#


چگونگی درمان “اختلال عدم انزال” در مردان

13 فوریه 2018 بدون نظر 3397 بازدید

چگونگی درمان “اختلال عدم انزال” در مردان

آیا برای اختلال عدم انزال در مردان درمانی وجود دارد؟

فقدان انزال  Ejaculation incompetence

طبق تعریف «فقدان انزال» عبارت است از «عدم وقوع انزال علی رغم میل بالای جنسی و میزان کافی تحریکات». فقدان انزال شکل خاصی از ناتوانی جنسی است؛ که می تواند به صورت «اولیه» (Primary) یا «ثانویه» (Secondary)  ظاهر شود. به اعتقاد «ماسترز و جانسن» طبقه بندی این ایراد به عنوان شکلی از ناتوانی جنسی چندان علمی و صحیح نیست. این حالت درست در نقطه ی متقابل «انزال زودرس» (premature ejaculation) قرار می گیرد.

نظیر موارد دیگر ناتوانی جنسی بیمار در مواجهه با مشکلی که دارد، خود را در جریان چرخه ی معیوبی می یابد. ادامه و استمرار این چرخه خود می تواند موجد اختلالات نعوظی بیمار در تماس های بعدی شود. یعنی اینکه بیمار به دلیل بروز اضطراب از عدم توانایی خود مضطرب شده، و تحت تأثیر چنین اضطرابی و منعبث از پس نوردهای منفی روانی از دستیابی به نعوظ مطلوب عاجز می گردد. این چرخه ی معیوب در بیماران ماسترز و جانسن به خوبی مشهود بوده است.

در اهمیت این مشکل و وخامتی را که بالقوه می تواند داشته باشد، همین بس که گفته شود، شانزده نفر از بیماران ماسترز و جانسن در اثر استیصال ناشی از فقدان انزال زندگی زناشویی خود را از دست داده، و مشکل آنان به نوعی به اجتماع تحمیل گردیده است. اکثر بیمارانی که از فقدان انزال رنج می برند، به نوعی عصبی بوده، و شخصیت وسواسی، انفعالی و پردغدغه ای دارند.

در تجزیه و تحلیل بسیاری از بیماران مبتلا، افکار نادرستی را می توان ردگیری کرد؛ که گاهی بسیار ساده اندیشانه به نظر می رسند. به عنوان مثال بیمارانی وجود دارند؛ که فضای درونی واژن را آلوده انگاشته و احساس ناخوشایندی را در حین مقاربت دارند. ماسترز و جانسن شکل گیری و تکوین چنین عقاید نا به جایی را در بروز پس نوردهای منفی ناشی از تجارب ناخوشایند قبلی می دانند.

اگر انزال های ابتدایی یک فرد با احساس گناه همراه شود، پس نوردهای منفی و بازدارنده ای ایجاد شده، که زندگی طبیعی جنسی فرد را تحت الشعاع قرار می دهند. تجزیه و تحلیل روانی یکی از بیماران از ماسترز و جانسن به خوبی نقش تسهیلی یا مهاری والدین را روشن ساخته است. بیمار مذکور به دلیل بروز انزال های شبانه و غیرارادی خود  در هنگام بلوغ توسط والدين شدیدا مورد نکوهش و تقبیح قرار گرفته، و دچار احساس گناه شدیدی شده بود. ماسترز و جانسن «فقدان انزال» بیمار را دقیقا ناشی از پس نوردهای منفی حاصل از این احساس گناه معرفی می کنند. اصولا برخورد اصولی، آگاهانه و تسهیلی والدین در مواجهه با تجارب کاملا طبیعی و لاجرم ابتدایی فرزندان بسیار پراهمیت و تعیین کننده است، که به هیچ عنوان نباید از نظر دور بماند.

همان طور که قبلا نیز گفته شد، پایان کار بیماران مبتلا به فقدان انزال معمولا اشکالات نعوظی است، که مشکل اصلی و زمینه ای بیمار را تحت الشعاع قرار داده، و چهره ی آن را دگرگون می سازد.

درنظر داشته باشید که گاهی فقدان انزال به دلیل اشکالات عضوی با صدمه ی نخاع، دیابت و یا مصرف بعضی از داروها ظاهر می شود. در صورت عدم وجود عوامل فوق تشخيص فقدان انزال، ناشی از اختلالات روانی قلمداد می شود. اهم علل روانی موجد فقدان انزال، شخصیت وسواسی و هویت انفعالی است. گاهی ترس از بروز حاملگی، احساس گناه، و یا اضطراب از دستیابی به ارگاسم زودرس علت ماجرا می شوند. سابقه ارتکاب به خود تحریکی در این بیماری وجود دارد؛ یعنی تعداد زیادی از مبتلایان در گذشته ی خویش و به خصوص در دوران بلوغ به این عادت ناشایست اقدام میکرده اند. در حقیقت آنچه که به عنوان یک بیماری در زندگی فرد مبتلا رخ می نمایاند، نتیجه ی حتمی اشتغالات ذهنی وی در مواجهه با رخدادها و تجارب کاملا واقعی است.

همان طور که گفته شد، نقطه ی مقابل آن چه به عنوان «فقدان انزال» شناخته می شود، «انزال زودرس» است. فصل مشترک موجود در این دو بیماری عدم وجود اختلالات نعوظی است. یعنی شخص مبتلا در دستیابی به نعوظ مطلوب جهت انجام مقاربت ایرادی ندارد؛ و تمام مشکلات معطوف به فقدان یا وقوع زودرس انزال است. در این مورد نیز در بسیاری از موارد خود تحریکی های ابتدایی در دوران نوجوانی، علت بروز این عارضه است. یعنی بیمار در اثر خود تحریکی های تکراری به دلیل دستیابی سریع و رویایی به ارگاسم، آستانه ی پایینی پیدا می کند، که نتیجه ی نهایی آن «انزال زودرس» در آینده ی او است.

درمان

حضور، همدردی، موضع متفاهم و شکیبایی همسر بیمار مبتلا نه تنها در مورد بیماری «فقدان انزال» الزامی و غیر قابل انکار است؛ بلکه اصولا باید در تمام اقدامات درمانی لازم در ناتوانی جنسی، در مد نظر آید. این نکته نباید فراموش شود، که اصولا ناتوانی جنسی مشکل مشترک بوده، که زندگی دو انسان را صرف نظر از جنسيت تحت الشعاع قرار می دهد. اهمیت حضور همسر بیمار به قدری حیاتی و تعیین کننده است، که در صورت عدم وجود آن هرگز نمی توان به درمان امیدی بست.

بیماری فقدان انزال چندان شایع نیست؛ و شاید به همین دلیل چندان نیز توسط عوام شناخته نشده است. این واقعیت سبب مقاومتی غیر قابل انتظار و مانع ساز از سوی همسر بیمار برای شرکت در جلسات و برنامه های درمانی می شود. اصولا برای بسیاری از مردم تصور این که فقدان انزال از مشکل ساز ترین انواع ناتوانی ها باشد، بسیار غیرقابل هضم و باور نکردنی جلوه می کند. از این رو بسط و گسترش آگاهی عمومی در دید کلی و آشنایی همسر بیمار از مشکلی که شوهر وی را در موضع یک ناتوان قرار داده است؛ در بعد محدودتر از الزامات یک اقدام درمانی به جا و اصولی است. شاید در هیچ اقدام درمانی دیگری حضور همسر بیمار تا بدین حد لازم نبوده، و تعیین کننده نباشد.

هدفی که در درمان بیماری فقدان انزال باید ترویج شده، و بارور گردد، القاء باور «دادن و گرفتن» (Give & Take) است. در صورتی که بتوان با برنامه های درمانی اصولی و روشنگر زوجین را به اهمیت زندگی مشترک و الزام حضور و موضع ایثارگرانه از سوی دو طرف آگاه ساخت، این هدف تحصیل شده است. در غیر این صورت درمان چندان موفق نخواهد بود.

ماسترز و جانسن روش درمان بیماری «فقدان انزال» را به طریق ذیل تشریح می کنند: اگر مرد مبتلا با خود تحریکی به انزال می رسد، باید در لحظات خاصی که انزال را غیر قابل اجتناب می یابد، مبادرت به مقاربت کرده، تا در جریان فرآیند اصلاح گر و حساسیت زدایی، تجارب و عقاید ناروای خویش را از این عمل کم رنگ کرده و بالاخره زایل سازد.

در زندگی مشترک زوجین که سال ها از بیماری فقدان انزال رنج برده اند، وقوع اولین مقاربت کامل، لحظه ی تعیین کننده و پربهایی است. زین پس، در صورت شکوفا تر شدن تفاهمات بین زن و شوهر، می توان به درمان بیمار امیدوارانه نگریست. باید توجه داشت که اصولا در مراحل آغازین درمان، نکته ی مهم و مورد نظر برطرف سازی ایراد شوهر است؛ و کسب رضایت همسر بیمار در مراحل بعد در نظر می آید. گو اینکه در بسیاری از موارد بعد از بهبود شرایط فی مابین ارتباط زوجين شكل معقول و طبیعی خود را بازیافته، و بارورتر می شود.

بعد از انجام موفقیت آمیز مقاربت واژینال، باید زمان آن را طولانی تر کرده، تا درمان کامل شود. در طی این مرحله بیمار تسلط ارادی خود را در لحظات خاصی از مقاربت، برای انزال بازیافته، و به این ترتیب در باور نامطلوبی که از شخصیت غیر طبیعی خود داشته است، تجدید نظر می کند. نتیجه ی این بازیابی شخصیتی، بروز حس امنیت و اعتماد به نفسی است؛ که در بسیاری از موارد ضامن بهبود و شکوفایی زندگی مشترک می گردد.

همان طور که قبلا نیز گفته شد، بسیاری از بیماران مبتلا به «فقدان انزال»، در اثر بروز پس نوردهای بازدارنده دچار «ناتوانی ثانویه» می شوند. پر واضح است؛ که درمان این دسته از بیماران باید در آغاز در جهت اعاده ی قوای جنسی فرد بوده، تا در شرایط جدید مشکل اصلی و زمینه ای بیمار حل گردد.

در پایان باید به نقش «روان درمانی» در ارتقاء میزان پذیرش بیمار نیز اشاره شود. تاثیر مهم و به سزایی که روان درمانی در بیماری فقدان انزال دارد، تنها به این بیماری محدود نبوده، و باید در اقدامات درمانی دیگر اشکال ناتوانی نیز در نظر آید. در حال حاضر در ایالات متحده ی آمریکا بسیاری از افراد علی رغم کارگذاری موفق پروتز آلت اساسا از آن ستفاده نمی کنند. با توجه به هزینه های سنگین این نوع اعمال، باید روش هایی را برای انتخاب بیماران مناسب اتخاذ کرد. اگر شخصیت بیماران مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد، عدم پاسخ گویی احتمالی آنها مشخص می شود؛ و در صورت غیر قابل ترمیم شناخته شدن چنین شخصیت هایی، از تحمیل هزینه های درمانی بی مورد به ساختار اجتماع می توان پرهیز کرد.

در روان درمانی به زوجین به صورت واحد نگریسته می شود. بهتر است ، جلسات درمانی را در فواصل منظم هفتگی ترتیب داد. تعداد این جلسات بسیار متغیر بوده، و تابع شرایط زوجین و نیازهای درمانی آنهاست. یعنی از ۶تا ۳۰بار در هفته متغیر است. اهدافی که در این گونه درمان ها پیگیری می شود، عبارتند از:

برقراری حس مسئولیت دوجانبه، به منظور کسب رضایت

در واقع بسیاری از ناتوانی ها بیماری مشترک زوجین است؛ و به این دلیل تفاهمات دوجانبه را نیز می طلبد.

اصلاح عقاید کاذب و پاکسازی اطلاعات غلط

سازماندهی سازگار و اصولی اشکالات روانی بیمار مبتلا به ناتوانی جنسی، به مدد روان درمانی امکان پذیر است. شناخت عقاید کاذب و ریشه های آنها از مهم ترین اهدافی است که روان درمانی دنبال می کند. در مرحله ی بعد عقاید کاذب را باید اصلاح کرده و سازمان داد.

ارتباط زوجین بسیار اهمیت دارد؛ گاهی تنها به دلیل عدم وجود ارتباط مقبول زوجين، سوء تفاهمات، پنهان کاری ها و در نتیجه وخامت شرایط پیش می آید؛ که همگی در صورت وجود ارتباط معقول قابل پیشگیری هستند. لازم است سطح آگاهی زوجین را از برخوردهای جنسی بالا برده، و در صورتی که نشریات و دانستنی هایی در این زمینه در دسترس باشند، بهتر است به کار گرفته شوند.

حذف عوامل نگران کننده و مضطرب ساز

همان طور که قبلا نیز یاد شد، شناخت زمینه های اضطراب زا در بیمار نقش کلیدی مهمی در درمان بازی می کند. اگر این زمینه ها شناسایی شوند ، امکان برخورد آگاهانه و تسهیلی وجود دارد. باید توجه داشت که حذف اضطراب در صورتی که موجود باشد در بهبود ناتوانی بسیار پراهمیت است.

بهبود شرایط زندگی مشترک

بسیاری از موارد برخوردها، سوء تفاهمات، رنجش ها و انتظارات برآورده نشده، در زندگی زناشویی موجب بروز ناتوانی است. این چنین بیمارانی تنها در فضای درون خانواده دچار ناتوانی و زوال میل جنسی بوده، و به عنوان مثال بسیاری از تمایلات خود را از راه های انحرافی خارج از زندگی مشترک ارضاء می کنند. در این مورد نیز شناخت عوامل حساسیت زا، اقدام ابتدایی در درمان به حساب می آید.

در روان درمانی سوال همیشگی این است که چه درمانی برای کدام بیمار اختیار شود؟ و این نوع درمان چه قدر موثر می تواند باشد؟ قبل از دهه ی ۸۰ تقریبا ۹۵٪ناتوانی ها را روانی می دانستند. همان طور که گفته شد با توسعه ی وسایل تشخیصی و رشد رو به افزایش دانش اورلوژی در زمینه ی کارکرد دستگاه جنسی تعداد بسیاری از عوامل تنی از بطن علل روانی بیرون کشیده شده؛ و هویت مستقلی یافته اند.

اصولا در بین اشکالات جنسی ناشی از اختلالات روانی نقصان میل جنسی از همه به درمان مقاوم تر است. با درنظر گرفتن این که موارد عضوی زوال میل جنسی، می توانند درمان شوند، نقش تشخیص افتراقی عوامل روانی موجد این نقصان روشن می شود.

به کمک روان درمانی امروزه می توان بسیاری از اختلالات نعوظی را درمان کرد. حداقل تاثیر روان درمانی در این مورد بالابردن «اعتماد به نفس» فرد است؛ هرچند که درمان نهایی که ایجاد نعوظ مطلوب است هرگز کسب نشود.

نتایج درمانی

ماسترز و جانسن در درمان ۱۷بیمار مبتلای خود تنها در سه مورد موفق نبوده اند. یعنی میزان موفقیت این دو دانشمند در درمان بیماری فقدان انزال به ۸۲/۴٪ بالغ می شود؛ که به هر حال قابل توجه و چشمگیر است. با حذف یک مورد دیگر از بیماران ماسترز و جانسن میزان این موفقیت از این هم افزونتر می شود. مورد اخیر اصولا به دلیل مشکلات و سوء تفاهمات غیرقابل حل خویش در زندگی زناشویی اساسا انگیزه ی لازم برای شرکت و پیگیری در جلسات درمانی را از دست داده و سرانجام زندگی زناشویی خود را از دست داد.

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *