بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) یا تصلب گوناگون که در اصطلاح به آن إم إس (MS) گفته می شود، یک بیماری حاد سیستم اعصاب مرکزی (یعنی مغز و نخاع) می باشد. در حال حاضر تقریبا دو میلیون نفر در سر تا سر دنیا دچار این بیماری می باشند که حدود سیصد هزار نفر از آنها در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. بحث های گوناگونی در این زمینه وجود دارد که آیا بیماری ام اس در تمام طول تاریخ، بشر را گرفتار می ساخته است یا فقط از حدود ۲۰۰ سال پیش برای انسانها مشکل ساز شده است. اگر چه مدارکی از تاریخ باستان وجود دارد که علایمی از بیماری ای مشابه بیماری ام اس را توصیف می کند، اما پزشکان مطمئن نیستند که آن چیزی که توصیف شده است، اماس می باشد با یک بیمار دیگر که در بعضی ویژگیها مشابه ام اس می باشد.
بیماری ام اس از چند هزار سال پیش وجود داشته است و یا اینکه در چند قرن اخیر به وجود آمده باشد، تا سال ۱۸۳۵ میلادی هنوز بطور عمومی توصیف نشده بود. تاریخدانها اولین توصیف نشانه های بالینی ام اس را در کتابی که توسط دکتر ژان کروویلیه (Jean Cruveillier) استاد دانشکده پزشکی پاریس در فرانسه نوشته شده است، پیدا کرده اند. دکتر ژان کروویلیه در این کتاب در مورد چندین بیمار دچار ضعف پیشرونده، فلج دستها و پاها، اختلال در بینایی، اسپاسم با گرفتگی عضلات و چند علامت دیگر توضیح داده است. همچنین بیان کرده است که در معاینه و بررسی نخاع این افراد، مناطقی خاکستری از بافت اسکار (جای زخم دیده می شود که او آنها را لکه با نقطه نامید. دکتر ژان کروویلیه این بیماری را “فلج بر اثر تحلیل و از بین رفتن رشته های خاکستری نخاع” توصیف نمود.
تعداد اندکی از پزشکان در خارج از کشور فرانسه به نوشته های دکتر کروولیه دسترسی پیدا نمودند و بنابراین پزشکان معدودی می توانستند این مجموعه علایم بیماری را تحت عنوان یک بیماری خاص که امروزه به نام بیماری ام اس معروف می باشد شناسایی نمایند. این بیماری تا سال ۱۸۶۸ میلادی که دکتر ژان مارتین شاركو (Jean Martin Cliarcot) از بیمارستان سالپتریر پاریس، نام رسمی “اسکلروز آن پلاک” (Sclerosc cn Plaques) را به آن داد، هیچگونه نام رسمی ای نداشت. این نام که هنوز هم در کشورهای فرانسوی زبان مورد استفاده قرار میگیرد به معنی لکه ها با پلاکهای سفت شده می باشد که دکتر ژان مارتین شاركو بعد از فوت این بیماران و کالبد شکافی آنها، چنین یافته هایی را پیدا نمود.
دکتر شارکو که در این دوره بعنوان پدر عصب شناسی (نورولوژی) نامیده می شود، همین طور توصیفات دقیقی از آسیبهایی که در دستگاه عصبی این بیماران به وجود می آید بیان نمود. مقالاتی که دکتر شارکو در مورد این بیماری ارائه داد باعث شد که علاقه پزشکان در سراسر جهان به این بیماری جلب شود و در نتیجه آن را بعنوان یک بیماری مستقل همانند بیماری صرع با فلج مغزی طبقه بندی نمایند.
زمانی که پزشکان در کل جهان با این بیماری آشنا شدند، نام های دیگری به غیر از نامی که فرانسوی ها به این بیماری داده بودند انتخاب کردند. دکتر ويليام هاموند، عصب شناس آمریکایی نام مالتیپل پر برال اسکلروز (Niultiple Cerebral Sclerose) را برای این بیماری برگزید که بعدها این نام، کوتاهتر شد و به مالتیپل اسکلروز تغییر یافت که هنوز هم این نام در کشورهای انگلیسی زبان به کار می رود. معنی مالتیپل اسکلروز (ام اس) عبارتست از سخت شدگی یا تصلب متعدد .
پزشکان امروزی دارای اطلاعات بسیار زیادی از تصلب بافت های عصبی که در بیماری ام اس دیده می شود هستند اما با این وجود، هنوز هم توصیفاتی که دکتر شارکو در مورد این بیماری بیان نموده است، دقیق بوده و در کتب پزشکی از آن استفاده می شود. وقتی که پزشکان با وسایل و تکنولوژی پیشرفته قادر به مشاهده سلولهای کوچکی که باعث تصلب بافتهای عصبی می شوند شدند، فهمیدند که آنها از لنفوسیتهای تی T، و بی B و پلاسمایل ها و اولیگودندروسیتها تشکیل شده اند. لنفوسیتهای تی T و بی B و پلاسماسل ها از انواع گلبولهای سفید خون هستند. همانند تمام انواع گلبولهای سفید خون، آنها نیز برای سیستم ایمنی و دفاعی بدن از اهمیت زیادی برخوردارند. اولیگودندروسیتها برای تغذیه و حفاظت از سلولهای عصبی (نورونها) که در سرتاسر بدن منتشر هستند مورد استفاده قرار می گیرند.
نورون یا سلول عصبی عبارتست از یک بدنه سلول که حاوی تمام چیزهایی که برای حفظ و بقای یک سلول بدن لازم است می باشد. همچنین دارای یک شاخه بلند به نام آکسون (Axon) و یک یا چند شاخه نازکتر به نام دندریت (Dendrites) می باشد. گروههایی از بدنه های سلولهای عصبی بصورت دسنجانی به رنگ خاکستری در مغز وجود دارند که اصطلاحا به آنها ماده خاکستری مغز گفته می شود. گروه ها با دستجات رشته های آکسون یا دندرینها توسط یک محافظ و چربی سفید رنگ پوشانده می شوند که آنها را اصطلاحا “ماده سفید مغز” می نامند.
همه ی این مواد محافظ سفید رنگ توسط اولیگودندروسیتها (Oligodendrocyte) ساخته شده و در کناره های رشته های آکسون و دندریت به طریق پوشش با غلافی قرار میگیرند. این غلاف را و اصطلاحا “غلاف میلین” (MIyelin) می نامند. صدمه دیدن این غلاف باعث بوجود آمدن علایم ویژه بیماری ام اس می گردد. التهاب مکرر غلاف میلین منجر به تخریب آن میگردد که اصطلاحا به آن دمیلیناسیون گفته می شود. به همین علت، ام اس را جزو بیماری های دمیلینه طبقه بندی می کنند. از بین رفتن غلاف میلین در هر جایی که اتفاق بیفتد موجب به وجود آمدن منطقه ای آسیب دیده می شود که به آن ناحیه در اصطلاح پلاک گفته می شود. رنگ این پلاک ها همان طور که دکتر کروولیه و دکتر شارکو چندین سال پیش بیان کرده بودند، خاکستری می باشد.
غلاف میلین بطور نرمال مانند عایقی در اطراف یک سیم برق عمل میکند. وظیفه این غلاف، محافظت از پیغام های الکتریکی سلولهای عصبی می باشد که در تمام بدن حرکت می کنند. بطور طبیعی این پیامهای عصبی با سرعت ۲۲۵ مایل در ساعت در سلولهای عصبی حرکت میکنند وقتی که غلاف میلین آسیب می بیند و از بین می رود، بافت آسیب دیده ای که باقی می ماند، سرعت انتقال پیامهای عصبی را به ۱۱۰ مایل در ساعت کاهش می دهد. بنابراین سرعت پیامهای عصبی در مغز و در سراسر بدن به نصف کاهش می یابد و باعث می گردد که این پیامهای عصبی، یا منشوش و نامفهوم شوند و یا اینکه توسط سایر سلولهای عصبی نادیده گرفته شوند.
سلولهای عصبی به غیر از تکانه های الکتریکی، از مواد شیمیایی نیز برای انتقال پیامهای عصبی به سایر سلولهای عصبی استفاده می کنند. هنگامی که یک سلول عصبی در پاسخ به بعضی از انواع محرکها، شروع به ایجاد تکانه های الکتریکی میکند. این تکانه های الکتریکی در طول رشته آكسون حرکت کرده و باعث می شود که ماده شیمیایی به نام نوروترانسمیتر Neurotransmitter) از آن آزاد شود. این ماده شیمیایی پس از فضای کوچکی که بین دو سلول عصبی وجود دارد و به آن اصطلاحا “سیناپس (Synapse) گفته می شود عبور کرده و توسط گیرنده های رسپتورهای) : : دندریت های عصبی سلول بعدی گرفته می شوند.
هر سلول عصبی ممکن است صدها یا حتی هزاران دندریت داشته باشد که بتوانند انواع . نوروترانسمیترهایی که از سایر سلولهای عصبی آزاد می شوند را دریافت نمایند. بعضی از .. نوروترانسیمترها باعث تحریک و برانگیختن سلول عصبی می شوند و بعضی دیگر موجب جلوگیری از آن می گردند. هنگامی که مجموع مقادیر برانگیختگی ها به سطح مشخصی برسد، خود . سلول عصبی شروع به تولید تکانه های الکتریکی خواهد نمود که آن هم به نوبه خود باعث ترشح نوروترانسمیتر شده و موجب انتقال پیام عصبی به سلول عصبی بعدی خواهد شد.
تقریبا صد میلیارد سلول عصبی در مغز انسان وجود دارد و متخصصین تخمین می زنند که تعداد ارتباط های عصبی در هر انسان حدود ۵۰۰ تریلیون می باشد. هر یک از این ۵۰۰ تریلیون ارتباط عصبی می تواند پیامهای شیمیایی را در هر ثانیه بین صد تا هزار بار بفرستند. با وجود این حجم زیاد فعالیتهایی که در مغز وجود دارد، هر گونه اختلالی که در سرعت یا نظم انتقال پیامهای عصبی ایجاد شود، می تواند باعث بروز عواقب شدیدی گردد.
سلولهای عصبی موجود در نخاع که باعث تنظيم حرکت و عملکرد اعضاء بدن می شوند پیامهای عصبی تمام سلولهای عصبی و ارتباطات آنها را در مغز هماهنگ می کنند. از بین رفتن غشاء میلین می تواند به سلولهای عصبی در هر منطقه ای از مغز یا نخاع آسیب برساند و بیماری ام اس بطور خاص با تخریب غشاء میلین در یک منطقه شروع شده و سپس مناطق دیگر را بطور غیر قابل پیش بینی درگیر می سازد. بر اساس اینکه در چه قسمتی آسیب ایجاد می شود و اندازه پلاک ایجاد شده چه مقدار می باشد، شخص مبتلا به ام اس علایم و مشکلات مختلفی را دچار خواهد شد.
اگر از بین رفتن غشاء ميلين مثلا در قسمتی از مغز اتفاق بیفتد که اصطلاحا به آن سربروم Cerebrum گفته می شود، حافظه، قدرت تفکر و احساس شخص مبتلا ممکن است دچار اشکال شود. ایجاد پلاکها در مخچه باعث میگردد که تعادل فرد به هم بخورد و در حرکت کردن مشکل داشته باشد. پیدا شدن پلاکها در عصب بینایی موجب اختلال در بینایی می شود. از بین رفتن غشاء میلین در قسمهای مختلفی از نخاع ممکن است باعث شود که پیامهایی که از مغز به پایین ارسال می شود نتواند از آن عبور نماید و در نتیجه شخص بیمار ممکن است نتواند بر روی یک دست، یک پا و یا مثانه خود کنترل داشته باشد.
بدون توجه به اینکه کدام دستگاه بدن گرفتار شده است، یک حمله از بین رفتن غشاء مبلين تقریبا همیشه بطور ناگهانی ایجاد می شود (ظهور یا بدتر شدن علایم و مشکلات بیمار برای حداقل و ۲۴ ساعت). در واقع به گفته یکی از متخصصین اعصاب: مشکل اصلی در بیماری ام اسن، ونوع ناگهانی از بین رفتن عملکردهای عصبی می باشد. طول مدت حملات در افراد مختلف، متفاوت می باشد و . پلاکهای مشابه می توانند در بیماران مختلف، درجات متفاوتی از بیماری را نشان دهند. بعضی از بیماران ممکن است دچار فلج های شدید شوند و بعضی دیگر ممکن است فقط یک بیحسي خفیف یا گزگز در منطقه خاصی داشته باشند. در بعضی از افراد نیز ممکن است منطقه دچار از بین رفتگی غشاء ميلين بدون بروز هیچگونه مشکلی، التیام یابد.
در افرادی که فرآیند از بین رفتن میلین باعث بوجود آمدن علایم و مشکلات قابل توجهی شده است، این علایم ممکن است بعد از اینکه التهاب بعد از حمله کاهش یافت و روند التیام آغاز شد، کاهش یافته یا از بین بروند. با این حال گاهی اوقات آسیب وارده به قدری شدید است که بعضی از علایم بیماری باقی می مانند. در بعضی از بیماران، بافت صدمه دیده حتی بعد از التيام و بازسازی میلین نیز از انتقال پیامهای عصبی در سلول مبتلا بطور دائمی جلوگیری می کند. تحقیقات اخیر دانشمندان نشان داده است که در چنین بیمارانی، تمام آکسون سلول عصبی که با غلاف میلین پوشیده شده است در طی حمله آسیب دیده است و التيام یا اصلا رخ نداده و یا بصورت جزئی رخ داده است.
گوناگونی زیادی که محل های ایجاد پلاک در سیستم عصبی دارا می باشند و تفاوتهایی که هر فردی در پاسخ به آنها دارد باعث می گردد که پزشکان در هر بیماری به دنبال علایم متفاوت و با شدت های گوناگونی باشند. علايم ام اس را پزشکان به سه گروه طبقه بندی می کنند. علایم اولیه علایمی هستند که مستقیما بر اثر از بین رفتن میلین ها در اعصاب خاصی ایجاد می شوند (مثل بروز اختلالات بینایی). علايم ثانویه، عوارضی هستند که بر اثر علایم اولیه ایجاد شده اند. برای مثال، مشکل اولیه فلج می تواند منجر به بروز مشکل ثانویه لاغر شدن عضلات به علت عدم فعالیت شود. علایم یا مشکلات گالثيه، عوارض روحی، روانی و اجتماعی هستند که بر اثر علایم و مشکلات اولیه و ثانویه ایجاد می شوند. برای مثال، بیماری که قادر به راه رفتن نباشد، ممکن است شغلش را از دست بدهد و سپس دچار افسردگی شود، که این یک مشکل ثالثيه بعلت از دست دادن شغل می باشد. اکثر بیماران مبتلا به ام اس به درجات مختلفی دچار مشکلات اولیه، ثانویه و ثالثيه می شوند.
بعضی از شایعترین علایم زودرس و اولیه بیماری ام اس، مشکلات بینایی همچون کوري قسمتی، دید دوگانه و اختلال در تنظیم دید می باشد. التهاب عصب بینایی نیز شایع می باشد. در التهاب عصب بینایی، درد، تاری دید و نابینایی رخ می دهد.
درد در قسمتهای مختلف بدن، یکی از علایم اولیه بیماری ام اس می باشد. درد می تواند بصورت احساس سوزش باشد و یا اینکه به شکل یک درد ناگهانی همچون برق گرفتگی از پشت سر تا پایین ستون فقرات احساس شود. این نوع درد ناگهانی را اصطلاحا “علامت لرميت” می نامند. نوع دیگری از درد که در بیماری ام اس شایع می باشد، درد عصب سه نلری صورت می باشد که بصورت ناگهانی قسمت صورت و فک را گرفتار می سازد.
بیماران مبتلا به ام اس چنین اظهار می دارند که یکی از برجسته ترین علائم اولیه در ام اس خستگی می باشد که بخصوص در آب و هوای گرم، بیشتر آزار دهنده است. انجام فعالیت در تمام طول روز و یا مسافرت کردن به جایی اغلب باعث تشدید این خستگی خواهد شد.. یکی از بیماران دچار ام اس که این بیماری . در او در سن ۴۱ سالگی تشخیص داده شد، چنین اظهار می دارد: “وقتی به یک سفر می روم، چند هفته طول می کشد تا خستگی آن از بدنم خارج شود”. با اینحال خستگی ای که در بیماری ام اس دیده می شود ممکن است با انجام استراحت و خواب خوب، هیچ تغییری هم نکند. این خستگی می تواند در هر زمانی اتفاق بیفتد، حتی بعد از یکساعت که از یک خواب کافی و خوب شبانه بلند شده ایم. بیماران مبتلا به ام اس، این خستگی را بصورت یک احساس سنگینی و . عدم توانایی در راه رفتن و انجام کارهای روزمره توصیف می کنند.
ضعف، بی حسی و لرزش بدن، از علایم شایع دیگری هستند که بعنوان علایم اولیه ام اس در نظر گرفته می شوند. گاهی اوقات این علایم و مشکلات بقدری شدید هستند که شخص بیمار از استفاده از آن اندام مبتلا شده (مثلا دست یا پا) اجتناب میکند.
حداقل ۸۰ درصد مبتلایان به بیماری ام اس از عدم کنترل بر روی مثانه خود شاکی هستند که این . امر به علت ایجاد پلاک در اعصاب کنترل کننده مثانه پدید می آید. این عدم کنترل بر روی مثانه که اصطلاحا به آن بی اختیاری ادراری” گفته می شود، می تواند باعث افزایش تکرر ادرار شده و فرد نیاز داشته باشد که دائما برای دفع ادرار به دستشویی برود. همچنین به علت تشت دائم ادرار، همیشه خیس هستند. در چنین مواردی احتمال عفونت در مثانه و دستگاه ادراری نیز افزایش می یابد. در موارد نادری، بعضی از بیماران به غیر از بی اختیاری ادراری، دچار بی اختیاری در دفع مدفوع نیز می شوند.
سرگیجه، اشکال در تعادل بدن و هماهنگی آن و اسپاسم یا گرفتگی عضله از سایر علایم اولیه – بیماری ام اس می باشند که بسیاری از این بیماران دچار آن می شوند و اغلب منجر به بروز مشکلات ، ثانویه ای مثل عدم توانایی در راه رفتن، اشکال در گرفتن اشیاء و مشکل بودن انجام بعضی از کارهای روزمره مانند حمام کردن و لباس پوشیدن می شود. همچنین بسیاری از بیماران مبتلا به . ام اس در بعضی از کارهای معمول مثل بلع غذا نیز مشکل دارند زیرا بیماری ام اس می تواند باعث . درگیری عضلات بلع شود و نیز تکلم این بیماران را نیز بخاطر پیدا شدن پلاکها در ساقه مغز و – مخچه مختل می نماید. به غیر از این مشکلات جسمی، از بین رفتن میلین سلولهای عصبی معمولا منجر به مشکلات روحی و روانی نیز می شود که محدوده آن از اختلالات تفکر و حافظه تا افسردگی شدید و حالات پرخاشگرانه می باشد. بیماران مبتلا به ام اس چنین اظهار می دارند که این جنبه های روانی بیماری، جزو ناراحت کننده ترین و وحشتناک ترین مشکلات آنها می باشد زیرا همیشه آنها این ترس را دارند که توانایی ذهنی و روحی خود را از دست بدهند .
شایعترین اختلالات ذهنی که بیماران مبتلا به ام اس دچار آن می شوند، اختلال در تمرکز فکر، عدم یادگیری چیزهای جدید و اختلال در حافظه می باشد. برای مثال خانم یگان، ۲۳ ساله در مورد اختلال در تمرکز فکرش چنین اظهار می دارد: من در مورد هر کاری که می خواهم انجام بدهیم شروع به صحبت کردن می کنم اما مسیر صحبت هایم عوض می شود و یادم می رود که ابتدا چه بحثی را شروع کرده ام.” متخصصین اظهار می دارند که حدود ۴۰ درصد بیماران مبتلا به ام اس از مشکلات خفیف روحی و روانی رنج می برند و حدود ۱۰ درصد هم مشکلات متوسط تا شدیدی دارند.
بعضی از بیماران در به یاد آوردن نام اشياء مشکل دارند و یا اینکه بخوبی نمی توانند کلمات را : در کنار هم قرار داده و جملات را بسازند اما فقط عده کمی در توانایی حل مشکلات خود ناتوان هستند.
پزشکان اظهار می دارند که مشکلات روحی و روانی مثل افسردگی که اغلب همراه با بیماری ام اس می باشد بعلت از بین رفتن میلین بعضی از مناطق مغز است که کنترل احساسات و هیجانات را بعهده دارد و بنابراین آنها را باید جزو علایم و مشکلات اولیه این بیماری در نظر گرفت. در بعضی مواقع، این استتلالات روحی و روانی بعلت نا امیدی که بر اثر وجود بیماری پیش می آید و با بعلت عوارض جانبی داروهایی که در درمان ام اس بکار می روند ایجاد می شود و در نتیجه بعنوان علايم ثانویه با ثالثیه مطرح می شوند.
از آنجایی که بیماران مبتلا به ام اس می توانند دارای درجات مختلفی از علایم و مشکلات جسمی، روحی و روانی باشند، پزشکان به این بیماری باید بصورت الگوهایی که ایجاد میکند نگاه کنند و نه این که با دیدن یک علامت خاص، تشخیص ام اس را برای بیمار بدهند.
هیچ آزمایش خاصی وجود ندارد که تنها با انجام آن بتوان به تشخیص بیماری ام اس رسید. یک پزشک عمومی وقتی مشکوک شود که بیمارش ممکن است به بیماری ام اس دچار شده باشد معمولا او را به یک متخصص اعصاب ارجاع می دهد. متخصص اعصاب در برخورد با این بیماران، ابتدا شروع به ارزیابی وضعیت و علایم آنها در طی مدت زمان مشخصی مینماید. با مشاهده بروز بعضی از علایم بیماری و انجام آزمایشهایی برای رد کردن سایر بیماریها، متخصص مغز و اعصاب قادر خواهد بود که تشخیص بیماری ام اس را بدهد. این الگوهای بیماری شامل دو حمله عصبی مجزا که حداقل یک ماه از هم فاصله داشته باشند و یا اینکه یک سری از حملات پیشرونده که در طی شش ایجاد شوند، می باشد. برای تشخیص ام اس همچنین لازم است با انجام آزمایشهایی مشخص گردد که بیش از یک منطقه در سیستم عصبی مرکزی وجود دارد که میلین آن آسیب دیده است (ایجاد پلاک).
با وجود چنین معیارهای تشخیصی ای، چند ماه و یا حتی چندین سال لازم است تا پزشک بتواند تشخیص بیماری ام اس را در یک فرد بدهد. بعضی از علایم بیماری خیلی به آهستگی پیشرفت می کنند و حملات بعضی از بیماران نیز به فواصل خیلی طولانی از یکدیگر ایجاد می شود. برای مثال خانم نانسی که ۳۶ سال سن دارد ابتدا متوجه شد که یک چشمش تار شده است. او به چشم پزشک مراجعه نمود اما چشم پزشک هیچ مشکلی را در چشمهای او پیدا نکرد و به همین دلیل او را نزد یک متخصص مغز و اعصاب فرستاد. متخصص مغز و اعصاب نیز با انجام آزمایشاتی هیچگونه مشکلی را پیدا نکرد. بعد از مدتی چشم خانم نانسی دوباره وضعیت طبیعی خود را به دست آورد و بهبود یافت اما یکسال بعد دچار درد پای چپش شد. دوباره به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کرد و این بار نیز هیچ مشکلی بافت نشد. با این حال، وقتی بعد از مدتی دست راست او دچار سوزش و گزگز شد، پزشک برای او تقاضای انجام آزمایشهایی را نمود و مشخص شد که او دچار پلاک های عصبی است و در نتیجه به تشخیص بیماری ام اس رسیدند.
شیوع بیماری ناشناخته گوارشی؛ آنچه باید بدانیم در روزهای اخیر، خبر شیوع یک بیماری ناشناخته…
اگر قصد انجام جراحی زیبایی سینه را داشته باشید، احتمالاً نام پروتز پکسی به گوشتان…
وقتی هوا آلوده است برای سلامتی خود چه کنیم؟ آلودگی هوا یکی از بزرگترین چالشهای…
برنامه غذایی بدنسازی بدنسازی ورزشی است که بر ساخت عضلات بدن از طریق وزنه زدن…
آگاهی از عوامل زمینه ساز بیماریهای قلبی برای زنان بسیار اهمیت دارد، زیرا با درک…
هر روزه تعداد کثیری از موجودات زنده، که برای بقاء در محیط به رقابت مشغولند،…