#


کوشک مخصوص نگهداری گل

کوشک مخصوص نگهداری گل
1 مارس 2017 بدون نظر 583 بازدید

کوشک مخصوص نگهداری گل

کوشک مخصوص نگهداری گل، ترکیبی از نور طبیعی و مصنوعی

کوشک مخصوص گل : در دوره بعد از جنگ،«سیگورد لورنز»(86)، روشنایی محلی و نقشی را که در توالی فضایی ایفا می کند را ایجاد کرد و وزن نسبی و حضور اجسام مختلف را تعیین کرد. در واکنش به پیامدهای حس لامسه و بصری و برای ایجاد یک زبان ساختاری که با اهمیت فیزیکی و روان شناسی اجزا تشکیل دهنده اشنایی داشته باشد، پروژه های معروف او در این دوره که مجموعه ای از عناصر را نشان می دهند که مورد مطالعه قرار گرفته اند، مناظری برای عبادت کردن ایجاد می کنند که بسیار تحریک کننده هستند و در روشنایی تند نقاشی سیاه قلم گسترش می یابند.

کیوسک گل

تا موقعیت و مکان عبادت کننده را تقسیم بندی کنند.(1963 st marks.bjorkhagen.stockholm 1956 _stpeters klippan).این توصیف مبهم از نور و این ساختمان ها ی زیرزمینی که از اتصالات فضایی و از پیوستگی مواد غیر منتظره ساخته و ایجاد شدند،بعد ها در پروژه نهایی ساخت کیوسک گل در قبرستان «مالمو»پیگیری شدند، او مسئول گسترش و طراحی این منظره می باشد.

این ساختمان از نظر شکل ساده می باشد یک کلبه چهار گوش بتونی با ورودی جنبی تو رفته و یک سقف چند لایه ی مسی دارای انحنا اما با یک حالت فضایی غیر معمول و با روشنایی جالب که با نصب پنجره هایش با توجه به زمین، سطح دید انسان و اسمان ،تلقین شده است. نکته ی مهم مقایسه بین دو پروژه ، فضای اصلی هر دو پروژه است(فضای تک در مورد کیوسک) که یک جعبه سنگین است که به عنوان ظرفی برای اشیا بی دوام به کار می رود (نقاشی ها و گل ها) و بنابراین در این پروژه تقابل مرگ(یا تاریخ) و رستاخیز (تجدید) وجود دارد.

اسکارپا

هم چنین هر دو مورد، مفاد مهم خودشان را تکرار می کنند_ونیز شهری و سوئد روستایی_ اما از طریق دسته بندی معماری تعیین می گردند(نه به طور عینی یا از طریق نمایش).<فونداسیون کریانی استامپالیا> یک شهر و یا خاطره ای را بیرون می کشد و این شهر همیشه در مرز فروپاشی و غرق شدن قرار دارد در حالی که کیوسک ، یک بنای دیگری است که در یک گورستان قرار دارد که بر حسب زمینه های مناظر شمال اروپا به نمایش در می اید(رمانتیسم،قدمت) .

وظیفه و حرفه ی اسکارپا، در هر دو مورد بسیار پیچیده است اما هر دو یک افق اولیه ای از مرجع را گسترش می دهد. پس به عنوان مثال ،زمین حقیقی فرضی گرفته نمی شود اما ریشه ای ساخته می شود.در هر دو پروژه، طبیعت،یک مورد نهایی است یا یک مکانی است که انسان ها را در جایگاه دوم قرار می دهد و با توجه به دارای زمین بودن ان و با در نظر گرفتن فرایند های اولیه و اساسی موجود در طبیعت،این مورد گذرا و فانی است.

این بدین معنا است که نور و سایه نه نتیجه ی دهانه ها و درگاهی است و نه نمونه ی قراردادی است که روی دیوارها و روی زمین نصب شده باشد اما بسیار ریشه ای است اول چرخه های اب و هوایی و خورشیدی را در بر می گیرد و سپس جهت گیری را نشان می دهند.گفته شده است که کیوسک مورد ارجاعی نهایی از این دسته استف افق مکانی است که در این مکان جزییات پیچیده و کرومانیسمیسم پروژه ی اسکارپا می توانند توسعه داده شوند. نزدیک به کیوسک در حقیقت اتاق خالی <فونداسیون> است .

فونداسیون

به هر حال، «فونداسیون کریانی استامپالیا»، از سه اتاق خالی تشکیل شده است: یکی با ستون های تو کار، فضای نمایشگاهی و باغ. این امکان وجود دارد که تالار ورودی با موزاییک ، چهارمین اتاق پشت پنجره باشد که جهت گیری را انجام می دهد، انجا جایی است که اطلاعات مربوط به اسمان، اب از پیاده روهای «کاسماتچی»(88) متوقف می شود. اما توسط «اسکارپا» به صورتی تردید افرین تشکیل و تجزیه (از هم پاشیدگی) بیان می شود. به هر حال، به نظر می رسد که این اتاق بیرون از دیگر اتاق ها و فضاها قرار دارد. این بیشتر به زمینش بستگی دارد تا به اینکه مجددا ان را اجرا نماید.

این پروژه ، زمین و هم کف را بیشتر با نور معرفی می کند تا با زمینش و دو دالان و پاساژ عبوری را بیشتر از مکان ورودی مورد توجه قرار می دهد. در این مطلب انچه که بین این دو پروژه مشترک است، محرک و انگیزه اتاق خالی است و ساختاری، تناوبی است که بین امکانات گران (تجهیزات غنی) و ضایعات در تناوب است.

مدرنیسم

مرجع اسکارپا برای معماری <تجهیز کردن> است که به این فرضیه وابسته است که دنیایی وجود دارد که از قبل به طور بسیار گرانی مجهز شده است و روش انجام این چیزها ، از نو طراحی می شود.در اینجا، مدرنیسم، اختراع و نو اوری را در مکان اول قرار می دهد، خواص روشنایی جسورانه را افزایش می دهد و بنابراین بهترین بخش دنیاهای ممکن ،انجا است که مجموعه ای از مشکلات را به وجود می اورد که از طریق کاربرد منطقی اصول تکنولوژیکی قابل حل است که این اصول ، اصولی هستند که مشکلات را کاهش می دهند،جایگاه اصلی اسکارپا و کورنز بسیار واقع بینانه و بسیار ابهام امیز است.

ان ها مطمئن نیستند که رد کلی انتقال، لازم و امیدوار کننده باشد. انچه که از مفاهیم انبوه و خاطرات مشترک با توصیف و بازگویی تاریخ به دست می اید مرجعی است در گذشته که کلید اهداف انها در به شمار می رود. ساختمان های انها به دقت اشیا را بررسی نمی کند اما مکان های ارام با روشنایی کم هستند که فعالیت هایی در انجا صورت می گیرد.

رقص نور

فضای کشیده ی این اندرونی ها بستگی به روابط نزدیک افراد و سرعت حرکت انها دارد که معماری با این حرکت می تواند رقص نور ایجاد کند و به همین دلیل، عکس گرفتن از انها کار ساده ای نیست. انها به علت وجود روابط بین موقعیت های گسترده شان، احساسی را ایجاد می کنند که این موقعیت ها به دقت مورد تامل قرار می گیرند.

نسبت به اصول طرح مدرنیست که به نظر می رسند همیشه ضروری هستند،بیشتر جلب توجه می نمایند.این معماری مانند پوشاک خوب و مناسب عمل می کند یعنی کاری می کند که پوشنده های لباس در خودشان احساس راحتی کنند زیرا با این کار نه فقط نشان می دهد که پوشنده ها از کجا امده اند یعنی اهل کجا هستند بلکه اسیب پذیری فیزیکی و روانشناسانه ی انها را نیز نشان می دهد و به این موارد اعتراف می کند.

 

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *