ورود نور از طریق نور
ورود نور از طریق نور در معماری
خود «لینز کانید» ادعا می کند که بررسی مجدد اهداف معماری خواسته اولیه اوست. این فرایند که در ان نفی و حذف عظمت ساختمانی موضوع برجسته ای است که از طریق تخریب فرایند های معماری اعمال شده به دست می اید.
چنین مجموعه ای از اولویت ها در ارتباط با کیفیت نور یا تجربه و درک بهای ان از سوی افراد است، ممکن است کم اهمیت تصور شود. اگر معماری در معرض مناقشه در مورد محتوای خود است، چگونه به ارتباط ساختار کمک می کند؟ برای ساده ساختن موضوع نمادگرایی با نور به شکل سنتی ممکن است به شکل زیر خلاصه شود. نور را در اصل می توان به دو مورد تقسیم نمود که دو مولفه متضاد ان ماده و سایه هستند.
زمانی منظور ساختاری از واقعیت است که ماده در پایین سلسله مراتب باشد ( مثال برجسته «دیونیسوس ارئو پاگیتا» [177] است که هستی شناسی نور او به روش «نو افلاطونی» [178] در دوره وسطی در مسیحیت و همین طور دوره رنسانس و باروک شاخص بود) نوع دیگر نور در ارتباط با درک یا اخلاقیات است که در ان تاریک سردرگمی یا گم گشتگی به لحاظ فکری یا اخلاقی را مشخص می کند.
انچه می توان در اثر افلاطون به نام جمهوری دید (کتب 6 و 7 ) این است که مورد دوم که مناظره ای روان شناختی بین نور و سایه است به دنبال یکی شدن با مورد اول یا همان ساختاری از واقعیت است. این مورد در بر دارنده ی نمایش اولیه ای از نمادگرایی با نور است تطبیق نور تاریخی با روند ابدی، انسان با یزدان، کل با جز که جهانی متمرکز و محوری را ارایه می کند (برگرفته از خاور، شرق، مسیر و جهت ریشه های خورشیدی).
قضیه ی موزه برلین، توجیه ان برای نور کم و غیر برجسته اش این است که مجموعه میراث ادراکات در مورد نور باید به چالش کشیده شوند. دو علت مرتبط برای این موضوع وجود دارد. در اینجا برای لینز کانید ضرورت دارد تا نوری را پیشنهاد دهد که حداقل تا حدی این جهان نظم یافته متمرکز را خنثی کند.
دیدگاهتان را بنویسید