هفت سین
هفت سین
شینا بی صبرانه منتظر بود مادر کارهایش تمام شود و با هم سفره ی هفت سین را بچینند مادر رومیزی سفیدی را که گل های زیبا دور آن دوخته شده بود و مثل یک باغچه ی پر گل رنگی بود روی میز پهن کرد و به او گفت:این رو میزی را مادربزرگم سال ها پیش با دستان خودش گلدوزی کرده و به من هدیه داده است برایم خیلی با ارزش است هرسال برای عید نوروز آن را پهن می کنم و هفت سین را درون آن می گذارم این طوری مادر بزرگ همیشه با من است حالا بیا باهم سفره بچینیم مادر قرآن را بوسید و بالای سفره گذاشت و بعد از آن سبزه را روی سفره قرار داد و سپس ظرف های از قبل آماده شده ی سیب سیر سمنو سماق سنجد و سکه را چید.
شینا هم سبد تخم مرغ رنگی که شب پیش با مادر درست کرده بود را آورد چه سفره ی زیبایی شده بود ولی هنوز کامل نبود در همین لحظه پدر درحالیکه در یک دست گلدان زیبای سنبل و در دست دیگر تنگ بلور ماهی را داشت وارد شد و سلام کرد:شینا به سوی پدر دوید و گفت:مرسی بابا جون گفتم جای ماهی قرمز خالی است پدر ماهی قرمز را به شینا و گلدان گل سنبل را به مادر داد و گفت:پیشا پیش عیدتان مبارک باشد مادر گل را داخل سفره گذاشت از شیرینی تعارف کرد وگفت:انشالله برای همه مبارک باشد.
نام قهرمان قصه:شینا
مکان قصه:خانه
زمان قصه:روز
پیام قصه:چیدن سفره ی هفت سین یکی از رسوم زیبای ایرانیان است
عناصر قصه:مادر پدر سفره ی هفت سین
شینا:نامی دخترانه و پارسی به معنای فراوانی
دیدگاهتان را بنویسید