علائم بلوغ روحی و تاثیر آن در سعادت زناشویی
منظور از بلوغ روحی که آن را عامل مهم در سعادت ناشویی می دانند چیست؟
بلوغ یعنی رشد و نمو. طفل جسما و روحا و و عقلا نابالغ است نمی تواند به تنهایی گردش کند، در مورد احتیاجات خود، کمک و راهنمایی متکی به دیگران میباشد. نمیتواند به چیچ وجه منطقی و اساسی فکر کند و بالاخره نمی تواند کنترلی در اظهارات و اعمال خود داشته باشد. سال به سال برقدرت بدن و استقلال جسمی افزوده میگردد.
قوای شعوری رشد می کند و تکامل روحی بوجود می آید در اعمال و رفتار خود کنترل جسمی و روحی پیدا می کند. بعضی از بچه ها از لحاظ جسمی رشد و نمو نکرده، ضعیف و نحیف باقی می مانند بعضی ها از لحاظ عقلانی رشد نکرده و ناقص باقی می مانند و بالاخره بعضی ها هم از لحاظ روحی رشد نکرده و نابالغ باقی می مانند.
St.paul به قرنطیان (Corihnthians) نوشت :
«هنگامیکه طفل بودم مانند یک بچه صحبت می کردم، مانند یک بچه می فهمیدم و مانند یک بچه فکر می کردم ولی موقعی که بزرگ شدم افکار بچه گانه ام را کنارگذاشتم.» خیلی از افراد بهیچوجه بطور کامل رشد و نمو نمی کنند و در افکار خود، احساسات خود و اعمال خود مانند یک طفل باقی می مانند.
علائم بلوغ روحی
آیا میتوان فهمید فردی از لحاظ روحی رشد و نمو کرده است یا نه؟
چند علامت را در نظر می گیریم. شخص بالغ باید در درجه اول بصیر و مآل اندیش باشد. بتواند از طریق صحیح و حقیقی ارزش خود و دنیای مجاورش را بسنجد. هنگامی که جوان هستیم در یک دنیای وهم و خیال و عدم واقعیت زندگی می کنیم. خود رایگانه منتخب، رباینده دلها و قهرمان مجسم می کنیم و یا بالعکس مبغوض و خوار و ذلیل و به مشابه جوجه اردک زشت تلقی می کنیم. هرچه بزرگتر می شویم خود را بهتر می شناسیم، و یاد می گیریم که چگونه ارزش حقیقی خود را بسنجیم. به قدرت و ضعف توانائی وعدم توانائی خود پی می بریم. در رفتار و افکار و احساسات خود بصیرت حاصل می کنیم.
بزرگتر که می شویم مآل اندیش هم می شویم. یاد می گیریم که چگونه ازراه حقیقت با حقایق زندگی روبرو شده و نتایج اعمال خود را پیش بینی کنیم. یاد می گیریم که چگونه نتایج احتمالی رفتار سلوک خود را ببینیم. بهیچوجه اجازه نمی دهیم امیال ما بر افکار و اعمال حکمفرمائی کند.
فرد بالغ از لحاظ روحی در خود حس استقلال بوجود می آورد وقتی که بزرگ می شویم خود قادریم کارها را انجام داده، قضاوت کرده و تصمیم بگیریم، شخص متکی فاقد حس امنیت می باشد به توانائی خود ایمان و اعتقادی ندارد. بنابراین به دیگران تکیه کرده و جهت حمایت و معاونت ناظر به دیگران میباشد.
شخص بالغ به نفس خود متکی بوده و در رفتار و اعمال خود مسئولیت را قبول می کند و برای فرار از حقایق متوسل به خیالات خام، تخیلات واهی و یا وسائل تسکینی و تحریک مصنوعی نخواهد شد.
یکی دیگر از علائم رشد و بلوغ روحی توانائی نشان دادن و سهیم بودن در عشق و محبت و در حقیقت حمایت کردن دیگری است. در دوران شیرخوارگی و طفولیت احساس عشق اصولا متوجه به خود است. طفل اشیاء را برای خود می خواهد و آنها را برای ارضاء امیال و احتیاجات خود طلب می کند. طفل به اشکال با دیگران شریک و سهیم میگردد ولی عشق فرد بالغ مشخصات دیگری دارد. ذاتاً میل دارد که با فرد دیگر سهیم باشد چه از نقطه نظر فکر و احساسات و چه از نقطه نظر ایده آل، میل دارد که نه فقط خوشحال باشد بلکه خوشحال بکند، نه فقط از محبوب خود راضی باشد بلکه او را نیز ارضاء کند.
این یک نمونه عشقی است که برای روابط با زناشوئی لازم می باشد. افکار و احساسات رسیده و کامل منجر به اعمال و رفتار کامل نیز میگردد. طفل از ترس انعکاس از خود عکس العملی نشان میدهد ولی بالغین از طریق اندیشه و فکر. طفل در اعمال خود آن است بدون توجه به خطرات احتمالی. وسط خیابان دنبال توپ می دود ولی اعمال بالغین عمدی بوده و چون خطرات احتمالی را تشخیصی میدهند در نتیجه اعمال و رفتار خود را کنترل میکنند.
شخص بالغ در رفتار خود نرمی و کنترل نشان می دهد و همواره اعمال خود را با موقعیت تطبیق می دهد. قدرت و دیسیپلین، مسئولیت و اختیار را قبول می نماید. با دیگران تشریک مساعی و معاضدت می نماید و بالاخره در زندگی هر کجا لازم .باشد هم آهنگی و تطبیق از خود به ظهور میرساند.
چرا اینقدر مردم در درجه و چگونگی بلوغ با هم متفاوتند؟
بهیچوجه نمی توان دو فرد مشابه هم پیدا کرد. افراد از لحاظ جسمی و عقلی متفاوت بوده و عکس العمل روحی آنها نیز مختلف میباشد. جسم و عقل ما نتیجه طبیعت و پرورش و مشخصات ساختمانی که از والدین به ارث می بریم و همچنین عوامل محیطی که ما را در دوران زندگی احاطه میکند می باشد.
به همین ترتیب اختلاف شخصیت، احساسات و وضعیت ما نیز تا اندازه ای مربوط به عوامل جبلی و موروثی و تا اندازه ای مربوط به شرائط اجتماعی و روحی می باشد.
چون عوامل محیطی در مورد هر فردی متفاوت می باشد بنابراین شخصیت و رفتار ما نیز متفاوت می باشد. برای مثال طفلی که در محیط عشق و حفاظت پرورش یافته در او میل خودخواهی تملق داشتن و امنیت بوجود می آید و حال آنکه طفلی که در محیط سرد و خصمانه ای پرورش یافته هرگز دارای چنین افکاری نخواهد بود.
مردان و زنان خیلی از احساسات و اخلاقی را که در دوران طفولیت به دست می آورند در دوران بلوغ هم دارا خواهند بود و این موضوع در شخصیت افراد و نحوه تطبیقی که باید در زندگی زناشوئی خود به وجود آورند دخیل میباشد.
آیا با مقیاسی گفته شد بالغ بودن کامل مشکل می باشد ؟
بله، هر یک از ما در یک قسمت عدم بلوغ داریم. ممکن است از همه ما گاهی افکار و رفتار بچه گانه ای ظاهر شود که نتیجه خاطرات طفولیت و فشار عدم امنیت زندگی امروزی میباشد.
در هر حال اگرکوشش کنیم تا علائم وعلل اعمال و عکس العمل هائی را که نتیجه عدم بلوغ است در خود و همسرمان جستجو کنیم بهتر می توانیم آنها را قبول کرده و تحمل نمائیم. چنین عملی فی حد ذاته نشانه رشد و بلوغ میباشد. برای نسل های آینده فهم و شعور والدین، راهنمائی، دقت و بالاخره نظم ثابت و استوار اجتماعی باعث می شود که پایه بلوغ عالیترباشد.