حیاط مهدکودک
حیاط مهدکودک
مهد کودک ساناز یک حیاط داشت در قسمتی از این حیاط یک تاپ و سرسره و در قسمت دیگر آن یک باغچه بود.بچه ها زنگ تفریح را خیلی دوست داشتند به حیاط می آمدند و بازی می کردند و در کنار باغچه می نشستند.بعضی وقت ها هم که یکی از بچه ها فراموش می کرد خوراکی اش را همراه خودش بیاورد بچه ها خوراکی های خوشمزه ای را که مامان هایشان آماده کرده بودند را باهم می خورند.
خانم مربی به بچه ها گفته بود در زنگ تفریح با کمک همدیگر تاب و سرسره را رنگ خواهند زد و وقتی بهار نزدیک شد در باغچه گل بنفشه و پامچال خواهند کاشت.امروز روزی بود که آنها می خواستند تاب و سرسره را رنگ بزنند.بچه ها دور خانم مربی جمع شدند و خانم مربی بچه ها را راهنمایی کرد که چگونه از قوطی رنگ بردارند و میله های تاب و سرسره را رنگ بزنند.بچه ها این کار را خیلی دوست داشتند.هرکس مسئول رنگ کردن قسمتی از وسایل حیاط شد و بعد از اتمام کار بچه ها از کاری که کرده بودند خوشحال و راضی بودند و منتظر شدند تا رنگ ها خشک شود و بتوانند با تاب و سرسره ها بازی کنند.
نام قهرمان قصه:ساناز
مکان قصه:مهد کودک
زمان قصه:روز
پیام قصه:همکاری و مسئولیت در مهد کودک
عناصر قصه:بچه های مهدکودک
دیدگاهتان را بنویسید