سارا و عروسک هایش
سارا و عروسک هایش
امروز اولین روزی است که سارا می خواهد به مهدکودک برود.او همه ی وسایل اش را توی کیف اش گذاشت کیف سارا زرد و قرمز است و یک بند بلند دارد که می تواند روی دوشش بیاندازد.سارا لباس هایش را مرتب کرده و آماده ی رفتن به مهدکودک است.صبحانه هم خورده:سـارا دیشب خواب دیده که همه ی عروسک هایش از رفتن او به مهدکودک خوشحال هستند اما خرس قهوه ای سـارا گفته که از رفتن او به مهدکودک ناراحت است و دلش برای او تنگ می شود.سـارا همه ی عروسک هایش را بغل می کند آن ها را نوازش می کند و به خرس قهوه ای اش می گوید که ناراحت نباش من به مهدکودک می روم تا چیزهای زیادی یاد بگیرم وقتی برگشتم همه ی چیزهایی را که یاد گرفته ام را به شما یاد می دهم.عروسک های دیگر خرس قهوه ای را صدا می کنند و شروع می کنند به بازی و سارا هم باهمه ی آن ها خداحافظی می کند و به آن ها می گوید که تا بازی شان تمام شود او از مهدکودک برگشته است.
نام قهرمان قصه:سارا
مکان قصه:خانه
زمان قصه:صبح
پیام قصه:خوشحالی به خاطر رفتن به مهدکودک
عناصرقصه:عروسک سارا خرس قهوه ای
دیدگاهتان را بنویسید