حسادت و رقابت بین کودکان
حسادت و رقابت بین کودکان
حسادت، هم مفید و هم مضر است
حسادت، حتی در بزرگسالان، احساسی نیرومند و هیجان انگیز است. این احساسی در بجدای خردسالی شدیدتر است زیرا چنین طفلی نمیداند چه چیزی او با ناراحت و اذیت میکند.
اگر حسادت شدید و زیاد باشد، ممکن است نیافه فندگی شغل با تا مدتها تلخ و ناگوار سازد ، ولی بهرحال حسادت یکی از واقعیات زندگی است و کاملا نمی توان از آن جلوگیری نمود . بنابراین والدین نباید متوقع انجام کار غه مکتی باشند ، اما بهر حال ، والدین میتوانند با بغل مساعی زیاد آنرا بحداقل برسانند و بطنل کمک کنند تا آنرا باحساسات دیگری که بی درد و خلاقه باشد تبدیل نماید . اگر طفل این حقیقت را درک کند که دلیل و علتی برای اینهمه وحشت وقیل ازرقیب وجود ندارد و شخصبت طفل آنچنان تقویت و نیرومند میشود که بهتر میتواند با رقابت هائی که در آتپه به کار در منزل، برایش پیش میاید مقابله نماید.
کمک کنید تا طفل در این موقع بیشتر احساس بزرگی نماید
عکس العمل اکثریت عظیمی از اطفال خردسال در مقابل تولد یک نوزاد در خانواده آنست که آرزو میکنند، لااقل در بعضی اوقات و خود مجدأ نوزاد بشوند و این یک السل کاملا طبیعی است و گاهگاهی طفل بطری شیر میل و اشتهای وافری پیدا میکند یا ممکن است در شلوار و در بستر خود ادرار و اجابت مزاج نماید ؛ با ممکن است حرف زدن با زبان بچگانه را از سر بگیرد و در انجام بعضی از کارهائیکه قبلا انجام میداده است اظهار عجز و ناتوانی نماید. من تصور میکنیم اگر مادر دلفل را در لحظاتی که آرزو و اشتیاق و نوزاد شدن، در اونوت میگیرد بدست آورد بسیار بجا باشد، والدین حتی میتوانند با خوش – خلقی و خوش مشرب طفل را باطاقتی برند و لباسش را بعنوان شوخی و تفریح در آورند. پاین ترتیپ خود طفل متوجه خواهد شد که این اعمال و تجربات که بخیال او خوش و محطوط کننده بود، چین جالب و مهمی نیست و از او گرفته و بریده نمیشود.
به هر حال، من معتقدم والدین میتوانند و در غالب أوقات با تشویق طفلک بچه بزرگی است باو کمک نمایند و والدین می توانند طفل تذکر وعند چقدر شخم بزرگ . قوی، باهوش و هنرمند است، منظود من آن نیست که باید با حرارت وشدت فوق العاده ای تملق طفل را بگوئید، بلکه منظورم است که گاهگاهی در مواقع مناسب و شایسته ای ، پیمانه از او سنابش و تعریف و تمجید کنید ، گاهگاهی ممکن است مادر با لن رفت – انگیز از عجز و ناتوانی نوزاد صحبت نمایید.
شما می توانید مشاهده کنید که من به هیچ عنوان راه حل هایی که نشان می دهد طفل کوچک تر بر کودک دیگر ارجحیت دارد پیشنهاد و توصیه نمیکنم ، احساس اینکه او بچه مورد نظر و سوگلی خانواده است ممکن است موقتا أورا خوشحال و راضی کند. ولی چنین طفلی بالمال نسبت بوالدینش که یکطرفه هستند، اطمینان و اعتماد نخواهد داشت ، دورا فکر میکند آنها ممکن است زمانی شلی شود را تغییر دهند . البته والدین باید مشق خود را نسبت بنو زاد اشارا اظهار کنند. من اهمیت این نکته را تاکید میکنم که باید بطنل بزه کثر فرمت وشان کافی بدهید تا به بزرگتر بودن و داشتن رشد متلی بیشتری نسبت به نوزاد ، افتخار و مباهات کند و بخاطر آورد که و نوداده بودن معایب بسیار داشته چندان لطفی ندارد.
بهرحال تشویق طtل برای اینکه احساس کند شخص بزرگی، است نباید خیلی شدید باشد. اگر والدین همیشه هر کاری را که طفل مبل دارد انجام دهد و بچگانه بخواند و می کاربراکه او دوست ندارد انجام دهد جزو اعمل بزرگسالان، بخوانند، طفل بابن شیحه خواهد رسید که او مایل و علاقمند است همبله اجهه بماند تا هر کاریرا مطابق میل خود انجام دهد.
رقابت را باسن و رفاقت تبدیل کنید و یکی از طرفی که طفل سعی میکنه درد و رنج حمادت خود را نسبت به رقب خردسال برطرف نماید آنست که خود این طفل طوری رفتار نماید که گوشی دیگر طفل نیست. یعنی در عین حال که با بچه کوچکتر ازخود رقابت میکنه و خود را بعنوان شخمی که از او مواظبت و مراقبت میکند ( مانند یکی از والدین) وانمود نماید . بدین ترتیب وقتی طفل لسیث بنوزاد عصبانی میشود و ممکن است رفتارش نسبت بار مانند پدر یا مادر ناراضی باشد. ولی اگر طفل احساس امنیت و آرامش بیشتری کند، ممکن است رفتارش شبیه آن نوع پد با مادری باشد که نوزاد بر باد میدهد اسباب بازی باو میدهد، میخواهد در تغذیه، شستشو و لباس پوشاندن نوزاد کمک نماید، موقیگه نوزاد گریه و زاری میکند او را تسلی ودلداری میدهد و او را از خطرات محافظت می نماید.
طفل حتی بدون کمک و تذکر والدینش بندد بح رد پید با مادر با پهده خواهد گرفت. ولی والدین نیز میتوانند بار در حصول این منظور کمکهای شایانی بنمایند. مثلا دلمراد دیگه مثل طفل نمیرسد که چه نوع کمکی می تواند بکند، والدین می توانند باد طرد کمک کردن را یاد بلند و با مراتب قدردانی خود را از بذل مسامی و کمکهای ذیقیمتی که طئل بانها کرده است اظهار دارند ، در واقع ، مادران نوزادان دوقلو که احتیاج مبرمی بکملک داشته اند بمن گفته اند که آنها از کمک های فوق العاده زیاد و شایان توجهی که از دختر خود ( حتی بکو جکی سه سال دریافت داشته اند واقعه مشجب شده اند و بنابراین ، می توان کمکهای دپقیمتی از جانب اطفال انتظار داشت و حتی یک طفل خردسال هم میتواند بطری شیر نوزاد را از یخچال و با حوله حمام و با کهنه نوزاد را برای مادر بیاورد. گاهی طفل می تواند و ظاهرأ کمک نماید ، وقتی مادر از اطاق بیرون میرود، می تواند طنل بگوید «مواظبه نوزاد باشد.
طفل خردسال مایل است نوزاد را بغل کند و مادرش از ترس اینکه مبادا طفل ، نوزاد با زمین بزند. ممکن است تردید کند و مانع اینکار بشود . ولی اگر مثل خرسال روی کف اطاق (روی شالی و با پیر)، با بوی صندلی بزرگه تملک دار ، با در وسط تختخواب بنشیند و احتمال خطر در صورتیکه نوزاد هم نمی بینند و بسیار کم خواهد بود.
از این طرف مختلف است که والدین می توانند طفل با کمک و هدایت نمایند تا در رابط با۸ حسادت که دردناک و رنج آور است به همکاری و نوع دوستی خالی تغییر شکل دهد .
احساس تنها ماندن متروک شدن فرزند اول ، غالبا وقتی است که فرزند دوم به دنیا می آید. فرزند اول عادت کرده است همیشه مورد توجه خاص و سوگلی والدین باشد و هرگز در شرکت و تقسیم عشقی والدینش با دیگران تجربه و سابقا عملى نداشته است. فرد له دوم، در موقعی که فرزند دوم بدنیا میاید و مجبور نیست بین دو احساس طفل بزرگتر بونه ما. نوزاد بودنه تمیم بگرد , زهرا بخوبی تفخیمی میدهد ، مثل سابق ، هنوز یکی از فرزندان خانواده محسوب میشود. من معتقدم تنظر به تمایل و ” احتیاج مبرمی که فرزندان تحسنین هر خانواده دارند که خود را بعنوان «بعد با مادر و پا شخص بزرگتر خانواده، تصود نمایند و متوجیه این مسئله کمک مینماید که چرا عده کثیری از فرزندان اول ، درجریان زندگی خود در آتیه ، از پدر یا مادرشین وانا لنت پیر شد وغالبا مشاغلی از قبیل معلمی، امور اجتماعی پرستاری و طب راکه سرو کارشی با مراقبت و تربیت سایرین است، برای خود انتخاب میکنند.
آماده کردن زمینه برای ورود نوزاد
اگر طفل پدافی بزرگی است که پتواند بخوبی بفهمد و خیلی خوب است که او قبلا از آمدن یک نوزاد برادر با خواهر مطلع شود تا بتدریج با چنین وضعی آشنا و مانوی گردد. (بدهید که نوزادپکه قرار است بزودی بیاید ، پسر است پا دختر ، زبرا طفل جنان قولی را بسیار جدی تلقی میکند .) مسئله اینکه این نوزاد از کجا خواهد آمد به تفصیل بد ہمت و حقایق زندگی » بحث خواهد شد. بعقیده بسیاری از استادان و روانشناسان گودک برای طفل بسیار مفید است که بداند نوزاد در شکم مادر رشد و نمو میکند و خوب است طفل حرکات نوزاد را در شکم مادر احساس نماید. بطفل کوچکتر از دو سال توضیح بیشتری در این زمینه بسیار مشکل است.
تولد نوزاد باید طرز زندگی شنل قبلی با منی الأمان کش تغییر دهد و مخصوصا اگر طفل تا آن زمان فرزند منحصر بفرد خانواده بوده است. بهتر است تمام این تغییرات لازم را در طی چند ماه قبل از تولد نوزاد انجام داد. مثلا اگر قرار است اطاق نوزاد داده شود، طئلررا چند ماه قبل از تولد نوزاد باطاق جدید منتقل کنید و تا بدین وسیله طفل فکر کند که چون بچه بزرگتری شده است او را از آن اطاق منتقلش نموده اند. نه اینکه تولد نوزاد بامت اخراج او از آن اطاق گشته است. همین قضیه در مورد تغییر گهواره یا تیندواب کوچک) به تختخواب بزرگتر نیز باید مرا مان شود. همچنین اگر قرار است طفل یکودکستان پرود باید چند ماه قبل از ورود نوزاد آنرا شروع نمود هیچ چیز لمثل را اینقید پمخالفت و نفرت از کودکستان پر لمیانگیزد که احساس کند بللی ام را بانجا تبعید کرده اند . ولی اگر طفل قبلا در کودکستان و خیلی خوب و کاملا مستقر شده باشد ، بعد از تولد نوزاد نیز کماکان آنرا دوست خواهد داشت و زندگی راحت و رضایت بخشی که در آنجا شروع کرده است مانع از آنست که از پرپاناتی که در منزل اتفاق میافتد زیاد ناراحت کرده و یا موجبات أشیات فگریش با فراهم نماید.
طرز رفتار و اخلاق طنل تا حدی که مادرش برای وضع حمل در بیمارستان بستری است و احساسات و عکس العمل او نسبت مادر و نوزاد (بعد از مرات آنها از بیمارستان) فر توکلی و ناحلی ایجاد خواهد کرد و از همه مهمتر اینست که چه کسی در این مدت از طفل پرستاری و مواظبت میکند.
هنگامی که مادر و نوزاد را از بیمارستان بمنزل میاورد
موقعی که مادر از بیمارستان بمنزل مراجیت مینماید. لحظه بسیار هیجان انگیز و پر تلاطمی است. مادر خسته و پریشان حال است. پدر در حال کوشش و فعالیت است که مادر و بامود منزل کمک نماید . اگر طفل بزرگتر ( یعنی فرزند قبلی در منزل باشد ، در این موقع در گوشه و کنار منزل ویلان و سرگردان میماند و از اینکه تنها مانده است و کسی به او امتنائی نمیکند دلتنگی و ناراحت میشود: آری نتیجه آمدن نوزاد همین است . یعنی تنهائی من!
اگر قرار است مراجیت مادر بمنزل اینطور پر جار و جنجال باشد و ممکن است بسلاح مثل باشه که بعنوان گردش ، البته اگر مقدود باشد، از منزل خارج شود؛ وساتی بعد . وقتی نوزاد و پرستار و تمام چمدانها همه در جای خود قرار گرفتند و وقتی مادر بالاخره توانست برای استراحت روی تخت دراز بکشد. موقع مناسبی است که طفل یعتزل مراجعت نماید، مادر میتواند در این هنگام او را بغل کند و با او صحبت نماید و تمام توجه وعلاقه شوبرا سلوف أو سازد و بگذارید خود طفل هر وقت مایل است موضوع نوزاد با مطرح نمایه.
خیلی بجا و شایسته است که تا چند هفته اول برای نوزاد اهمیت کمتری قائل شوید. با او ر نوزاد و خیلی عادی رفتار نمائید و نسبت پاو خیلی هیجان و هول و هراسی نداشته باشید و خیلی قربان صداثی أردید ، خیلی درباره او صحبت نمائید . ثا أجا که مقدور است مراقبت و پرستاری از نوزاد را وقتی موکول نمائید که طغل بزرگتر در اطاق و پا درمنزل نباشد ، بې نامه کار را طوری تنظیم نمائید که تمام دادن و تغذیه نوزاد در موقعی صورت گیرد که طغل بزرگتر بگردش رفته باشد را در خواب باشد. شدت حسادت طفل بزرگتر وقتی است که ببیند مادر نوزاد را شر میدهد ؛ خصوصا اگر تغذیه با پستان خود مادر باشد و شدت حسادت به مشتها درجه خواهد بود. اگر طفل بزرگی همین گوشه و کنار ما باشد و رفت و آمدش بالای نوزاد باید کاملا آزاده باشد . ولی اگر او مثلا در زیر زمین با حظ و شادمانی بسیار مشغول بازی است ، توجه او را به این جریانات حلب تائید.
اگر طفل بزرگتر نیز در خواست نوشیدن شیر از بطری بنماید. اگر من جای شما باشم و با تبسم و گشادرویی بک بطری شیر هم برای او تهیه و حاضر خواهم کرد و البته مشاهدا شهر خوددت یک طفل بزرگتر از بطری بدلت حسادت و هم چشمی با نوزاد ناراحت کننده و باسبرانگیز است ، طفل ابتدا تصور میکند شهر خوردن از بطری همراه با الفت و نعنا فراوانی است ولی وقتی دل و جرأتی بخرج داد و شروع بمکیدن سرپتانک کره و آثار باس و ناامیدی در مورتش نمایان میشود، زیرا طفل حس میکنه که این همان شیر است. منتها در نهایت آهنگی از سرپستان خارج میشود و مزه سنت هم میدهم لنل بند کنر ممکن است گاهی تا چند هفته بعد از تولد نوزاد تقاضای بطری قبر بنما بده ولی هرگز خطر اینکه مبادا طفل برای همیشه آنرا بخواهد داد بین خواهد بود، مشروط بر آنکه اولا مادر در کمال مبل و رضا بطری نر با مرونت طفل بخواهد باو بدهد شانها اقدامات دیگری که در برطرف کردن حسادت طفل مؤثر است انجام دهد.
سایر اشخاص نیز در تحریک حادث طفل نقش مهمی را بازی می کنند. مثلا وقتی پدر از سر کار بمنزل مراجعت می نماید. باید آن انگیزه ووسوسه درونی را که سبب سئوال او از طغل بزرگتر می شود که: «خوبه، بگو ببینم حال بچه کوچولو امروز چطور است؟ در خود نگاه داده و فرو نشاند و مصلحت است که پدد در گوشه ای بنشیند و بطریقی دقت خود را بگذراند و طوری رفتار نماید که گوئی در منزل وجود نوزاد را بکلی فراموش کرده است . بعد که طفل پز دکتر سرگرم و مثول بازی می شود و حواست جای دیگری است پدر می تواند باطاق نوزاد برود وسری بار بزند. مادر بزرگی که همیشه قربان صدقه طیل میرفت و تهمت باو علاقه مفرطی نشان میداد، نیز میتواند تولید زحمت نماید . مثلا اگر مادر بزرگ با یک بسته بزرگی که بطرزی زیبا و قشنگ بسته بندی شده است از در وارد شود و طغل بزرگتر را در سر سرای جلوی عمارت ملاناث نماید و از او بپرسد : آن خواهر کوچولوی قشنگه کجا است و من برایش به چیز خوبی آورده ام، به آن خوشحالی و سرود طفل که از دیدن مادر بزرگش همیشه حامل میشد تبدیل بشفرت و انزجار از او میشود و اگر مادر ، مهمان دا بخوبی نشناسد تا او را در این مورد هدایت و متذکر شود باید یک جیه پر از هدایای ارزان قیمت در گنجه اطاق خود داشته باشد تا هروقت که مهمانی وارد میشود و هدیه ای برای نوزاد می آورد. مادر نیز برای لنل بزرگتر هد پیدایماز آن گنجه بردارد و به او بدهد.
مادامیکه مادر مثنول پرستاری نوزاد است، بازی کردن طفل ، چه دختر و چه پس ، با عروسی موجب تسلی خاطر و رضایت طفل خواهد شد. طفل مایل است ، مینا همانطور که مادرش عمل می نماید ، بطری شیر عروسک راگرم کند ، انواع و اقیام کهنه و پوشاک وعابر وسائلی را که مادرش برای نوزاد بکار میبرد برای عروسکش مصرف نماید، ولی عروسک بازی طنل نباید چای کیک اورا بمادی در مورد پرستاری الذنوزاد بگیرد بلکه باید فقط مکمل آن باشد .
حسادت اشکال مختلفی دارد
اگر طفلی پک نطعه مکعب بزرگی را بردارد و با آن نوزاد را بزند و مادر بخوبی می داند این عمل طغل ناشی از حسادت او است . لئل دیگر ممکن است مودب تر رفتار نماید و او بدون ذوق و شوق یا اظهار علاقه تا چند روز از نوزاد تحسین و تعریف میکند ولی به مادرش خواهد گفت ، حالا دیگر بچه کوچولو را به بیمارستان برگردان .. طفل دیگر که تمام ناراحتی و رنجش خود را نسبت به نوزاد از مادرش میداند ، با نیافه عبوسی تمام خاکسترها را از بخاری بیرون میریزد و آنها را یواشکی روی فرش اطاق میباشد و سرشت طفل دیگر طوری است که خیلی زود افسرده و غمگین میشود و از مادر خود سوا نمی شود ، ذوق و علاقه خود را نیت برای بازی و بازی با مکسبها و سایر اسباب بازیها از دست میدهد و در حالیکه شست خود را میمکد با دست دیگر دامن مادر را میگیرد و هر جا مادرش میرود اوهم بدنبالش حرکت میکند . طفل ممکن است شبها خیس کردن بستر خود را از سر بگیرد و یا حتی روزها هم در شلوار خود ادرار یا مدفوع نماید . گاهگاهی ممکن است اطفال خردسالی را ببینید که حسادت آنها بشکل دیگری بروز می نماید: نوزاد تمام توجه و حوا طفل را آنچنان اشغال میکند که وقتی عطفل مثلا میگی را می بیند و تنها چیزی که درباره اش فکر میکند نوزاد است و بلااراده خواهد گفت : « بچه کوچولو سکه را دوست دارد » و پا وقتی رفیق خود را سوار سه چرخه می بیند ، خواهد گفت: «بچه کوچولو هم سه چرخه دارد ، البته صحیح است که این اقل احساسی حسادت میکند و از آن ناراحت میشود ولی هر گر آنرا حتی خود هم اعتراف نمیکند . این نوع طفل و حتی بیشتر از آن طفلی که علت رنجش و ناراحتی خود را میداند ، بکمک و راهنمائی نیازمند است.
گاهی مادری اظهار میدارد که : ما نسبت بی حسادت طفل بهیچوجه نگرانی و دلواپسی نداریم. زیرا على ، طغل بزرگتر ما ، نوزاد را خیلی دوست دارد . البته بسیار خوب است که طفل عشق و علاقه خود را نسبت به نوزاد نشان دهد، ولی این امر دلیل آن نمیشود که حسادت او را باید نادیده گرفت . زیرا حس حسادت طفل ممکن است بطور غیر مستقیم و در تحت شرایط خاصی بروز نماید . مثلا شاید مادامیکه طفل در منزلاست او نوزاد را دوست داشته باشد ولی وقتی اشخاص غریبه در کوچه و خیابان از نوزاد تعریف و تحسین می نمایند ، طفل نسبت پاها بی تربیتی نماید . گاهی ممکن است لغل تا چند ماء اولا اثر و علامتی از حسادت و رقابت خود را با نوزاد نشان ندهد تا روزیه نوزاد چهار دست و پا زد و یکی از اسباب بازیهای طفل را بتابد ، در این موقع است که طغل حسادت خود را نسبت بار بنحوی از انحاء نشان میدهد، گاهی اوقات تغییر احساسات طفل بزرگتر، از آن روزی آغاز میشود که بچه کوچکتر ( نوزاد ) شروع براه افتادن بنماید.
مادری ممکن است اظهار نماید: «بنظر میرسد که على (طفل بزرگتر) نسبت به نوزاد خیلی مهربان باشد. در واقع، على غالبا آنچنان سخت و محکم نوزاد را بغل میکند و اساسا خود می چپاند که نوزاد بگریه میافته به این قضیه و اتفاقی و تصادفی نیست، احساسات هتل بزرگتر در این مورد مخلوطی از عشق و حسادت است.
طرز درمان اشکال مختلف حسادت
وقتی طفل بزدکتر نوزاد را میزند ، مکالمیل طبیعی مادر آنست که ناراحت و عصبانی شود و طفل بزرگتر را سرزنش نماید این روش بدو دلیل چندان شایسته نیست و مؤثر واقع نمیشود ، أولا – طغل بزرگتر و از این جهت از نوزاد خوشش نمیاید که میترسد مبادا مادرش نوزاد را بیشتر از او دوست داشته باشد و وقتی مادر طفل بزرگتر را تهدید میکند که دیگر او را دوست نخواهد داشت طفل از این بابت شدیدا نگران میشود و در درون خود نسبت به نوزاد احساس خشونت و انتقام میکند . ثانیا – سرزنش کردن ممکن است احساسات حسادت آمیز طثل بزرگتر را فرو نشاند و مانع بروز آن گردد ، ولی حی حادتی که با فشار و اجبار فرو نشانده شده باشد برای روحیه و روان طفل بمراتب مضرتر از حس حسادتی است که علنی و آشکار
والدین دارای سه وظیفه میباشند: اول – محافظت از نوزاد، دوم – مادر باید بطفل بزرگتر ثابت نماید که هرگز اجازه نخواهد داد احساسات خشن و بدجنسی خودرا نسبت به نوزاد بمورد اجرا بگذارد . سوم – باید جلقل بزرگتر اطمینان داده شود که مادرش هنوز او را دوست دارد و موقعی که مادر می بیند طفل بزرگتر با قیافه گرفته و خشمناک و اسلحه ای در دست، پسری نوزاد حرکت میکند ، مادر باید فورا از جای خود بپرد وطئل را بگیرد و خیلی محکم و بدون تزلزل ہار بگوید که هرگز نباید صدمه و آبی به نوزاد برساند. (هروقت طفل بزرگتر در اجرای قساوت و خشونت خود نسبت به نوزاد موفق میشود. بیشتر احساس تقصیر وندامت میکند و در نهاد خویش بیشتر ناراحت و شرمنده خواهد شد.) ولی گامی مادر میتواند در حین گرفتن طغل بزرگتر ، او را بغل کند و باو بگوید: و علی جان ، من احساسات شورا بخوبی درک میکنم و میدانم تو چرا اینکارارا میکنی تو دلت میخواهد بچه کوچولولی در این خانه باشد تا مورد توجه و پرستاری مادر قرار بگیرد. ولی هرگز از این جهت نگران نباش ، مادر ، بیک اندازه هر دوی شما را دوست دارد.» اگر طفل در چنین لحظه ای تشخیص دهد که مادرش احساسات (ولی نه اعمال) عصبانی و ناراحتی های او را قبول دارد و معذالک اورا کماکان دوست دارد و در نظر طفل دلیل بارزی برای بیهوده بودن نگرانی و دلواپسی او از این نظر است.
اما آن طفلی که خاکستر را در اطاق پراکنده میکند و سما نیست و اوقات تلحی شدید مادرش خیلی عادی و طبیعی است و بهمین لحاظ ممکن است در هر حال طفل را سرزنش و تقبیح نماید. ولی اگر مادر تشخیص دهد و این حقیقت را در کند که نقل از شدت أمنیصال و ناراحتی خاکستر را در اطاق پاشیده است، ممکن است چند دتینه بعد طفل را از عشق و محبت خود نسبت بو خاطر جمع ومطمشن سازد و بخاطر بپرد که آنچه او نسبت طفل انجام داده است برای طفل پیچ وجه قابل تحمل نیست.
أما طفلی که بعلت حسادت و غمگین و انرده میشود، به مهربانی و اطمینان از عشق مادر و اعتراف بمکنونات واحساسات خود، احتیاج مبرم دارد و حتی این طفل اذ بجهاپکه احساسات خود را بوسیله خشونت و کتک زدن نوزاد نمکین میدهد، بیشتر بکمک وراهنمائی احتیاج دارد و در حوده طفلی که جرات میکند رنجش و کدورت درونی خود را علاه ساند، اگر مادرش با قربان ملایم و تفاهم کاملی باد گاهی بگوید: و من کاملا میفهمم که عصبانیت ثوان مامان و بچه کوچولو بعلت آنست که من از بچه کوچولو پرستاری و مواظبت میکنم، ممکن است طفل روحیه اش بهتر شود و خاطرش بیشتر تسکین باید. اگر بهرحال باین ترتیب حال و روحیه لمثل بعد از مدتی بهتر نشد، لازمست مادر موقنا غیثاری برای پرستاری از نوزاد استخدام کند ولو اینکه قبلا قرار بوده است بعلت عدم استطاعت مالی از استخدام چنین خدمتکار خود داری شود. اگر وجود این خدمتکار در سلامت روحیه طفل و برگشتن حالت نشاط و شادابی قبلی او مؤثر واقع شود و ارزش معنوی و همیشگی آن بمراتب از مخارج مادی آن بر اهمیت تر وارد شده و خواهد بود.
مشاوره با طبیب متخصص ام اس روحی کودکان در باره طفلی که تمام احساسات حمایت آمیز خود را مبنا در درون خویش نگاه میدارد و آنرا بروز نمیدهند و شدیدا تحت تاثیر آن قرار گرفته است و بسیار بجا و لازم بنظر میرسد. اعم از اینکه عکس العمل این طفل بشکل افسردگی و سالم تردگی باشد و با اندیشه نوزاد و موسا خیال اوشده و او را سخت مشغول کرده باشد و این مشاوره ضروری است , طبیب أمراض روحی ممکن است قادر باشد حسادت را از عمق طفل بیرون آورد و انرا نمایان سازد تا بدین نے لیب طفل بتواند دره کند و تشخیص دهد چه چیزی است که او را همچون سرعان میاید و باعث د. نیم و شکنجه او میشود تا شاید بتواند آنرا از دل خود خارج نماید.
اگر حس حسادت شدید طفل فقط آن رفتی آشکار و ظاهر میشود که نوزاد تان نمازهای بزرگ شده است و شروع بناپیدن اسباب بازیهای طنل بزرگتر بوده است. دادن اطاق مجزائی بطفل که مخصوص خود او باشد و در آنجا خود طفل و اسباب باد بهایش از مداحات و دست درازیهای نوزاد محفوظ و ایمن باشند. ممکن است که مؤثر و ذیلپمنی پنسکین آلام طغل بزرگتر بنماید . اگر احیانا تجزیه اطاق طغل بزرگتر از کوچکتر امرلا امکان پذیر نباشد، پدر طفل و با تجار میتوانند یا گنجه بزرگی برای اشیاء و اسباب بازیهای طفل محفوظ می ماند.
از عشق مادر مطیش ساخت ایراد کرد و او را وادار نمود که بچه کوچکتر را در اسباب بازیهایش شریک و سهر کنده خیره بهیچوجه نباید طفل با زور وادار ساخت اگر بطل بزرگتر پیشنهاد و توصیه کنید که یکی از اسباب بازیهالی را که دیگر پدرش پخورد طفل کوچکتر بدهد ، ممکن است فورا مورد قبول او واقع شود و می سخاوت او با پروری و تقویت نماید.
بطور کلی ، شدیدترین مرحله حسادت لمثل ، قبل از پنج سالگی است و نیبا طفل در این دوره بوالدین خود اتکام بیشتری دارد وعلالف او در خارج از محیط خانوادگی بسیار کم است ، طفل در شش سالگی و بعداز آن بتدریج از والدین جدا میشود و در میان دوستان برای خود موقعیت و مقامی بدست میاورد. لذا اگر در این دوره بعد از شش سالگی) موقعیت و مقام لمثل در منزل متزلزل گردد، برایش جندران آزار دهنده و دردناک نوامب بود. این تصور که در طغل بزرگتر حس حسادت وجود ندارد ، اشتباه و خطا است. اوهم مشموما در ابتدا ، نیازمند توجه ، مهربانی، عشق و محبت مادر است، طفلی کشر فی العاده حساس و زود رنج است و در دنیای خارج از خانواده مقام و موقعیتی برای خود پیدا نکرده است، ممکن است باندازه یک طفل خردسال به صیانت و حمایت والدین نیازمند باشد حتی دختر در سنین بلوغ، با آرزو و علاقه روز افزونی که برای زن شدن دارد، ممکن است ندانسته و ناخودآگاه نسبت بحاملگی وزایمان جدید مادر رشک ببرد.
من میل دارم رعایت بک احتیاط را در اینجا تذکر دهم که ممکن است با آنچه تا کنون بحث کرده ایم متناقض جلوه کند . والدین خیلی دلسود گاهی چنان از حسادت طفل دچار نگرانی میشوند و سعی میکنند از آن جلوگیری نمایند که باعث ایجاد نتایج کوس میکردند یعنی بجای آنکه اعتماد و اطمینان خاطر طفل را بیشتر نمایند و آنرا کمتر میکنند. مثلا والدین ممکن است باین نتیجه برسند که از داشتن فرزند جدید ( نوزاد) شدیدا احساس ندامت و پشیمانی می نمایند و یا از توجه و مراقبت زیاد خود نسبت به نوزاد احساس شرمندگی و خجلت می کنند و بالنتیجه بجبران این ناراحتی ها تمام مساعی خود را وقف مسکین طنل بزرگتر نمایند . اگر طفل در پاید که والدینش نسبت بار احسا شرمندگی و معذرت خواهی دارند و طفل نیز متقابلا همان احسانی را نسبت بانها خواهد کرد. بعلاوه لنل با مظنون میکند که باید نیم کاسه ای زیرکیه باشد و او را متمایل میکند نسبت به نوزاد و والدین هردو خشونت و بدجنسی کند . بعبارت دیگر، رفتار والدین بالمغل بزرگتر باید حتی الامکان از روی دانائی و کاردانی باشد و نباید جنیه معذرت خواهی با نگران کننده ای بخود بگیرد.
آیا نوزاد ، متوجه و مهربانی اصلا نیازی ندارد؟
ما تابحال فقط از حادث طفل بزدکتر نسبت بمقتل کوچکتر بحث کرده ایم و حتی گفته ایم که گاهی بخاطر طغل بزرگتر باید ملغل کوچکتر را ندیده گرفت و میت بار اشنائی نمود . بدون شک . اغل کوچکتر (نوداد) نیز نیازمند توجه و مهربانی است، ولی نوزاد در روزها و ماههای اول زندگی و مهربع از طول روز را میخوابد و در طی روز دقایقی را که او برای نوازش و مهربانی احتیاج دارد بسیار محدود و قابل است. این تشبه با احتیاجات طفل یزدکتر کاملا سلبیق میکند . زیرا در همین روزها و ماههای اول تولد نوزاد است که طفل دکتر به مهربانی و توجه بیشتری نیازمند است . اگر در ابتدا این وظیخه بنحو احسن انجام گیرد ، طفل مزد کثر بتدریج خود را با موجودیت نوزام عادت میدهد و خطر وجود او را بی اهمیت تلقی خواهد کرد. این فرئیب . وقتی نوزاد و بچه کوچکتر بندریافت سهم کامل خود از مهربانی و السلافی خانواده نیازمند میگردد ، طفل برد که باید احساس اعتماد و اطمینان خاطر کافی بنماید تا با آن موافقت کند.
حسادت بین اطفال بزرگنر
تقریبا میشه بین المقال بزرگتر تا حدی حسی حسادت وجود دارد و اگر خیلی شدید نباشد و موجب میشود که این اطفال پاشخاص پر دیارتر، مستقل تر وسخاوتمندترک تبدیل کردند.
بطور کلی ، مرقد والدین با فرزندان خود سازگارتر باشند و با آنها بهتر سلوک نمایند، بین اطفال حس حسادت کمتری بوجود خواهد آمد. اگر هر طفلی ازمهربانی رالطاف کرم والدین کاملا برخوردار باشد به دلیلی ندارد نسبت به مهربانی و توجهی که برادران و خواهران میشود بخل و کپٹنه بودند .
اصولا تنها نکته ای که هر طفلی را در خانواده اطمینان و امنیت میبخشد آنست که مثل دراه کند که والدینش او را ، همانطور که هست، اعم از اینکه پسر با دختر ، پساهرش پا گردن، دهها باهوش باشد، قبول دام غد و نسبت بار منفی مهورزند. اگر والدین او را با برادران و خواهرانش علنا با مخفیانه مقایسه کنند و طفل آنرا درک میکند و در پیش خود احساسی ناراحتی مینماید و از سایر فرزندان و از والدین خود رنجیده و مکدر میشود .
ماده که از شدت حسادت اطفال خود بستوه آمده و عاجز شده است و سکوت میکوشد که با پسرهای خودش با عدالت کامل رفتار نماید ممکن است اظهار نماید : «حسنا پیار این اتومبیل آب پاش قرمز مال تو است، وحسین ا این اتومبیل آبیای قرمز هم مال تراست که کاملا شبیه مال حسن است ، ولی هرپ اداین دو برادر و بجای آنکه از شمالحه اسباب بلاهای خود رضایت خاطر پیدا کنند، با سوظن هر دو اسباب بازی را با دقت معاینه میکنند تا ببینند وانأ فرقی بین آنو هست یا خیر، در واقع، تذکر ماده در مورد شباهت هردو اسباب بازی، توجه این دو برادر با پرقابت و همجایی جلب کرده است، مثل آنست که مادر بگوید ، و من این اسباب بازی را برای تو خریدم که دیگر گله نکنی که برات دا بیهتر از تو دوست دارم ، در حالیکه میپا به منظور خود را اینطور بیان کند و بر این اسباب بازی را برای تو خریدم برای اینکه میدانستم تو بسان خیلی علاقه داری.
هرچه مقایسه کمتر و تعارف و کلمات خارج از نزاکت، بین برادران و خواهران , راز جانب والدین) به عمل آید، بهتر است مثلا اگر به طفل گشنه شود . تو چرا نمیتوانی مؤدب و معقول باشی؟» باعث میشود که طفل از خواهر و مادرش و همچنین از رعایت ادب و نزاکت بدش بیاید ، اگر بیک دختر بالغی بگوید : اگر نو مثل پروین با پسرها بگردش نمبرای ناراحت مباش، در موش تو خیلی زرنگه تر از او نمی شود.
بطور کلی اگر مادر در جنگ و دعوای بین اطفالی که می توانند از خود دفاع نمایند کمتر دخالت کند و خیلی بهتر است . زیرا هنگامی که مادر سعی میکنه تقصیر را بگرن یکی از آنها بگذارد، حداقل در یکی از آنها حس حسادت بیشنری بوجود می آورد، جنگ و دعوا و جار و جنجال اطفال کم و بیش بعلت حسادت آنها است همچنین بعلت آنست که هر یک از آنها میل دارند بیشتر مورد توجه والدین قرار بگیرند و سو کلی آنها شوند. وقتی مادر مهمه بسهولت در دعوای بچها دخالت میکند و از یکی از آنها جانب داری مینماید. یعنی سعی می کند معین فساید که کی مقصر است و حتی با کی است ، اطفال را با این عمل خود برای تجدید جنگ و دعوا تشویق میکند. هریک از بعدها در هر مرتبه امیدوار است پتواتد حسن نظر والدین را بسوی خود جلب کند و استهزاء و سرزنش لفل دیگر را مشاهده نماید . اگر مادری مجبور است در دعوا دخالت کند و آنرا بللی خاتمه دهد یا مثلا بثراند جان طفلی را نجات دهد. با از سوم استفاده از مقام جلوگیری کند و یا بخاطر آسایش خود آرامش را برقرار نماید، ملاح در آنست که فقط و فقط از آنها بخواهد و تنادا کند فورا خصومت و اختلافات خود را خاتمه دهند و ملودی از شنیدن مجادلات و جر و بحث آنها امتناع نماید و نسبت به قضاوت و تبعیض بین آنها خود را کاملا بی علاقه نشان دهد (مگر اینکه شبه کاملا روشن و مسلم باشد که یکی از اطفال واقعا متر است ) وحواس خود را جمع کند که قدم بعدی چه باید باشد و گذشتمادا فراموش کند. در بعضی موارد، مادر ممکن است بطور مادی ولی محکم و آمرانه با نها پیشنهاد کند که با هم آشتی و سازش کنند و در بعضی موارد دهکی، ممکن است حواسی آنها را با شتقالات تازه ای معطوف سازد.
دیدگاهتان را بنویسید