#


قصه های مربوط به مسواک

قصه های مربوط به مسواک
7 مارس 2017 بدون نظر 18551 بازدید

قصه های مربوط به مسواک

Rating: 2.5/5. From 8 votes.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

قصه های مسواک

در اینجا می خواهیم به یکسری از داستان های کوتاه راجب مسواک و مسواک زدن برای شما عزیزان بپردازیم امیدوارم که از شنیدن آن لذت ببرید

ماجرای کف و حباب مسواک

به نظر شما برای تمیز شدن دندان ها کارمسواک مهم تره یا خمیر دندان؟
وقیتی به این سوال فکر می کردم نتونستم به نتیجه ی درستی برسم.برای همین از خودشون سوال کردم.خمیر دندان دست به سینه ایستاده بود و با صدای خاصی می گفت:این منم که با درست کردن کف تمام میکروب ها و باکتری ها را از لای دندونا پاک می کنم. و از اون طرف مسواک می گفت:بدون تلاش من و درست کردن حباب هایی که آماده می کنم تو موفق نمی شی که دندون ها را سفید کنی برای اینکه مطمئن بشم کی درست می گه رفتم توی دستشویی و با کمک خمیر دندون و مسواک دندون هامو مثل برف سفید کردم وبعد از اینکه مسواکم تموم شد به هردوشون گفتم:واقعا اگر شما دوتا را نداشتم چه کار می کردم.شما هردوتا باهم می توانید این کار را به خوبی انجام بدهید.

قبل از خواب بعد از غذا دندونهایت را بسپار به ما
دندون سفید و سالم وپاک باشستن زود به زود با مسواک

نام قهرمان قصه:

مسواک و خمیردندان

مکان قصه:

خانه

زمان قصه:

صبح قبل از خواب و بعد از غذا خوردن

پیام قصه:

بهداشت دهان و دندان

عناصرقصه:

دندان و حباب

مسواک موشی

نیمه شب بود و همه جا تاریک صدای گریه ی مسواک کوچولو می آمد آن قدر گریه کرد که دل فرشته ی مهربون برایش سوخت و از آسمان آمد پیش او فرشته ی مهربون به مسواک کوچولو سلام کرد مسواک که تازه متوجه حضور فرشته شده بود با خوشحالی به او سلام کرد.

فرشته ی مهربون پرسید:چرا گریه می کنی؟مسواک جواب داد:من مسواک موشی هستم روزی که مامان موشه من را برای موشی خرید خیلی خوشحال شدم اما از اون روز تا حالا یک ماه می گذرد و هنوز موشی با من به دندان هایش مسواک نزده فرشته ی مهربون گفت:شاید نمی دونه تو چه دوست خوبی هستی و نمی دونه مسواک نزدن چه کار اشتباهیه.

مسواک گفت:اما مامان بابای موشی برای او تعریف کردند که مسواک نزدن چه کار اشتباهیه.فرشته گفت:تنها یک کار میتونم بکنم اینکه امشب به خواب موشی برم و آیندهی دندان هایش را به اون نشون بدم.همان شب فرشته ی مهربون به خواب موشی رفت و موشی توی خواب دید که بزرگ شده و به مدرسه می رود اما یک روز که خواست بستنی بخوره دندونش درد گرفت و کم کم درد دندونش بیشتر شد و لپش ورم کرد.

دوست هایش باهاش بازی نمی کردند.چون می گفتند که دهنش بوی بد می ده دیگه حتی نمی توانست غذا را خوب بجود چون دندونش درد می گرفت.همین موقع بود که مامان موشه موشی را از خواب بیدار کرد موشی خوشحال شد که فقط داشته خواب می دیده و دندان هایش سالم هستند.از اون به بعد موشی همیشه قبل از خواب دندان هایش را مسواک می کرد.

نام قهرمان قصه:

مسواک موشی

مکان قصه:

خانه

زمان قصه:

خواب موشی

پیام قصه:

بهداشت دهان و دندان

عناصر قصه:

پدر و مادر موشی فرشته ی مهربان دوستان موشی

دندان

مامانم گفته بود که بعد از هربار غذا خوردن به آهستگی دندان هایم را مسواک بزنم و اگر جایی بودم که مسواک نبود حتما چندبار آب را در دهانم پر و خالی کنم تا اسید غذا و نوشیدنی ها از دهانم بیرون برود.از مامان پرسیدم:مامان اسید یعنی چی؟مامان جواب داد:ماده ای که هر روز صبح که از خواب بلند می شی روی دندان های تو را می پوشاند اسمش اسید است.ماده ی سازنده ی دندان تو از جنس استخوان است اسید دندان های تورا در خود می پوساند.پس بهتر است بعد از هربار غذا خوردن و قبل از آنکه اسید دندان هایت را خراب کند مسواک بزنی.

اگر می خواهی ببینی چه بلایی سر دندان هایت می آید وقتی دندان هایت افتاد آن را در یک بطری بگذار و روی آن نوشابه بریز فکر می کنی چه تغییری می کند؟هر روز دندانت را به دقت مشاهده کن مطمئن هستم که بعد از آن هرگز مسواک زدن را فراموش نخواهی کرد.و در مورد خوردن نوشابه هم بیشتر فکر می کنی.

Rating: 2.5/5. From 8 votes.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *