین اولین وظیفه مهم طفل در دوران بلوغ آنست که فرمان احساسات خود را از پدر یا مادرش منحرف کند و بسوی شخص دیگری در خارج از خانواده بچرخاند . او احساسات مثبت و صحیح را در زیر احساسات منفی و نادرست مخفی مینماید . این مطلب ، علقی را که پسر غالبا با مادرش جنگ و مبارزه مینماید و علنی را که دختر گاهی اوقات بطرز شگفت انگیزی با پدرش مخالفت مینماید لااقل تا اندازهای توجیه و بیان میکند.
در نوع تمدنی که ما داریم بنظر میرسد که مخفی کردن احساسات مثبت پسر از مادرش ضروری تر از مخفی کردن احساسات مثبت دختر از پدرش میباشد . بهمین جهت بسیاری از دختران در دوران بلوغ می توانند در نهایت راحتی و علنا نسبت به پدرشان مهربان و با محبت باشند.
بدون شک والدین کم و بیش دلبستگی و علاقه شدیدی بفرزندان بالغ خود دارند و این امر در فهم این قضیه بما کمک میکند که چرا مادری گامی مخفیانه با علنی از تمام دختران خود مایوس و دلسرد میگردد و پسرش را بیشتر مورد توجه قرار میدهد و چرا پدری که دخترش مورد علاقه فراوان او است گاهی پسرهایش را مورد ایراد و اعتراض شدید قرار میدهد.
هویت و شناسائی
یکی از مسائل مهم برای تازه بالغین و نوجوانان آنست که بدانند در آینده چه شخصیتی را میخواهند دارا شوند، چه حرفه وکاری میخواهند داشته باشند و چه رو به ای در زندگی خواهند داشت . قسمتی از پاسخ های سوالات فوق دانسته و آگاهانه است ولی بیشتر آن ناآگاهانه و غیر مشمور خواهد بود. اریک اریکون این حالت را بحران شناسائی مینامد و آنرا در شرح حال مارتین لوتر بلرز جالبی نشان میدهد.
به نوجوان برای اینکه بداند کیست و در آینده چه میخواهد بود باید ، از نقار روحی و احساسات ، از والدینش جدا و مستقل گردد . معذالک بنبان و اساس طرز تفکر و احساساتش را از والدین خود اخذ کرده است. منظور فقط این نیست که از نظر ژنتیک و توارث مقداری ژن از آنها بارث برده است بلکه مقصود آنست که طفل پدر و مادر خود را از هر جهت بمنزله مدل و الگویی برای ساختن شخصیت خود قرار میدهد . بهرحال کودک باید خود را از پدر و مادرش جدا و مستقل کند. نتیجه نهایی این استقلال تحت تأثیر سه عامل خواهد بود : شدت وابستگی بوالدین ، قدرت و شدت عصبان طفل و بالاخره نوع جامعه ای که طفل در آن زندگی میکند و توقعات و انتظاراتی که جامعه از او خواهد داشت.
نوجوان برای تشخیص هویت و شناخت خود ممکن است خود را در نقش های مختلفی امتحان نماید مانند : خیال پرداز ، قهرمان بزرگ و مشهور ، عیبجو و منتقد ، لطیفه گوی رهبر شکست خورده و مایوس ، زاهد و مرتاض.
هنگامیکه نوجوان در حال جدا شدن و استقلال روحی از والدین خود میباشد معمولا برای جبران تنهائی با دوستان هم سن خود روابط صمیمانه و نزدیکی برقرار میسازد و غالبا این دوستان در ابتدا هم جنس او هستند زیرا روبرو شدن با جنس مخالف را هنوز از جمله کارهای بد و ناشایست میداند. این دوستیها ، خواه با جنس موافق باشد و خواه با جنس مخالف، برای نوجوان، در فاصله بین وابستگی بوالدین و کسب شخصیت مستقل، بمنزله حامی و پشتیبان محسوب میشود درست مثل تیرهای بزرگی که برای تعمیر و تجدید بنای هر ساختمانی بعنوان ستونهای حامی و نگهدارنده مورد استفاده قرار میگیرد.
نوجوان ذوق و سلیقه وخصیصه ای را در وجود خود می یابد که نظیرش را در دوستش یافته است. مثلا نوجوانی بدوستش میگوید که فلان آواز را دوست دارد و از فلان معلم متنفر است و آرزو دارد که فلان لباس را دارا باشد . دوستش با نهایت اعجاب و شگفتی جواب میدهد که او نیز عینا همین افکار و آرزوها را دارد و نتیجه هردو غرق لذت و نشاط اطمینان بخشی میشوند که تا حدی از احساس تنهائی و غربت آنها میکاهد و بین آنها الفت و تعلق خاطری ایجاد مینماید. ایجاد مینماید.
دو دختر تمام طول راه بین مدرسه و منزل را با هم حرف میزنند و مدت نیم ساعت نیز جلو در منزل اولی می ایستند و باز هم حرف میزنند و بعد از یکدیگر خداحافظی میکنند و جدا میشوند ولی به محض اینکه دومی بمنرل میرسد بلافاصله بدختر اولی تلفن میزند و بازهم حرف زدن و درد دل ادامه می یابد.
اکثر نوجوانان برای غلبه بر احساس تنهائی خود سعی میکنند که از جهات مختلف مثلا : مد لباس ، آرایش موی سر ، طرز حرف زدن ، نوع مقالات و کتبی که میخوانند ، آوازهای مورد علاقه و تفریحات و غیره عینا از سایر همکلاسی های خود تقلید کنند که با مد ، سبک و روش نسل قبلی که متعلق بوالدینش بوده است مغایرت کامل دارد. هرچه این تقلید و پیروی از مد، پدر و مادر را بیشتر ناراحت و نگران کند بهتر است. نکته جالب اینست که حتی آندسته از جوانانی که بحد افراط از مد روز پیروی میکنند ، تا تفاوت آنها با نسل قبلی چشم گیر تر باشد، باز هم مجبورند با عدا قلیلی از دوستان خود هم آهنگ باشند.
عده قابل توجهی از نوجوانان تا مدت چند سال از داشتن چنین پدر و مادری ، خصوصا در حضور دوستان ، احساس خجلت و شرمندگی میکنند . علت قضیه تا اندازهای مربوط باشتیاق فراوانی است که نوجوان برای شناختن خود دارد و تا انداز های مربوط بخود آگاهی شدید او در این دور؛ زندگی است. ولی علت عمده آن نیاز فوق العاده او است که میخواهد کاملا شبیه دوستانش باشد و از طرف آنها کاملا مورد قبول قرار گیرد .
صفات و خصائسی که نوجوان از وجود آنها در پدر و مادرش احساس خجلت و شرمندگی مینماید گاهی اوقات کاملا غیر مناتی و مسخره است ولی بہر حال پدر و مادر ، بی ادبی و بی احترامی از جانب نوجوان را نباید هر کز تحمل و قبول نمایند . هنگامیکه والدین با دوستان فرزند خود ملاقات میکنند باید سعی کنند که کمتر حرف بزنند و رفتارشان دلپذیر و خوب باشد. نکته مهم از نظر فرزندشان اینست که در گفتار و کردار خود سعی نکنند که خود را جوان نشان دهند.
دوره نوجوانان در آستانه کسب استقلال روحی مواظب و گوش بزنگ دوروئی والدین خود هستند تا آنجا که اگر نوجوانی ، والدین خود را مردمی راستگو و درست کردار بیاید خود را اخلاقه موظف به پیروی از آنها میکند . ولی اگر از آنها دوروئی ببیند از زیر بار وظائف و تعهدات اخلاقی نسبت بانها شانه خالی میکند و نیز از این فرصت استفاده میکند و آنها را مورد سرزنش و استهزاء قرار میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید