#


علاقه و تحسین در رابطه

زناشویی
16 مارس 2017 بدون نظر 1195 بازدید

علاقه و تحسین در رابطه

پرورش علاقه و تحسین در رابطه زناشویی

علاقه و تحسین در رابطه نقش مهمی در استحکام قوی ماندن رابطه دارد.

حتما دکتر راری را به خاطر دارید شوهری که نقشه عشقی اش به اندازه یک تمبر پستی کوچک بود؟ کسی که حتی اسم حیوان خانگی شان را نمی دانست؟ سال های سال همسرش لیزا با اعتقاد او به کارش کنار امد.

اما یک سال ،در روز کریسمس وقتی راری مثل همیشه سر کار بود عطفی در رابطه ان ها رقم خورد . لیزا تصمیم گرفت به همراه بچه ها به بیمارستان بروند تا یک پیک نیک کریسمس راه بیاندازند.

در حالی که در اتاق انتظار مطب راری در بیمارستان چیزی می خورند.راری در حالی که صورتش از شدت عصبانیت گداخته بود رو به لیزا کرد. به او گفت که از اینکه با یک پیک نیک او را متعجب کرده است واقعا متنفر است .گفت:”چرا این کارر ا کردی ؟” واقعا شرم  اور است .

هیچ یک  از همسران دکتر های دیگر هرگز چنین کاری نمی کنند.””ناگهان یکی از رزیدنت ها به راری تلفن زد. وقتی راری گوشی را برداشت چهره اش گشاد شد و صدایش گرم ملایم و دوستانه شد.

وقتی گوشی را گذاشت در حالی نزد لیزا برگشت که صورتش اوباره خشمگین بود.

ناگهان فکری به ذهن لیزا رسید. او به اندازه کافی تحمل کرده بود. اومتوجه شدهمسرش می تواند مهربان باشد اما نه با او . وسایل پیک نیک را جمع و جور کرد وبچه ها را به خانه برگرداند.

خیلی زود پس از این اتفاق لیزا شب ها بدون او بیرون می رفت. پس از مدتی راری تقاضای طلاق کرد اما به عنوان اخرین تلاش ناامیدانه برای حل و فصل اختلافشان تصمیم گرفتند مشاوره ازدواج و زناشویی را امتحان کنند.

درابتدا راه به جایی نبرد .وقتی لیزا در اولین جلسه مشاوره با حضور یک روان درمان گر ازدواج زناشویی سعی کرد اشتی کند راری نتوانست به این تلاش جبرانی او با مهربانی واکنش نشان دهد.

امید پنهان رابطه زناشویی انها هنگاهی کشف شد که این زوج قبول کردند به ازمایشگاه من بیایند و به عنوان بخشی از برنامه “چهره به چهره”با حضور “کانی چونگ” صحبت های ان ها فیلم برداری شود.

مصاحبه گر از راری و لیزا درباره اولین سال های اشنایی و رابطه شان پرسید. وقتی راری اولین قرار ملاقاتشان را  به خاطر اورد لبخند زد . او گفت که لیزا با او فرق داشت از یک خانواده سنتی ارمنی بود .او  شدیدا توسط پدر و مادرش کنترل می شد و تا جایی که بحث بیرون رفتن بود بسیار بی تجربه بود.

راری می دانست که متقاعد کردن لیزا و خانواده اش برای پذیرفتن او مدت زیادی طول می کشید اما او مایل بود هر قدر که  لازم است صبر کند . در زیر بخشی ازانچه انها به خاطر اوردند می اید:

راری:فکر می کنم او بسیار عصبی بود ومن تا حدودی می دانستم چرا او تا این حد عصبی است؛ دلیلش یک سری مسائل فرهنگی بود که او تلاش می کرد با ان ها زندگی کند.

به خاطر همین من می دانستم که جلب رضایت خانواده راری بسیار درازی طول بکشد. بنابراین من اصلا عصبی و نگران نبودم. این طور حساب می کردم که این ازدواج مرحله اول ازیک دوی ماراتون پنج ساله بود.  /  لیزل: منظورت این است که وقتی اولین قرار بیرون رفتنمان را گذاشتیم تو پنج سال بود که برنامه ریزی کرده بودی؟ /  راری:البته این اغراق است امامطمئن بودم همه چیز با یک ناهار تمام نمی شود.  / لیزا:وای!

راری و لیزا این چیزها را بحث می کردند عملا دست یکدیگر را گرفته بودند. لیزا ذوق کرده بود. راری هرگز پیش از این برنامه  اش برای علاقمند کردن او به خودش را تعریف نکرده بود.

این صحنه کوچک ممکن است خیلی دراماتیک به نظر نیاید(در واقع یک برنامه تلویزونی چنین صحنه ای را تنها به عنوان یک خبر کوتاه تلویزیونی پخش می کرد) اما برای یک محقق اموزش دیده تعامل این زوج امیدواری زیادی برای ادامه رابطه زناشویی شان را نشان می دادو خاطرات جالب و دوست داشتنی روزهای اول اشنایی شان مدرکی بوده نشان می داد در زیر این دشمنی دو طرفه ظاهری هنوز سوسویی از امید وجود داشت چیزی که من ان را سیستم”علاقه و تحسین”  می نامم.

این بدین معناست که هر یک از  ان ها درکی عمق و اساسی ازاین فکر داشتند که طرف مقابل قابل احترام وحتی دوست داشتنی بود.

اگر سیستم “علاقه و تحسین” یک زوج هنوز کار کند می توان رابطه زناشویی ان ها را نجات دادو البته منظورم این نیست که احیای یک رابطه زناشویی مشکل دار شبیه رابطه راری و لیزا همیشه اسان است اما می توان این کار را انجام داد. با استفاده از تکنیک های شبیه به انچه در صفحات بعدی خواهید خواند.

لوئیس ابرامز، روان درمانگر راری و لیزا به ان ها نشان دادکه می توانند ان احساسات مثبتی که قبلا وجود داشته است و حتی از ان بیشتر از ان را کشف کنند و از ان استفاده کنند تا زندگی زناشویی شان را نجات دهند.

دو سال بعد همه چیز در مورد این زوج تغییر کرده بود. راری در برنامه کاری اش تجدید نظر کرده بود. او یکی از رزیدنت ها را اموزش داده بود تا بیشتر کارهای بیمارستان را که او قبلا به تنهایی  انجام می داد انجام دهد .حالا او هر شب شام را با لیزا و بچه ها می خورد .

همچنین او و لیزا بعضی شب ها به هم بیرون می روند به خصوص برای تماشای رقص محلیبا اینکه زمانی خیلی باعث اذیت و ازار یکدیگر شده بودند راری و لیزا توانستند زندگی زناشویی شان را نجات دهند. علاقه وتحسین دوعنصر حیاطی یکرابطه عشقی رضایت بخش وماندگار است.

زوج هایی که زندگی زناشویی شادی دارند ممکن است گاهی به خاطر ایرادهای شخصیتی همسرشان از مسیر اصلی منحرف شوند با این حال هنوز فکر می کنند که با او ازدواج کرده اند قابل احترام است. وقتی چنین حسی در یک رابطه زناشویی وجود نداشته بتشد نمی توان ان رابطه را احیاء و بازسازی کرد.

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *