پاهای سبز و ماجراجویی در روز طبیعت: راز درخت نقنقو
روز طبیعت؛ جشن دوستی با زمین
سیزده به در روزی است که بچهها میتوانند مثل پروانهها در دل طبیعت پرواز کنند، به درختان سلام بدهند و به آواز جویبارها گوش بسپارند. این روز یادآوری است که زمین خانه ماست و باید با مراقبت از آن، دوستی خود را با گلها، حیوانات و آسمان آبی نشان دهیم.
درخت نقنقوی عجیب
روزی بود، روزگاری بود. در جنگلی پُر از شور و شادی، درختی زندگی میکرد به نام نقنقو که یک راز بزرگ داشت: او میتواند با انسانها حرف بزند! اما فقط در سیزده به در این قدرت را داشت. یک روز بهاری، پسرکی به نام گادُگادُ (با موهایی شبیه گلهای قاصدک) به همراه خانوادهاش برای پیکنیک آمده بودند. نقنقو که از تمیز نکردن زباله ها ناراحت بود، صدای نازکی کشید: «آخ، آخ! پایم درد میکنه!»
راز گادُگادُ و درخت سخنگو
گادُگادُ با تعجب برگشت و دید درختی با چشمهای درشت به او نگاه میکند! نقنقو گفت: «من درخت طبیعتبان هستم. اگر تا غروب زباله ها را جمع نکنید، دیگر نمیتوانم اکسیژن بسازم!» گادُگادُ با کمک دوستانش یک مسابقه جمعآوری زباله ترتیب دادند. حتی یک سنجاب کوچولو با دم پُرپرش به آنها کمک کرد!
جشن سبزِ دوستی
غروب که شد، نقنقو شاخه هایش را تکان داد و روی خاک نقشی از یک قلب سبز کشید. او گفت: «سیزده به در روزِ نوازش زمین است. یادتان باشد حتی یک برگ خشک هم حق دارد به خاک برگردد.» همه با هم عهد بستند همیشه به فکر طبیعت باشند. نقنقو هم به آنها یک دانه جادویی داد که اگر در خاک بکارند، به درختی پر از آواز تبدیل میشود.
شعر طبیعتِ کوچولوها
شعر «سبزقَپونک» از کتاب پرواز قاصدک اثر عباس یمینی شریف:
«سبزقَپونک، پا به دشت گذاشت
با نسیمِ بهاری همرَه افتاد
گفت زمین مهربونُم، آب زلال
حرف من رو به همه برگها رسوند!»
و اینگونه سیزده به دری به یادماندنی ساخته شد؛ روزی که بچه ها فهمیدند حتی کوچکترین موجودات هم در نگهداری از زمین سهیم هستند. گادُگادُ هرسال به دیدار نقنقو میرود و رازهای تازه طبیعت را کشف میکند.

دیدگاهتان را بنویسید