#


تطابق با دنیای خارج از شش تا یازده سالگی

17 ژوئن 2018 بدون نظر 1321 بازدید

تطابق با دنیای خارج از شش تا یازده سالگی

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.

بعد از شش سالگی ، تغییرات زیادی بوجود می آید

در این دوره طفل از والدینش بیشتر جدا میشود و مستقل تر میگردد و حتی نسبت بانها کم حوصله و بی طاقت میشود. او نسبت باعمال واظهارات بچه های دیگر خیلی علاقمند میشود. طفل حس مسئولیت بیشتری نسبت باموریکه تصور میکند خیلی مهم است پیدا میکند . شعور و وجدانش ممکن است آنقدر توی گردد که او را از انجام کارهای بی معنی مانند راه رفتن از روی درزوشکاف آجرهامانع شود . طفل ممکن است نسبت بموضوعات کلی و عمومی مانند ریاضیات و ساختمان موتور و غیره علاقمند گردد. خلاصه آنکه طفل آزاد کردن خود را از نبود خانوادگی شروع میکند و جای خود را بعنوان یک فرد مستقل در دنیای خارج (از خانواده) باز میکند. بعنوان مقایسه ، طفل خردسال بین سه و پنج ساله را در نظر آورید : چنین طفلی علنا وابسته بوالدین خود میباشد ، او اظهارات والدین خود را که فلان مطلب صحیح است فورا می پذیرد، میل دارد بهمان طرزی که آنها سر میز با سر سفره غذا میخورند غذای خود را بخورد، میل دارد لباسهائی را که آنها می پسندند بپوشد. او با همان لنات و کلماتی که آنها در صحبت کردن بکار میبرند حرف میزند، اگر چه معنی تمام آنها را نمی فهمد.

در میلیونها سال قبل اجداد اولیه بشر، عینا مانند حیوانات، پس از چند سال بدوران بلوغ می رسیدند. بدنهای آنها بطور کاملی رشد میکرد و بزرگ میشد ولی احساسات آنها احتمالا باندازه احساسات بچه های پنج ساله امروزی که قسمت اعظم زندگی آنها عبارت از تقلید از بزرگتران میباشد بوده است ، مدتها طول کشید تا بشر این صلاحیت و توانائی را در خود ایجاد کرد که از والدین خود جدا شود و مستقل گردد و طرز زندگی با قانون ، تملک نفس، تفکر و همکاری کردن با دیگران را بیاموزد . برای هر شخصی مدتها طول می کشد که بیاموزد چطور این راه مشکل و پیچیده را به پیماید . شاید بهمین دلیل باشد که رشد جسمی و بدنی افراد اینقدر طول میکشد . قد و وزن یک نوزاد انسانی مانند یک سروان بسرعت اضافه میشود همچنین هیکل و اندام طفل در دوره بلوغ نیز سریعه رشد میکند. ولی رشد و نمو طفل بین این دو دوره با مخصوصا در دو سال قبل از شروع بلوغ، خیلی آهسته و بطیئی است. مثل آنست که طبیعت، رشد جسمانی طفل را در این مرحله مخصوصا بطیئی میسازد تا او را مهار بزند و باو بفهماند که : «یواش ! قبل از اینکه بتوان به تو با آن اندام نیرومند و غرائز توانایت اعتماد کرد، باید دارای استقلال فکری باشی، طرز کنترل امیال و غرایز خود را بخاطر سلامت دیگران یاد بگیری ، طرز سلوک و رفتار با دوستان و همکاران خود را بیاموزی ، قوانین و آداب معاشرت را در دنیای خارج از خانواده خود بفهمی، عقل و فنونی را که مردم برای زندگی بکار میبرند تحصیل کنی.

استقلال و جدائی از والدین

طفل بعد از شش سالگی کماکان نسبت بوالدین خود بطور پنهانی عشق می ورزد و نسبت بآنها علاقه عمیقی دارد، ولی معمولا آنرا چندان ظاهر نمیکند و اگر او را در ملاء عام ببوسند ممکن است خوشش نیاید. او نسبت باشخاص دیگر نیز خیلی سرد و بی اعتناء است، مگر اینکه مطمئن شود آنها اشخاص شریف و خوبی هستند. او دیگر نمی خواهد مانند یک شبئی زیبا یا بعنوان یک بچه دوست داشتنی مورد عشق و محبت قرار گیرد. او برای خود بعنوان یک شخص مستقل، مقام وشخصیتی قائل است ومبل دارد با او مطابق شئوناتش رفتار شود.

از آنجا که طفل میخواهد وابستگی و اتاه خود را بوالدینش تخفیف دهد، برای کسب اطلاعات و افکار مختلف، بیشتر باشخاص مورد اعتمادی که در خارج از خانواده هستند رجوع میکند. اگر طفل اشتباه فکر غلطی را از معلم خود که مورد تحسین و تقدیر او است یاد بگیرد، مثلا گلبولهای قرمز خون از گلبولهای سفید خون درشت ترند پدرش بهیچوجه و با هیچ کنتاری نمیتواند نظر طفل را نسبت باین موضوع تغییر دهد.

افکار صحیح و غلطی که والدینش بار یاد داده بودند فراموش نشده است. در واقع، آن انکار و تعلیمات آنچنان عمیق در مغز او نقش بسته و ملکه ذهن او شده است که طفل آنها را متعلق بخود میداند. وقتی والدینش بکرات بطفل یاد آوری میکنند که چه باید بکند، طفل نسبت بانها کم حوصله و بی طاقت میشود زیرا خود طفل میداند چه باید بکند و مایل است مسئولیت را بدهد؛ او بگذارند.

آداب زشت و ناپسند

طفل لغات و کلماتی را که بزرگسالان بکار میبرند از فهرست لنات خود خارج می کند و تا اندازهای زشت و خشن صحبت میکند. او میخواهد طرز لباس پوشیدن و املاح موی سرش شبیه سایر بچه ها باشد ، نه آنطور که والدینش میخواهند. او ممکن است با همان تعمیم و عزمی که مردم در مبارزات انتخاباتی خودشان را با علائم حزبی مزین میسازند و گره کراوات خود را باز بگذارد و بند کنش خود را نبندد، او ممکن است نسبت ببعضی از آداب غذا خوردن اهمال نماید، با دستهای کثیف و نشسته سر میز غذا بنشیند، روی ظرف غذا در موقع خوردن کاملا خم شود ولتمههای بسیار درشتی بردارد و دهانش را بیش از ظرفیت آن پر نماید. شاید بدون اینکه خود متوجه و آگاه باشد. پایه های میز را لگد بزند همیشه کتش را روی کف اطاق پرت کند، درهای اطاق را محکم بهم بزند تا بسته شود و با آنهارا باز بگذارد. طفل بدون اینکه خودش بداند سه کار را با هم انجام میدهد: اولا رفتار خودش را باقتضای سنش تغییر میدهد . ثانیه اعلام میکند که حق دارد از والدینش بیش از پیش جدا و مستقل گردد. ثالثه وجدان خود را پاک و آرام نگاه میدارد زیرا حقیقتا کاری که بر خلاف اصول اخلاقی باشد انجام نمیدهد.

این آداب ناپسند و عادات زشت، طفل، والدین خوب و دلسوز را ناراضی میسازد آنها خیال میکنند که طفل آنچه را که آنها با آنهمه دقت باو آموخته بودند فراموش کرده است. در واقع ، باید گفت این تغییرات دلیل بر آنست که طفل تمام آداب صحیح ورفتار . شایسته ای را که باو آموخته اند برای همیشه یاد گرفته است، زیرا در غیر اینصورت برعلیه آنها قبام و طغیان نمیکرد. وقتی طفل استقلال خود را مستقر و پا برجا کرد ، تمام آن و آداب و رفتار شایسته مجددا ظاهر میشود. در قبال این احوال ، والدین فهیم و دانا را میتوان خاطر جمع ساخت که رشد جسمی و نمو روحی فرزند آنها کاملا طبیعی و عادی است.

مقصودم آن نیست که هر طفلی در این دوره یک طنل شرور و غیر قابل کنترلی است. آن طفلی که در نهایت سرور و رضایت خاطر با والدین ملایم و خونسرد خود سلوک و سازش دارد ممکن است هرگز اثری از طغیان و مخالفت ملنی نسبت بأنها نشان ندهد. این تغییر اخلاق در دختران کمتر از پسران است ولی اگر بدقت بررسی و توجه نمائید، می توانید علائم تغییر رفتار و کردار را در آنها نیز دریابید.

بهر حال، در قبال این تغییر رفتار و در برابر این عادات ناپسند طفل چه خواهید کرد، زیرا، بالاخره بعد از همه این حرفها و با وجود تمام مخالفتها، طفل گاهی باید استحمام کند و روز جمعه باید خود را تمیز و طیف نماید. شما ممکن است بتوانید از بعضی اعمال و رفتار ناراحت کننده اش که بی اهمیت و ناچیز است چشم پوشی راغماض نمائید، ولی بهر حال شما باید در مورد اعمال و کارهائی که بنظر تان مهم است و طفل باید آنها را مراعات کند سختگیر و محکم باشید. موقعی که مثلا مجبورید تقاضا کنید دستهایش را بشوید، سمی کنید خیلی منطقی باشید و حقیقت را برایش بیان نمائید . لحن توام با سرزنش و عیب جوئی و رفتار ریاست ما بانه شما است که طفل را عصبانی میکند و چون مهمیزی او را ندانسته برای لجاجت و عناد بیشتری تحریک میکند. بهمین جهت است که برای رام کردن طفل و اطاعت کردن او از دستورات شما، بنظر من، باید با او با مهربانی ولی منطقی و محکم رفتار نمائید.

دستجات و کلوبها

این دوره ، دور؛ تشکیل دستجات و کلوبها است. عده ای از اطفال که با هم رفیق و دوستند تصمیم بتشکیل یک کلوب مخفی میگیرند. آنها بشدت فعالیت میکنند تا آرم عضویت (برای سنجاق کردن بلباس خود درست کنند ، محلی برای کنفرانس و میتینگهای خود تر تیب دهند (که ترجیح میدهند مخفیانه باشد) و مقررات و آئین نامه هائی برای عضویت آن وضع نمایند . آنها ممکن است ندانند که مقصود از مخفی بودن چیست ، ولی همین فکر و تصور مخفی ماندن نشان میدهد که آنها میخواهند ثابت کنند که میتوانند خود را ، بدون اینکه مورد تعرض و آزاد بزرگسالان با مورد مزاحمت کودکان غیر مستقل دیگر واقع بشوند، اداره نمایند.

وقتی طفل سعی دارد خود را شخم بزرگی بداند، اتحاد و تشکیل جنین دستجاتی با کودکان دیگر که دارای همان احساس باشند ظاهرا کمک مؤثری بر شد فکری او مینماید. سپس افراد این دسته سعی می کنند اطفال دیگر را نیز با ایجاد حس بی کسی و تنها بودن و یا با انتقاد و عیب جوئی، بداخل دسنه وجمعیت خود بکشانند. این رفتار و طرزعمل، بنظر اشخاص بزرگسال چیزی جز غرور، خودبینی و وحشیگری نیست ، ولی این طرز تفکر ما بزرگسالان نسبت باینگونه اعمال بچه ها باین دلیل است که ما عادت کرده ایم برای اظهار عدم موافقت خود با یکدیگر، از طرق و روشهای ملایمتر و مؤدبانه تری استفاده کنیم. اطفال فقط غریزه جمع کردن و متحد کردن تمام افراد بک شهر و با یک محله را بهر وسیله ای که ممکن باشد در خود حس می کنند. این یکی از آن نیروها و قوائی است که تمدن بشر را بجلو میراند.

طفل را کمک کنید تا فردی اجتماعی و محبوب بار آید

بعضی از اقدامات اولیه ای که باید در تربیت طفل مراعات گردد تا او شخصی اجتماعی و محبوب بار آید ذیلا نوشته می شود: در طی سال اول خیلی بر سر او نق نزنید و او را سرزنش نکنید ، اجازه دهید که از سال اول با سایر کودکان هم سن و سال خود حشر و نشر و معاشرت داشته باشد، بار آزادی بدهید تا صاحب استقلال رأی گردد. حتی الامکان محلی را که خانواده در آن زندگی می کند و مدرسه ای را که طفل در آن تحصیل میکند کمتر دستخوش تغییر و تحول قرار دهید ، تا آنجا که ممکن است اجازه دهید فرزند شما نیز همانند سایر کودکانی که در همسایگی شما زندگی میکنند لباس بپوشد و حرف بزند و بازی نماید و همان قدر پول تو جیبی داشته باشد و یا از سایر امتیازات استفاده نماید ، ولو اینکه شما با طرز تربیت آن کودکان موافق نباشید. (البته مقصود من آن نیست که اجازه دهید فرزند شما از بدترین اوباش و اراذل شهر سرمشق بگیرد.)

پیشرفت و ترقیات رضایت بخشی که هر شخص پس از وارد شدن به کارهای اجتماعی. در شغل و مقام خود ، در خانواده و در زندگی اجتماعیش بدست می آورد تا حد زیادی بستگی بان دارد که چطود و تا چه اندازه در دوران طفولیت باسایر اطفال سلوک و آمیزش داشته است . اگر والدین در محیط منزل تربیت صحیح و افکار عالی در طفل ایجاد نمایند این صفات قسمتی از شخصیت طفل را تشکیل میدهد و جزء لا یتجزای ذات طفل خواهد شد و اگر احیانا طفل در اواسط دوران طفولیت دارای آداب زشت و حرکات ناشایست و در سخن گفتن بد زبان و خشن باشد، معذالک آن صفات عالیه مالا در او بروز میکند و خود را نشان خواهد داد. ولی اگر والدین از محله ای که در آن زندگی میکنند و از همسایگان و دوستانی که فرزند آنها برای خود انتخاب کرده است ناراضی باشند ، و در فرزند خود این حس را ایجاد کنند که او با دیگران فرق دارد و از دوست و رفیق شدن او با سایرین و از معاشرت او با دیگران ممانعت بعمل آورند، چنین فرزندی در بزدگی قادر نخواهد بود با هیچ دسته و گروهی از مردم آمیزش و معاشرت پیدا کند و نمی تواند زندگی سعادتمند و کامروائی داشته باشد. در این صورت تربیت عالی و صحیح او هرگز نه برای دیگران و نه برای خود او قابل استفاده خواهد بود.

اگر طفلی قادر نیست دوستانی برای خود پیدا نماید و در این مورد با مشکلاتی روبرو است ، چنانچه بتواند بمدرسه یا کلاسی برود که دارای برنامه های متغیر و مختلفی باشد ممکن است در رفع این مشکل کمک مؤثری باو بشود. باین ترتیب معلم می تواند پروژه و برنامه هائی ترتیب دهد که طفل فرصت و شانس کافی برای استفاده از مهارت و هنرهای خود را در اجرای آن برنامه ها پیدا نماید. بدین وسیله اطفال دیگر از صفات بر حسنه و خوب این طفل مطلع می شوند و آنها را تقدیر می نمایند و بالنتیجه او را دوست خواهند داشت. یک معلم خوبه که مورد احترام تمام کلاس باشد نیز می تواند با اظهار علاقه و ستایش کردن از آن طفل ، محبوبیت او را در میان اطفال دیگر زیاد کند. همچنین معلم می تواند در کلاس با نشاندن آن طفل در کنار طفل دیگری که خیلی محبوب و مورد توجه تمام کلاس است و یا با قرار دادن آندر طغل در یک صف در موقع ورزش و قدم رو کردن و با با فرستادن آنها همراه یکدیگر برای انجام بعضی از ماموریتها در مدرسه و غیره، کمک مؤثری بململ بنماید تا بیشتر مورد توجه و علاقه اطفال واقع گردد.

والدین نیز می توانند در محیط منزل اقدامات دیگری در این زمینه بنمایند. موقعیکه فرزند شما بچه های دیگر را برای بازی کردن بمنزل میاورد نسبت بأنها مهربان و مهمان نوار باشید. طفل خود را تشویق کنید که آنها را برای ناهار یا شام بمنزل دعوت نماید و در آنصورت خوراکهائی را که در نظر آنها بسیار و عالی ، است بپزید. وقتی در ایام تعطیل قصد مسافرت ، با رفتن به پیک نیک، گردش، سینما و سایر تفریحات را دارید، طفلی را که فرزند شما میل دارد با او دوستی و رفاقت کند نیز دعوت نمائید (لزومی ندارد که حتمأ طفلی باشد که شما میل دارید فرزند شما با او رفاقت کند.) کودکان نیز مانند بزرگسالان دارای جنبه های مادی می باشند و مستعداد که صفات خوب طفلی را که بانها مهمانی و «سور» میدهد و وسائل عیش و نوش آنها را فراهم میکند، بیشتر توجه نمایند. طبیعنا شما میل ندارید فرزند شما محبوبیت خود را فقط از راه خریدن، تحصیل کند، زیرا این نوع محبوبیت و علاقه بهر حال دوامی نخواهد داشت. لیکن نظر شما آنست که قدم اول بر داشته شود، یعنی فرصتی برای او بوجود آید که بداخل گروهی از اطفال که ممکن است از ورود او ممانعت نمایند نفوذ کند ( یکی از خصوصیات طبیعی اطفال در این سن آنست که از ورود اطفال غریبه بداخل جر که خود جلوگیری مینمایند. سپس اگر طفل دارای صفات برجسته و قابل توجهی باشد می تواند بعد از نفوذ به داخل گروه از آن صفات استفاده کند و پایه های دوستی و رفاقت واقعیش را با سایرین پی ریزی نماید.

No votes yet.
Please wait...
Voting is currently disabled, data maintenance in progress.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *