هدیه ی جشن نیکوکاری
هدیه ی جشن نیکوکاری
ژیانا در کنار مادر آمد و گفت:من خیلی گرسنه هستم کار شما کی تمام می شود؟مادر لباس دخترانه ی آبی رنگ را جلوی چشمانش گرفت و گفت:این هم تمام شد برویم دخترم من هم خیلی گرسنه هستم تا تو بشقاب ها را بچینی ناهار را کشیده ام ژیانا درحالیکه غذا می خورد پرسید:چرا این همه لباس دخترانه می دوزی؟این ها برای کیست؟مادر جواب داد:این لباس ها برای بچه های فقیراست من و دوستانم تصمیم گرفتیم برای این بچه ها لباس و وسایل موردنیاز عید نوروز را آماده کنیم من لباس ها را می دوزم و بقیه ی دوستانم وسایلی مثل کفش روسری شیرینی شکلات میوه و اسباب بازی برای بچه های کوچک تر تهیه می کنند .سپس آن ها را با کاغذهای کادویی بسته بندی می کنیم و قبل از عید به بچه ها عیدی می دهیم.با این کار می توانیم در جشن نیکوکاری سهیم باشیم و بچه ها را خوشحال کنیم تا از آمدن عید لذت ببرند.ژیانا به اتاقش رفت و درحالیکه عروسک زیبایش را در دست داشت نزد مادر آمد وگفت:من هم می خواهم عروسکم را هدیه بدهم مادر با تعجب به او نگاه کرد و گفت:این عروسکی است که خیلی دوستش داری مطمئنی پشیمان نمی شوی؟ ژیاناگفت: می خواهم آن را به دختری بدهم که در راه مدرسه او را می بینیم او گل های قشنگی را می آورد و می فروشد فکر کنم این عروسک را دوست داشته باشد.مادر پس از چند لحظه سکوت قبول کرد ژیانا با خوشحالی عروسک را در کاغذ کادویی پیچید تا آن را به دوست گل فروشش هدیه بدهد.
نام قهرمان قصه:ژیانا
مکان قصه:خانه
زمان قصه:یک روز تعطیل
پیام قصه:برای انفاق(هدیه دادن وسیله ای به نیازمندان)باید بهترین ها را هدیه بدهیم
عناصرقصه:مادر لباس آبی رنگ عروسک ژیانا
ژیانا:نامی دخترانه و کردی به معنای روشنی و حیات
دیدگاهتان را بنویسید