نور پردازی و روشهای آن
نور پردازی و روشهای آن در مکانهای مختلف
نور پردازی و روشهای آن در مکانهای مختلف ، دو راهروی افقی متمایز ساختمان رابطه ی بین نور و حرکت ، نور و عدم جهت یابی را مشخص می کنند. هر دو تا حدی سردرگم کننده هستند. هر دو مسیر، نمونه های سنتی را رد می کنند و دیدگاه های غیر منتظره ای را در محل ،ساختمان و جهانی گسترده تر پیشنهاد می دهند. طبق نظر لئونگ، ویژگی ضمنی نور سرگردان گالری ها شکل متضادی نسبت به نور مداوم و شکسته، مانند مار پیچ سردرگم از دنیای زیرزمینی است.
ریتم های فضایی واتفاقی که در گالری ها ایجاد می شود( مسیرهای خطی که با نور و منظره انکساری ایجاد می شوند) عدم جهت یابی محوری را از طریق نور اعمال می کند. در مقابل، رویایی با درون گرایی کسترده ی زیر زمین ظاهرا اهمیت نقش نور را به عنوان ابزار میانجی را به نوعی تایید می کند( این امر نشان می دهد که در معرض ناگهانی نور یا تاریکی قرار گرفتن همیشه به نوعی ثبات را به هم می ریزد، گویی بدون نور امیدی وجود ندارد).
شبکه ی خطوطی که ما با اناز معماری با ارزیابی جدی درگیر هستیم در اینجا تنها به شکل غیر قابل حل و دور از دسترس دیده می شود. ظرفیت ما جهت تولید یک فاجعه به عنوان بخشی از فناپذیری اساسی ما نشان داده می شود. معماری سردرگم کننده «لینزکانید»موجب این پرسش می شود که چه نوع گسستگی را معماری معمول نشان می دهد.
طبق انچه «بینت» [180] در عکس های خود نشان می دهد، پنجره های موزه که ساختمان را به شکل مینیاتوری ان از نو بیان می کند، همچنین نور بصری ان را نشان می دهد:خطوط زیگزاکی که رابطه بین موزه و شهر را از نو چارچوب بندی می کنند و رویایی فضایی را با ارایه ی ضخامت و وزن غیر منتظره ای را به بخش نور و سایه ثبت می کند.
به بیان دیگر، پنجره ها همزمان محفظه های هیجان انگیزی از نور پردازی و بخش های سردرگم کننده از دنیای بیرون هستند، ابهام ان ها نشان می دهد که این ساختمان موضوعی باز عمدتا اسیب پذیر است. ما به سمت درک این موضوع سوق می یابیم که هر اظهار قطعی خورشید را مهار می کند حتی هر اشعه ی ساده ای که در تمایز ماهرانه بین تشویق اخلاقی و شدت عمل کورکورانه یافت می شود.
وقتی من هفت ساله بودمف عمه ام در برزیل یک پروانه فوق العاده خشک شده با بال هایی به رنگ نیلی درخشان فرستاد. ان هدیه یکی از زیباترین چیزهایی بود که تا به حال دیده بودم و قطعا یکی از معدود اشیاء زیبایی که ما در Lidz داشتیم . در ان بال هایی که با نور رادیواکتیوی می درخشیدند من می توانستم همه ان چیزی را ببینم که نیاز بود در مورد «ریودژانیرو» [181] در مورد طبیعت، شهرها، نور، زندگی پس از مرگ ، ابدیت بدانم.
برگرفته از کتاب معماری نور نوشته امیر نادری
دیدگاهتان را بنویسید