کودکان تیزهوش و چگونگی طرز رفتار با آنها
کودکانی که بهره هوشی آنها از ۱۳۰ بالاتر باشد کودکان تیزهوش نامیده می شوند. به این افراد کودکان استثنایی نیز گفته می شود. یعنی اینکه کودکان عقب مانده ذهنی و کودکان تیزهوش هر دو جزء کودکان استثنایی هستند.
دانش آموزان تیزهوش پس از ورود به مدرسه چه از لحاظ کمی و چه از نظر کینی نسبت به دانش آموزان عادی سرعت پیشرفت بیشتری دارند. عشق و علاقه زیاد به یادگیری و خواندن، نوشتن و وادار ساختن والدین به یاد دادن و کار کردن با آنها از ویژگی های این افراد می باشد. علاقه به خواندن و مطالعه داستانها و کتابهای مختلف، نقاشی، موسیقی، مخصوصا در اوقات بیکاری و برای گذراندن وقت، شرکت در جلسات بحث و انتقاد، تفریح، تفریحات سالم و مفید و بازیهای دسته جمعی مخصوصا با افراد بزرگتر از خود خصوصیات دیگر این کودکان به شمار می رود.
والدین این کودکان اکثرا از درک سریع، کنجکاوی و پرسش زیاد، حافظه خیلی خوب، سرعت در یادگیری کلمات و به کار بردن آنها و اطلاعات نسبتا زیاد آنها صحبت می کنند. پسران اکثرا به داستانها و ماجراهای مبهم و مرموز مثلا مطالعه درباره سیارات است) و دختران به داستانهای خانوادگی، آنچه به زندگی و مدرسه مربوط می شود، علاقه دارند. از نظر شخصیتی این افراد کودکانی مرتب، منظم و دوست داشتنی هستند و در فعالیت های اجتماعی نظم و علاقه مندی خاصی از خود نشان میدهد. کمتر باعث عصبانیت دیگران میشوند، گزانگویی، اغراق و دروغگویی با بازیهای خطرناک در آنها کمتر به چشم می خورد.
با در نظر گرفتن مطالعات انجام شده درباره کودکان ممتاز چه از نظر ارث و چه از نظر عوامل محیطی و نحوه زندگی، چنین به نظر می رسد که عوامل محیطی کاملا مطلوب و بدون عیب هم از نظر تحصیلی، اجتماعی و فرهنگی و هم از نظر عاطفی به تنهایی نمی تواند در ایجاد تیزهوشی اثر کامل داشته باشد. همان طور که یک کودک کردن در هر محیطی قرار گیرد همیشه کودن باقی می ماند و کودکانی از اوایل دوران کودکی آشکار است در یک کودک ممتاز نیز همه خصوصیات ممتاز بودن از اوایل زندگی مشخص است و این مسئله وجود افراد نابغه و ممتاز را در خانواده های متوسط جامعه که عوامل محیطی از هر لحاظ به طور متوسط بوده است توجیه می کند.
پس نتیجه می گیریم که موضوع ممتاز بودن یا ممتاز شدن بیشتر مسئله ای ذاتی است و عوامل محیطی مطلوب و مسایل تربیتی و آموزش صحیح، بموقع و بجا فقط می تواند در رشد و بروز آن مؤثر باشد ولی به هیچ وجه نمی تواند آن را خلق کند. کودکان ممتاز به علت داشتن استعداد و قریحه ذاتی و خداداد چه از نظر جسمانی و چه از نظر ذهنی و روانی می توانند خوب رشد کنند، به طور صحیح و مطلوب بیاموزند و از تجربیات خود بهره برداری بهتر داشته باشند که همگی در رشد هوش و شخصیت آنها مؤثر است مدارس نباید منتظر باشند تا استعداد بخصوص در شاگرد ظاهر شود بلکه باید بکوشند تا این استعداد را کشف و خلق کنند.
آموزش کودکان تیزهوش:
کودکان تیزهوش معمولا در جامعه و خانواده با مشکلاتی مواجه هستند. این افراد به جای تطبیق و سازگاری با جامعه به دنبال این هستند که جامعه را با خود سازگار کنند. ارتباط این کودکان با سایر افراد خانواده طبیعی و متعادل نیست چون غالبا والدین آنها را با برادران و خواهران دیگر، که مسلما از نظر هوشی در حد پائین تری قرار دارند، مقایسه می کنند، این عمل به طرق مختلف کودک تیزهوش را آزرده و ناراحت می کند. سازگاری در مدرسه به علت سرعت یادگیری و درک سریع با مشکلاتی مواجه می شود. مثلا کودکی که مطالب کلاسهای دوم و سوم را میداند مجبور است در کلاس اول بنشیند. لذا در آموزش به این کودکان باید حتی الامکان سعی کنیم که بهره هوشی بالای آنها باعث از بین رفتن انگیزه آنها نشود. تشویق به استفاده از کتابخانه مخصوص و مفید غیردرسی، گزارش و بازدیدهای علمی، نشان دادن فیلم های تلویزیونی آموزنده و با محتوا باعث پرورش قوای فکری این کودکان می شود و از خستگی و بی انگیزه شدن آنها جلوگیری مینماید.
بهتر است کودکان تیزهوش را قبل از شروع دوران مدرسه تشخیص داد و با برقرار کردن برنامه های مخصوص یادگیری، تفریحی، علمی و بازیهای مخصوص نیروهای خلاقه آنها را تقویت کرده و کودک را علاقه مند به تحصیل و یادگیری بیشتر کرد.
باید توجه داشت که این کودکان از نظر کیفیت یادگیری با دیگران فرقی ندارند ولی از نظر کمیت فرق دارند و یادگیری مانند سایر کودکان است ولی خیلی سریع انجام میشود. بطور مثال کودک چهار ساله نادر می شود ضرب و تقسیم انجام دهد، نقشه جغرافی بکشد و نقاشیهای خوب و ارزنده ارائه دهد. این کودکان احتیاج به تقویت اعتماد به نفس، خودشناسی، استقلال فکری، عملی و سازنده دارند. پیدا کردن دوست، اظهار نظر در کارها و حل مسایل و مشکلات تحصیلی اجتماعی و محیطی و داشتن آموزگاران با تجربه که پاسخگوی تمام نیازهای آنها باشد لازم و ضروری است تا بتوانند مدارج عالی را یکی پس از دیگری طی کنند.
عوامل مؤثر در رشد هوش:
در گذشته برخی از روانشناسان عامل وراثت را مهمترین عامل مؤثر بر هوش میدانستند و عقیده داشتند کهکودکان تیزهوش حتما از والدین باهوش متولد می شوند و برخی دیگر نیز محیط را عامل مؤثر بر هوش می دانستند و معتقد بودند که اگر محیط سالم و غنی وجود داشته باشد و به کودک آموزش های مناسب ارائه شود تبدیل به کودکان تیزهوش خواهد شد. اما اکنون همه روان شناسان عقیده دارند که وراثت و محیط هیچکدام به تنهایی مؤثر نیستند بلکه هر دو بر روی رشد هوش تأثیر دارند.
آزمایش روی یتیمان و همچنین کودکانی که از بدو تولد از پدر و مادرشان جدا شده و در خانواده های دیگر پرورش یافته اند و همچنین دوقلوهایی که در بدو تولد از یکدیگر جدا شده اند ارتباط و وابستگی هوشی زیادی را به والدین خود نشان می دهند. از طرف دیگر افراد باهوش اجتماع ممکن است کودکان عقب مانده داشته و یا برعکس افراد عادی ممکن است کودکان تیزهوش و حتی نابغه داشته باشد. پس ملاحظه می شود که عامل ارث نمی تواند یگانه عامل قطعی باشد بلکه عوامل محیطی (تربیتی، فرهنگی، اجتماعی و…) نقش مهمی را در رشد هوش بازی می کنند.
اما با این حال همه تحقیقات نشان داده اند که تأثیر ورائت بسیار بیشتر از تأثیر محیط می باشد. طبق نظریه ابرته روان شناس انگلیسی ۸۰% ورائت و ۲۰% محیط در رشد هوش تأثیر دارد. اگر چه ورائت از محیط تأثیر بیشتری دارد اما این دو عامل بر هم اثر متقابل دارند و به هیچ وجه تفکیک پذیر نیستند.
برای مثال یک فرد عقب مانده ذهنی اگر در پیشرفته ترین و غنی ترین محیط های آموزشی نیز پرورش پیدا کند پیشرفتی نخواهد داشت و از طرف دیگر یک کودکان تیزهوش اگر در یک محیط نامناسب متولد شود نمی تواند استعدادها و تواناییهای خود را شکوفا سازد. پس نتیجه می گیریم که برای شکوفایی استعداد ها باید هر دو عامل وجود داشته باشد.
عوامل ارثی گنجایش و استعادها و به عبارت دیگر سرمایه و زمینه اولیه هوشی را به شخص میدهند و به اصطلاح فرد با آنها به دنیا می آید و محیط طرز تکامل و بروز این استعدادها را مشخص می کند. به همین علت ضریب هوشی افراد انسانی در تمام دوران زندگی تقریبا ثابت می ماند یعنی یک کودک کردن همیشه کودن می ماند و یک کودک تیزهوش همیشه از لحاظ هوشی از همسالان خود بالاتر است.
شناسایی وضع هوشی در دوران نوزادی و کودکی
اکثریت آزمون های هوشی که توسط روان شناسان بالینی طراحی شده اند از سه سالگی به بعد قابلیت اجرا دارند. و کودک قبل از سه سالگی آمادگی کامل برای اجرای آزمون هوشی را ندارد. تکلم و زیاد صحبت کردن یکی از نشانه های و کودکانی که خیلی زود شروع به صحبت می کنند و خیلی خوب و سیلیس حرف میزنند معمولا افراد باهوش هستند. اما با این حال تا قبل از سنین سه سالگی که آزمونهای هوشی قابلیت اجرا ندارند از طریق برخی علائم و نشانه هایی کودکان تیزهوش است . می توان به وضعیت هوشی کودک و احیانا وجود عقب ماندگی در او پی ببریم.
علایم مشکوک به عقب ماندگی ذهنی در بدو تولد
١- کمبود شدید وزن کودک. کودکانی که در بدو تولد وزنشان کمتر از یک و نیم کیلو باشند کمتر شانس زنده ماندن دارند و اگر بمانند عقب ماندگی در آنها شایعتر است.
۲- بزرگ بودن و یا کوچک بودن بیش از حد محیط سر، محیط سر در مواقع تولد در نوزاد طبیعی نه ماهه ۳۵-۳۴ سانتیمتر است.
۳- بی اشتهایی شدید کودک و یا اشکال در گرفتن پستان و شیر خوردن در هفته های اول زندگی.
۴- وجود حملات تشنجی در هفته ها یا ماههای اول زندگی تقریبا همیشه دلیل بر اختلالات عضوی مغز و عقب ماندگی های ذهنی است.
۵- کبودی شدید و دیرنفس کشیدن نوزاد در زمان تولد (اولین تنفس کودک با شروع گریه نوزاد مشخص میشود) زیادی فشار ملاجها اکثر نشانه ضربه های مغزی است.
دیدگاهتان را بنویسید