چتر مهربانی
چتـر مهربانی
همیشه وقتی توی هوای بارانی با مامان و بابا بیرون می رفتیم آنها چتر همراهشون می آوردند.اگر باران می آمد بابا بغلم می کرد و با هم چـتر را بالای سرمون نگه می داشتیم تا خیس نشویم.
کم کم داشتم بزرگ می شدم و قرار بود سال بعد به پیش دبستانی بروم.یک روز مامان و بابا برایم یک هدیه خریدند.وقتی هدیه را باز کردم یک چتر قشنگ دیدم مامان و بابا گفتند:این هدیه برای شماست.
چون روز به روز بزرگتر می شوی و کارهای خوبت هم بیشتر می شود برایت یک چتـر خریدیم تا وقتی هوا بارانی بود خودت یک چتر داشته باشی.احساس می کردم که چقدر بزرگ شده ام.
از این به بعد خودم می توانستم یک چـتر داشته باشم تا زیر باران خیس نشوم.تازه وقتی بزرگتر بشوم می توانم چترم را بالای سر دوستانم هم نگه دارم.که خیس نشوند.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
دیدگاهتان را بنویسید