ناهار خوردن متفاوت کودکان و نوجوانان
ناهار خوردن متفاوت کودکان و نوجوانان
به دنیای غذا خوردن با بچه ها خوش آمدید. این کثیف است این صدای بلند است و گاهی اوقات، نوعی سرگرم کننده (همه آن قارچ!). در اینجا، تفاوت بین غذاخوری رستوران قبل و بعد از غذا را از بین می بریم:
مسابقه با زمان
قبل : جدول برای دو ساعت در ساعت ۸ صبح؟ بله لطفا.
بعد: شما گفتید که شما را به مکان قدیمی خود برگردانید. دلیلی وجود دارد که شما خانواده ها را پر از غرفه ها می کنید زمانی که رستوران برای شام باز می شود، همه در حال تعطیل شدن بین ساعت ۵ تا ۶ صبح است. به این ترتیب، قبل و بعد از اینکه بچه هایتان فرصت می کنند که جمعیت بعد از کار را به وحشت اند، وارد و خارج شوید.
کاهش اشتهای کودک به معنای بدغذایی او نیست
همانطور که گفته شد معمولاً وزن بچهها در پایان سال اول به ۳ برابر وزن تولدشان هم میرسد. این افزایش وزن در سال دوم به نصف کاهش پیدا میکند و از ۳ سالگی تا سن پیش از بلوغ و بلوغ، روند افزایش قد و وزن، کُند اما مداوم میشود. از ۳ سالگی به بعد سالی ۶ تا ۸ سانتیمتر افزایش قد و ۲ تا ۳ کیلوگرم افزایش وزن برای بچهها قابلقبول است. پس با این پایین آمدن سرعت رشد از سال دوم به بعد، کم شدن میل به غذا و کاهش اشتها در بچهها ظاهر میشود. با به وجود آمدن این کاهش اشتها و کاهش روند رشد طبیعی برخی از مادران فکر میکنند که فرزندشان دچار بدغذایی شده و برای پیشگیری از ابتلای او به سوءتغذیه از ترفندهای غیراصولی برای وادار کردن بچه به غذا خوردن، استفاده میکنند. با استفاده از این ترفندها که میتوانند شامل پرت کردن حواس بچه هنگام غذا خوردن، تهدید کردن او، وعده دادن و دنبال بچه با بشقاب غذا دویدن باشند، اجازه برآورده شدن نیاز واقعی کودک به غذا خوردن داده نمیشود و همین موضوع میتواند باعث نهادینه شدن انحرافهای تغذیهای در بچهها شود یعنی مادران با ترفندهای غیر علمی خود ممکن است قدرت آموزش درست، اصولی و به اندازه غذا خوردن را برای همیشه از فرزندان خود سلب کنند.
استفاده از نمودار پایش رشد میتواند موثر باشد
نمودار پایش رشد یا جدولی که هنگام ترخیص مادر و کودک در بیمارستان به خانوادهها داده میشود، حاوی اطلاعات خوبی درباره تمام موارد مربوط به تولد نوزاد، نوبت واکسیناسیونها و میزان طبیعی رشد او تا سن ۹ سالگی است بنابراین مادران میتوانند با توجه به نمودار پایش رشد از سرعت رشد مناسب یا نامناسب فرزند خود آگاه شوند و دیگر نگرانی بیمورد درباره بدغذایی یا نحوه رشد کودکشان نداشته باشند.
اصرار کردن و فشار آوردن به کودک برای خوردن غذا موجب شرطی شدن
او میشود، پس کودک باید یاد بگیرد غذا تنها برای رفع گرسنگی و نیاز بدن
است و والدین باید بدانند غذا ابزاری برای تشویق و تنبیه کودک نیست
بر اساس این نمودار، اگر بچهها در مسیر حرکتی خود سیر صعودی داشته باشند و خودشان را به استانداردهای بینالمللی نزدیک کنند، یعنی مشکلی در رشد آنها وجود ندارد اما اگر سیر رشد بچهها در این منحنی به صورت افقی یا نزولی دربیاید، خانوادهها باید نسبت به ابتلای فرزندشان به سوءتغذیه مشکوک شوند و برای پی بردن به دلیل این رشد نامناسب هرچه سریعتر فرزند خود را نزد پزشکش ببرند تا مشکل اختلال رشد او مورد بررسی قرار بگیرد. در چنین مواردی بالا بردن خودسرانه حجم غذایی بچهها به هیچ عنوان توصیه نمیشود چون ممکن است اختلال رشد آنها به دلیل کمخونی، عفونت، اختلالهای متابولیسمی و… باشد.
خانوادهها در شکلگیری ذائقه بچهها نقش دارند
بسیاری از والدین به خصوص والدین بچههای کوچکتر از بد بودن ذائقه غذایی فرزندانشان گلایه دارند. یعنی میگویند مثلاً فرزند آنها به خوردن سبزیها، گوشتها یا لبنیات علاقهای ندارد و این موضوع به خاطر پایین آمدن ارزش تغذیهای سفره غذایی بچهها، باعث نگرانی والدین آنها میشود. متأسفانه گرایش بیشتر بچههای ما به سمت غذاهای شور، شیرین و چرب است و این نوع ذائقه توسط اولین معلم تغذیه تمام بچهها یعنی مادران آنها در وجودشان نهادینه شده است. معمولاً بیشتر مادران گمان میکنند باید به فرزندان خود از سن شروع غذای کمکی، غذاهایی را بدهند که خودشان طعم آنها را بیشتر میپسندند در صورتی که داروخانه طبیعت، بهترین و مغذیترین خوراکها را به ما هدیه داده است. هرچه که مادران از بدو شروع غذای کمکی از چاشنیها، نمک، شکر و روغن کمتری برای طعم دادن به غذای بچهها استفاده کنند میل آنها به خوردن گوشتهای پخته یا بخارپز، سبزیهای خام یا پخته و لبنیات هم بیشتر میشود. به عبارت سادهتر بچهها هر آنچه را که از کودکی به آنها خورانده میشود با همان طعم دوست دارند. حالا مادری که از ۶ یا ۷ ماهگی طعم خوراکیهای چرب، سرخ کردنی، شور یا شیرین را به فرزندش چشانده است، چطور میتواند توقع داشته باشد که او در ۳ یا ۴ سالگی به خوردن سبزیها علاقه نشان دهد!؟
از طرف دیگر، منش غذا خوردن با الگوبرداری از سایر افراد خانواده در بچهها شکل میگیرد. یعنی بچهها نوع غذا خوردن را ابتدا از پدر و مادر سپس از خواهر و برادر و در نهایت هم از جامعه همسالان خود در مدرسه یا محیط یاد میگیرند. اگر پدر و مادری تندتند غذا بخورند، هنگام غذا خوردن مدام حرف بزنند یا خواهر و برادرهای بزرگتر هنگام غذا خوردن برخی از اجزای غذا مانند پیاز یا گوجه یا گوشت را از ظرفشان جدا کنند و نسبت به خوردن بعضی از خوراکیها واکنش منفی نشان بدهند به طور حتم انتظار بروز چنین رفتارهایی در بچههای کوچکتر هم دور از انتظار نخواهد بود بنابراین میبینید که والدین و خواهر و برادرهای بزرگتر میتوانند نقش بسیار پررنگی در شکلگیری ذائقه و خوب یا بدغذا شدن بچههای کوچکتر داشته باشند.
اجبار و زورگویی باعث تنفر بچهها از غذا میشود
گاهی برخی از مادران با زور و اجبار، سعی میکنند فرزندان خود را به خوردن غذاهایی که دوست ندارند، وادار کنند. بهتر است این گروه از مادران بدانند که اصرار و اجبار در غذا خوردن میتواند با مقاومت منفی بچهها روبرو شود یعنی وقتی بچهها متوجه زورگویی والدین خود برای خوردن غذایی که دوست ندارند، میشوند؛ تمام تلاششان را برای پس زدن آن غذا و حرص دادن پدر یا مادر خود برای انتقام گرفتن از زورگویی آنها میکنند! در این صورت، ممکن است که حتی بچهها تا آخر عمرشان از خوردن آن غذا متنفر شوند و تنها مقصر این موضوع هم میتواند زورگویی والدین در دوران کودکی باشد.
دیدگاهتان را بنویسید