امام حسین
امام حسین
در خانه ی امام علی(ع) و حضرت فاطمه ی زهرا(س) پسر دیگری بعد از امام حسن(ع)به دنیا آمد که پیغمبر(ص)اسم آن کودک را حسین(ع)نامیدند.ایشان امام سوم ما شیعیان هستند.امام حسین مانند برادر بزرگ تر خود امام حسن(ع)نیکوکار و پرهیزکار بودند و پیغمبر ایشان را بسار دوست داشتند و امام حسن(ع) را روی شانه ی راست خود و امام حسین(ع)برای زنده نگه داشتن دین خدا و مبارزه با ظلم در سرزمین کربلا و در ماه محرم به شهادت رسیدند.
هرسال مردم مسلمان سراسر دنیا ماه محرم را عذاداری کرده و سعی می کنند مانند امام حسین با گذشت و مهربان بوده و از خدای مهربان اطاعت کنند.امام حسین در دوران کودکی همیشه در کنار پدربزرگ و پدر و مادر خود ادب می آموختند.همراه پدر بزرگ خود به مسجد می رفتند و از خانواده ی خود مهربانی می اموختند.سال ها گذشت و همه از امام حسین به نیکی یاد کی کردند.روزی ایشان سوار بر اسب از راهی می گذشتند که دیدند گروهی فقیر بر سر کوچه ای نشسته و سفره ای را پهن کرده و در حال خوردن نان خشک هستند.
آنها امام علی(ع)را دیدند و ایشان را شناختند.از امام حسین(ع)دعوت کردند که کنار سفره ی آن ها نشسته و با هم غذا بخورند.امام علی (ع)از اسب پیاده شدند و فرمودند:خدا متکبران را دوست ندارد. و در کنار آنها غذا خوردند سپس از آنها دعوت کردند تا به منزل ایشان بروند و آنها را مهمان سفره ی خود کردند و با احترام از آنها پذیرایی کردند.
نام قهرمان قصه:زندگی امام حسین(ع)
مکان قصه:خیابان
زمان قصه:روز
پیام قصه:خدا مردم متکبر را دوست ندارد
عناصرقصه:اسب سفره نان خشک مردم فقیر
پرچم سبز و قشنگی توی دست کوچه ی ماست
در دل این پرچم سبز جمله ای از دور پیداست
باد می لرزاند آن را مثل بال یک فرشته
پس چه جوری من بخوانم روی پرچم چی نوشته؟
آخرش را دیدم الان در پرانتز حرف عین است
آن نوشته روی پرچم مطمئنم یا حسین است
دیدگاهتان را بنویسید