امیال برتر
در میل متقابل زن و مرد می توان آشکارا دو جنبه، یعنی احساس و عشق نسبت به انسان را مورد بررسی قراد داد. رشد این جنبه های تمایل، در مردان و زنان بتدریج وبصورت متفاوت انجام می گیرد.
در دختران معمولا مدت مدیدی جنبهٔ افلاطونی روابط، برتری دارد و احساسی بتدریج رشد می کند. ولى اغلب ممکن است تباینات گوناگونی هم در هر یافت از طرفین روی دهد.
دختران اغلب در تصورات خود قیافهٔ فردی معشوق را در نظر می آورند، و برای خود در دل و فکر «شوالیه» می سازند. در این احساس معمولا هیچ نوع حس شهوانی وجود ندارد.
در پسران میل جنسی از همان لحظهٔ ظهور رنگ حسی بخود می گیرد. یعنی تمایل به نزدیکی در آنها بوجود می آید. فرضیه های گوناگونی وجود دارد که سعی میشود در آنها علت اصلی تمایل به برخورداری جنسی، از همان آغاز بلوغ جنسی و جنبهٔ تعرضی پسران را دریابند. طبق یکی از این فرضیه ها، در طی صد هزار سال در سایهٔ تکامل طبیعی، نسل آن کسانی باقی مانده که در زندگیشان از میل جنسی برخوردار بودهاند، یعنی «نعوظ » در آنها بوجود میآمده، زیرا بدون آن عمل جنسی غیر ممکن است. مردانی که تمایلات و امکانات جنسی ضعیفی داشته اند در زمینهٔ ازدواج دسته جمعی فرزندی از آنها بوجود نیامده است. زنی هم که حتی خواهان آمیزش نبوده ولی امکان انجام آنرا داشته، میتوانسته حامله شده و بزاید.
باید خاطرنشان نمود دخترانی که پیش از موعد، روابط جنسی آغاز می کنند باعث رشد سریع عوامل شهوت رانی می گردند زیرا که آنها خیلی مشکل می توانند ازدواج کنند و رفتارشان همیشه با سرزنش اجتماع مواجه میگردد.
تنها با توأم شدن دو چیز یعنی «احساس» و «عشق» نسبت به انسان هماهنگی کاملی در مقاربت بدست می دهد. در رفتار مرد و زن می توان خصوصیات معین رفتار جنسی را که از خصوصیات فردی بحساب می آید متمایز نمود. چنانکه در مردان خصوصیات رفتار تعرض آمیز و رفتار اجتماعی عملی و شوق به نزدیکی بازن و میل به دوست و حامی شدن تشخیص داده می شود. زیرا اتفاقی نیست که مرد محبوب خود را با نام کوچاث که همیشه نشانهٔ تحبیب است صدا میزند و گوئی باین وسیله رابطهٔ خودرا به او چون موجودی ضعیف آشکار می سازد. ودرعین حال در زنان خصوصیت رفتار منفی و انتظار آمیز و میل نقاد کردن اراده مرد و یافتن پشتیبان خانواده مشاهده می شود.
از لحاظ تئوری ، با ملاله عمل قرار دادن خصایصی میال جنسی مردان، میتوان تصور نمود که جنبهٔ جنسی زندگی باید برای مرد اهمیت زیادی داشته باشد. ولی در عمل همیشه چنین نیست. مرد پس از برخورداری جنسی بسرعت متوجه سایر مسائل زندگی می شود. ولی زنان از احساس پایدارتری برخوردارند.
مرد قبل از هر چیزی در زنش «زن» بودن او را دوست دارد، سپس مادر بچه هایش را. و زن همیشه در شوهرش بیش از هر چیز پدر بچه هارا می بیند. بهمین جهت است که پس از تولد بچه، مادر عشق را میان فرزند و شوهر تقسیم می کند و مشکل می توان گفت که کدام یکی را به دیگری ترجیح می دهد. وجود احساس ظاهر شده در مرد تمایل او را نشان می دهد. در تاریخ می توان نمونه های زیادی یافت، حتی هنگامیکه شوهر در رأس حکومت بوده تحت تأثیر افکار معشوقهٔ خود قرار می گرفته است.
اساساً میل جنسی مادرزادی است و در طی تمام زندگی تحت تأثیر محیط خارج، تغییرات قابل ملاحظهای در آن صورت میگیرد. علت علاقه و تمایل یکی به دیگری از زمان های قدیم همیشه مستدل نبوده و مشکل قابل توجیه بوده است.
در مرحلهٔ اول میل متقابل می توان حدی را یافت که بدنبال عشق افلاطونی، عشق شهوانی می آید. احتمالا این حد را حد بوسه باید شمرد. مسلم است که منظور از بوسه، بوسه میان خویشان و بستگان نیست بلکه بوسه میان عاشق و معشوق است.
در فاصلهٔ میان اولین بوسه که مبشر نزدیکی و مقاربت است، تمایل جنسی عمیق و وسیعی بوجود می آید. در رشد میل تصرف جسم معشوق، نقش اصلی را جنبهٔ روحی به عهده دارد چون درد میکند که معشوق، یا معشوقه نیز عیناً بسوی او کشیده می شود. با در نظر گرفتن اینکه غدد مخاطی لب و دهان مربوط به منطقه حساس (منطقهٔ تحریث جنسی) هستند که در دوران زندگی نضج می یابند پس بوسه میان عاشق و معشوق عنصری حسی است. بوسه بر تن معشوق، شدیداً میل جنسی را تحریافت می کند خصوصاً اگر بوسه از اطراف بدن که بسوی مرکز متوجه است شروع شود. یعنی از نولد انگشتان تا به شانه ها و از نولد پا تا بهران، و از پشت دو طرف ستون فقرات باشد.
پستان ها در جهان متمدن سمبول زنانگی است و آنها نه تنها غذای مراحل اولیهٔ زندگی کودلی را فراهم می کنند بلکه بطور کلی رابطهٔ مستقیمی با فعالیت جنسی دارند. پستان، مرد را بسوی خود جلب می کند و سبب تحریات او می گردد و نوازش و لمس آنها بوسیله مرد سبب تحریك زن میشود. در نولد پستان سلولهای عتمبی خاصی وجود دارد که تحریك آنها می تواند حتی سبب آرامش جنسی در زن گردد عین حال باید دانست که هیچ گونه ارتباطی ما بین اندازه پستانها و مزاج جنسی وجود ندارد.
لازم است یادآوری شود که برخی از ملل بوسه را در حضور همه غیر مجاز و ممنوع می دانند زیرا که آنرا مربوط به رفتار محرمانه میدانند. و این مسئله مربوط به آداب و رسوم مکانی است.
بعنوان مثال در سال ۱۹۲۴ در ژاپن نمایشگاهی دایر کردند که در آن آثار مجسمه سازان معروف به معرض نمایش گذاشته شده بود ولی شاهکار رودن مجسمه ساز پشت دیوار خیزران قرار داشت زیرا این مجسمه برای مشاهده عموم غیرمجاز تشخیص داده شده بود!
نقش اساسی در ظهور و رشد تمایل جنسی با بوسه، مربوصد به – برداشت بیننده است، و در له زیبائی کاملا نسبی است و بستگی به تربیت و رسوم محلی و خصوصیات فردی و غیره دارد. گاهی ممکن است به – قضاوت های حیرت انگیزی برخورد نمود: «چطور چنین چیزی ممکن است آخر او (دختر) واقعاً زشت است، قیافهٔ بدی دارد ولی او (پسر) شیفته و دلباختهٔ اوست، او که می توانست بهتر از اینش را برای خود پیدا کند؟!…»
اکثر مردم انتخابی بودن تمایل جنسی را بحساب نمی آورند. بنظر انها تعجبآور است که کسی از کسی خوشش بیاید زیرا خود انها فکر نمی کنند که باشخص مذکور کاملا دوشخصيت جداگائه و متفاوت اند. این انتخاب می تواند عامل قطعی ظهور و نگهداری قدرت
جنسی باشد. مشکل می توان توقع داشت که مردی نسبت به زنی که در «فضای» انتخابی بودن وی داخل نشده باشد توانا باشد. خصوصاً چنین انتخابی بودن، متوجه نزدیکی جنسی و شوق آتشین و تبدیل به جذبه و شیفتگی ناگهانی است.
«گرافت ابینگ» روانکاو معروف قرن گذشته نمونههای فراوانی در مورد اینکه چگونه در بعضی اشخاص رنگ ویژهٔ موی زن، حالت چشمان، طرز راه رفتن و حتی لنگی موجب تحریکات شدید جنسی میگردد، آورده است. در چنین مواردی، هنگامیکه این خصوصیات «ویژه» در زنان وجود نداشته باشد، مردان نسبت به آنها ناتوان بنظر می رسند.
در بعضی حالات معین روحی قوه مدرکهٔ نگاه، نقش مکانیکی نیروی بکار انداختن را در تحریافت جنسی بازی می کند. عریانی تمام قسمتهای بدن سبب تحریافت شدید نمی شود. بلکه آن قسمتهائی که معمولا با لباس پوشیده میشود، موجب می گردد.
در افریقا قبیله ای وجود دارد که زنهایشان فقط لنگ می بندند و پستانهایشان کاملا عریان است. ولی در نزد ملل اروپائی ظاهر شدن بدان صورت خلاف قواعد اجتماعی و غیر اخلاقی خواهد بود. تمام اینها بسته به تربیت و اخلاق و آداب و رسوم است. حتی طرز لباس پوشیدن نیز غالباً تابع تأیید ساختمان مشخص جسم است.
زمانی بود که زنان لباس های بلندی را که تا پاشنه پا میرسید می پوشیدند. در آن زمان دیده شدن کفش زن بویژه قوزک پای وی فوق العاده مطلوب بحساب می آمد. در کشورهایی که زنان لباس، کوتاه بر تن می کنند با زانو و رانهای لخت، دیگر چیزی جالب بنظر نمی آیند.
برخی معتقدند که روی هم رفته مرد دارای روحیه ای تنوع پسند اسلت بنابراین زن باید همواره خود را برای همسرش آرایش کند تا روحیه تنوع طلب مرد اقناع شود.
به مجموعهٔ لحظاتی که میل جنسی تشدید می گردد حس بویائی و لامسه نیز افزوده می شوند. بوی خاصی که از جنس مخالف به مشام میرسد ممکن است عامل مهمی برای تحریات جنسی بشمار رود. چنانکه بو، خصوصاً بوی لطیف، در مرد، بوی ویژه محبوب را بیاد می آورد و میل جنسی را شدیدتر میکند. حس لامسه نیز نقش مهمی را بعهده دارد. آهنگ صدا، موسیقی و رنگ نیز می توانند میل جنسی را تقویت یا تضعیف کنند. مثلا رنگ قرمز از قدیم الایام محراد بشمار می آید. لباس قشنگ، فرم نظامی نیز ممکن است برای دلدادگان جالب باشند.
احساس جنسی مشروع زن و مرد، در تمامی دوران زناشویی شان، عامل بس پراهمیتی برای بقای زندگی مشترکشان به شمار می آید، از این رو در تمامی کتاب های پژوهشی که به نحوی با مسایل جنسی در ارتباط هستند به احساس جنسی، اهمیت بسیار داده شده است.
زن و مردی که مسئولیت «زندگی مشترل» را می پذیرند، بیش از هر چیز باید به وظایف خود آشنائی کامل یابند و به این نکته توجه داشته باشند: تنها هنگامی خشنودی شان از زندگی تأمین خواهد شد که ایشان جمیع عوامل را برای خرسندی شریک زندگی شان فراهم آورند.
به عبارت دیگر، باید شادی و سعادت در زندگی مشترک، به طور مساوی، ما به طور مساوی، مابین زن و مرد تقسیم شود. به هیچ وجه سعادت یکی از این دو، به تنهایی، تحصیل نمی گردد.
خوشبخت زنان و مردانی که میتوانند در تمام دوره های زندگی خود، احساس جنسی مشروع شان را شاداب و سرزنده نگاهدارند. چنین احساسی، روحیه هردو را برای قبول مسؤلیت های بیشتر و انجام فعالیت های افزون تر جهت حصول پیشرفت اجتماعی، تقویت می کند.
تجربه ، بکرات این موضوع را به اثبات رسانده است که زندگی های فاقد احساس جنسی مشروع، هیچ گاه به نیك بختی نیانجامیده است و ای بسا، راه انحراف را نشان زوجهای جوان داده است.
هنگام مشاهده آمیزش سایر اشخاص، نیز تحریات جنسی شدیدی بروز می کند. این مطلب همیشه پدر و مادرانی را بیاد می آورد که اغلب از کودکان خود خجالت نمی کشند و تصور می کنند که آنها هنوز کوچک اند و در حضور آنها به عمل آمیزش جنسی مبادرت می ورزند. چنین اعمال بزرگتر ان در نوجوانان سبب ظهور شهوت و کمال به بروز آغاز میل جنسی پیش از موعد می شود و بعدها شخصی بزرگتر متوجه خطای خود می گردد. اگر پدر و مادر در حضور کودکان خود آمیزش کنند ممکن است بعدها این عمل سبب کاهش آنها بسوی « شرک فلسفی» گردد یعنی موجب تمایل آنها به آمیزش جنسی گروهی شود .
لازم است یکی از جنبه های تشدید شهوت را نیز بخاطر داشت و آن نقش «شلپ شلپ زدن» به سرین است. «ژان ژاله روسو» در کتاب «اعترافات» می نویسد، که او در سال های بلوغ برای اولین بار هنگامیکه زنی اورا مجازات می کرد و روی سرین او میزد با احساسی جنسی آشنا شد این مطلب را نیز باید پدران و مادران بیاموزند.
در بسیاری از مواقع تمایلات شدید جنسی منجر به تبعیت جنسی می شود. زیرا گاهی این میل نیروی فوق العاده زیادی را تا حسد بت پرستی بدست می آورد. یعنی مرد آرزوی انجام هرگونه نیازمندیهای زن، حتی رنج و ناراحتی از طرف او را تحمل کرده بجان خریدار میشود.
نامه ای که «سوفیالورن» هنرپیشهٔ مشهور سینما دریافت داشته می تواند نمونه ای برای بت پرستی باشد. نویسندهٔ نامه می نویسد:
«اجازه بفرمائید من سگ شما باشم. قلاده به گردن و گوش به فرمان شما باشم. بدنبال ارباب خویش راه بیفتم و گوشمالی به بینم. این بزرگترین مرحمتی است که در حق من میکنی!»
باید یادآوری کرد، هرچند که اطاعت جنسی، باین شدت و به این شکل هم نیست، ولی زیاد به آن برخورد می شود. معمولا این اطاعت مانع تشکیل خانوادهٔ پایدار هم نمی شود.
بنابراین، نیرو و ثمربخشی میل جنسی به علل زیادی بستگی دارد که روی هم انباشته شده و این احساس را تقویت می کنند. نباید میل هم آغوشی ( شهوت ) را با دریافت لذت احساس جنسی مخلوط نمود. اینها دو مفهوم جداگانه دارند. میل به مقاربت ممکن است به نهایت قدرت خویش برسد، و خیلی ضعیف هم دیده شده است. این به حالات و اوضاع زیادی از قبیل وضع ارگانیزم، تحریکات داخلی ( فصل سال، شرایط اقلیمی، تغذیه. طرز زندگی و بسیاری دیگر ) بستگی دارد.
وقتی که پس از افزایش پدیده های اعضا و دستگاههای بدن کاهش آن از می شود، فعالیت بدن نیز تابع ریتم های فیزیولوژیک معینی میشود. این مربوط به وضع جنسی است یعنی پس از ابوسعهٔ تمایلات، امیال جنسی ضعیف تر می شود و پس از مدتی دوباره تشدید می شود. از طاهر شخصی هم نمی توان قدرت میل جنسی او را تعیین نمود، تغذیهٔ غیر کافی و بی ارزش، روی امیال جنسی تأثیر نامطلوب و منفی بجا می گذارد. بدین ترتیب فقدان یا کمی ویتامینها در غذا و کمی مواد پروتئین قوه باء را شدیداً تنزل می دهد.
«ای. ای. مچنیکوف » دانشمند معروف تصور می کند که در روابط جنسی السان نا هماهنگی های طبیعی زیادی وجود دارد، او در این ناهماهنگی ها، استمناء و زمان ظهور شهوت و دوام آنرا مربوط می داند.
« ای . ای. مچنیکوف » می نویسد: «این حقیقت که الزال در مردان خیلی زودتر از زنان صورت میگیرد اغلب سبب ناسازگاری بین زن و شوهر میگردد. در دوره ای که شهوت مخصوص زن به اوج میرسد حرکت جنسی مرد (اغلب) شروع به کاهش می کند». این عدم هماهنگی طبیعی پیوسته از قدیم ترین ایام تاکنون سبب رنج و زحمت و موجب جدائی و خیانت به همسر بوده و خواهد بود. ولی آموختن و بکار بردن «تکنیاث ازدواج» باعث از بین رفتن یا کاهش آن ناهماهنگی ها هم میشود.
ناهماهنگی دیگر میان میل جنسی و امکان برخورداری آن است که سبب بسیاری از ناراحتی های زندگی، از سنین جوانی تا سن کهولت میگردد.
همین نویسنده در جای دیگر می نویسد که: «… جوانان اغلب در زندگی بخاطر عمل نامعلومی خود را به خطر می اندازند و در بارهٔ نتایج رفتار خود نمی اندیشند. آنها بهرگونه بی احتیاطی ها که قادرند در زندگی و سلامتی آنها انعکاسی پیدا کنند، دست می یاز ند و اغلب، اساس رفتار آنها را محرکین خیلی عمیق تشکیل می دهند.
ولی آنها بیشتر نیروی خود را برای ارضای غرایز پست تلف می کنند. سنین جوانی، دورانی است که بی غرضانه باعث قربانی شخصی و استعمال ناروای الکل و دست یازیهای ناروای جنسی و غیره میشود » تنها وسیله ای که برای از بین بردن این ناهماهنگی ها در طبیعت وجود دارد عالی کردن جنبهٔ شهوانی میل جنسی توسط عشق و دوست داشتن است.