#


شاخک پروانه

شاخک پروانه
2 مارس 2017 بدون نظر 1105 بازدید

شاخک پروانه

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

شاخک پروانه

بهار بود. پروانه ی خال خالی که تمام زمستان زیر تخته سنگی خوابیده بود بیدار شده بود. عطر گل های زیبای بهاری همه جا پیچیده بود. خال خالی با خوشحالی از زیر تخته سنگ ،بیرون امد و پرواز کرد. از این گل به ان گل پرید و با شاخک هایش انها را بو کرد. کمی که این طرف و ان طرف پرید. گرسنه شد. روی یک گل سرخ نشست.

با شاخک هایش شیره ی گل را چشید . شیرین و خوشمزه بود. خال خالی ارام ارام شیره ی گل را مکید. وقتی خوب سیر شد، دراز کشید تا کمی استراحت کند. ناگهان صدایی شنید. شاخک هایش را به طرف صدا چرخاندن و با دقت گوش داد. صدای پای افتاب پرست را شناخت . خود را پشت یک برگ پنهان کرد. افتاب پرست از کنار یک برگ گذشت ؛ اما او را ندید .افتاب پرست که دور شد، خال خالی نفس راحتی کشید و دوباره روی برگ گل دراز کشید. پروانه ها با شاخک هایشان بوها را حس می کنند، مزه ها را می چشندو صداها را می شنوند .شاخک برای پروانه مثل گوش و زبان وبینی انهاست.

_نام قهرمان قصه: پـروانه ی خال خالی.

_مکان قصه: باغ. _زمان قصه: روز.

_پیام قصه : پروانه ها با شاخک هایشان بو، صدا و مزه را حس می کنند.

_عناصر قصه: گل سرخ ،افتاب پرست.

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *