دریچه های اسیب پذیر موزه ی برلین
دریچه های اسیب پذیر موزه ی برلین
ساده است تا شوک ایجاد شده ورودی طراحی شده از سوی «دنیل لیبسکیند»[171] را برای موزه ی برلین که برنده ی رقابت شد فراموش کنیم(رقابت 1989، تکمیل1999، بازگشایی2001) تنها با نگاهی به نقاشی ها و تصاویر نمونه ای که به وسیله بسیاری از معماران تهیه شد نشان می دهد چقدر انجام این کار می توانست دشوار باشد. به نظر میرسید طرح از این قاعده ای تبعیت نمی کند.
زوایای قائم و دیوارهای عمودی پنجره های مشخص ورودی قابل رویت نداشت و طرح زیگزاک بی نظم که گسیختکی جسورانه ای از دکوراسیون شهری بود با خشونت از امتیاز فضاهای موجود در خیابان بهره می برد و همزمان که از نظر پنهان می شد به شکل بی تکلفی صدای قابل تشخیص موزه ی برلین در مجاورت خود را فرو می برد.
(موسسه ای که انتظار می رفت گسترش یابد) همه چیز در موردش غیر متجانس بود. اتمام و زاویه دادن به اشکال خرد و درهم شکسته ان به معنای عدم وجود مقیاس و چهره ای قابل تشخیص بود . در بررسی دقیق تر به نظر می رسید فضای داخلی هیچ سلسله مراتب فضایی نداشت یا قطعا موردی بود که بتوان به سادگیدبد یا مرتبط با تیپولوژی قبلی موزه هم نبود.
در این نتیجه در حالی که برخی می پرسیدند ایا معماری باید مجاز باشد چنین کاری با شهر بکند، بقیه از این روند در عجب بودند که اصلا می توانستند این توده ی نور پردازی را ساختمان بنامند.
برگرفته از کتاب معماری نور ، نوشته امیر نادری
دیدگاهتان را بنویسید