#


قصه گلاب

قصه گلاب
19 فوریه 2017 بدون نظر 1757 بازدید

قصه گلاب

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

گلاب

گلاب که رفت ت ایوون/  شنید صدای ناله / درست کنار دیوار / توی سطل زباله / وقتی درش و وا کرد /  رو اشغال و زباله / دید که نشسته گریون /  یه کاغذ مچاله / گلاب خانم صداش کرد/      کاغذ زرد بی جون / چی شد دلت شکسته / ابنجوری هستی گریون / کاغذ گفت: نگام کن/        شدم گثیف و خسته/ یه دنیا درد و غصه / رو این دلم نشسته / یادم میاد قدیما/  بودم درخت پر گل/ روشاخه هام می خوندن / هزار هزارتا بلبل / یه روز منو بریدن/ شدم کتاب و دفتر / تو مدرسه تو خونه / کثیف و زشت و پر پر / خودت یه روزی گفتی/ این ورقای پاره /جاش تو زباله دونه / فایده دیگه نداره /یه روزگاری داشتم / تو دشت و صحرا، خونه/ الان کجام؟ همینجا / جام تو زباله دونه /دلم می خواد یه روزی /  بشم تمیزو تازه /کسی دوباره از من / کاغذ نو بسازه / گلاب باد خنده گفتش / گریه نکن عزیزم / یادم می مونه دیگه /کاغذ و دور نریزم / حالا شدم پشیمون / چه اشتباهی کردم / یه لحظه منتظر باش / میرم و بر می گردم / گلاب اومد با گونی / گفت که باید بدونی / چند روز هفته باید / تو این گونی بمونی / وقتی که گونی پر شد /  پر از کاغذ پاره /گلاب می گفت چه خوبه / که نو بشین دوباره /شاید بشین یه دفتر /  یا جلد یه کتابچه / میخوام بمونه پیشم / درخت توی باغچه / گلاب حالا می دونه / درخت چقدر عزیزه / باید برای حفظش / کاغذ و دور نریزه

_نام قهرمان قصه: گلاب

_مکان قصه: سطل زباله

_زمان قصه: روز

_پیام قصه: استفاده درست از کاغذ

_عناصر قصه: سطل زباله، درخت، گونی

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *