شعر خانه و خانواده
خانه
یک خانه داریم مانند گلدان گل های خانه بابا و مامان
من دوست دارم پروانه باشم فرزند خوب این خانه باشم
دایم بگردم اینجا و آنجا دور و بر آن گل های زیبا
پدر بزرگ و مادر بزرگ
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونم
وقتی که پیشم باشه
برام کتاب می خونه
مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا میپزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی کم ندارم
خانواده
مانند دست است هر خانواده
هرکس یک انگشت در خانواده
بابا در این دست انگشت شصت است
آنکه نخستین انگشت دست است
انگشت بعدی یعنی نشانه
او مادر ماست خانم خانه
انگشت سوم یعنی برادر
اینجا نشسته پهلوی مادر
پس آن یکی کیست انگشت دیگر
آری درست است او هست خواهر
من هستم اخر انگشت کوچک
انگشت ها را دیدی تو تک تک
ما پنج انگشت هستیم باهم
باهم شریکیم در شادی و غم
گرچه جدائیم ما پنج انگشت
هستیم باهم مانند یک مشت
سفره ی شام
شش دانه قاشق شش دانه بشقاب
نان و نمکدان یک کاسه ی آب
دیگی پر از آش یک شام ساده
در دور سفره یک خانواده
با مهربانی باهم نشستند
در سینه شادی برچهره لبخند
گفتند اول نام خدا را
خوردند باهم نان و غذا را
یک سفره ی خوب یک شام دلخواه
بعد از غذا هم الحمدلله
خاله
این کیه؟خاله جونه وای که چقدر مهربونه
خاله به اینجا اومده به خونه ی ما اومده
خاله جونم مثل منه به فکر بازی کردنه
اتل متل یه قل دوقل خاله چیه؟ یه دسته گل
دیدگاهتان را بنویسید