تعریف ازدواج
ازدواج ارتباطی است که دارای تامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعادزیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارتی دیگر، همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچیک از دیگر ارتباطات انسانی نمی باشد به نحوی که قراردادناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است.
به طور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا میکند.
«کارلسون»، ازدواج را چنین تعریف می کند: «ازدواج فرایندی می باشد از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که با تحقق بخشیدن به برخی شرایط قانونی و بر پا داشتن مراسمی برای برگزاری زناشویی انجام می گیرد.» و کلودلوی استروس ازدواج را برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت، یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی می داند.
چرا ازدواج
با هر کس برای ازدواج، توقعات و معیارهای خاصی دارد. زنان بر اساس انگیزه ها و محرک های خود تن به ازدواج می دهند. شاید عمومی ترین هدفهایی که زوجهای جوان دنبال می کنند را بتوان به این شرح خلاصه کرد: همبستگی، آزادی، تشکیل خانواده، عشق، محبت، نزدیکی جنسی و تولد و تناسل.
هدف از ازدواج فقط ارتباطات جنسی نمی تواند باشد تداوم نسل و تشکیل خانواده از وظایف اصلی زوجین است. بهره گیری فیزیکی، رابطه جنسی اساس زندگی زناشویی تلقی می شود و ارضاء قانونی و طبیعی فقط می تواند از طریق ازدواج فراهم شود. مسئله شایستگی عاطفی و روانی جزء عوامل سازگار در ازدواج می باشد. خلق و خو و روحیات پسندیده و به بلوغ رسیده و معقول می باشد که یک ازدواج را در بدترین شرایط پا بر جا نگه می دارد. شخصیت و خصوصیات فردی جهت برقراری رابطه خوب از ضروریات شکل گیری ازدواج است.
رشد انعطافهای معقول و طبیعی برای برپایی زندگی مشترک، زوجهای جوان را به تفاهمات عمیق تر و بهتری راهنمایی می کند. هدایت و حفظ وابستگی های نرمال، بین خانواده قبلی و خانواده جدید می تواند توازنی مثبت ایجاد کرده و بر استحکام خانواده جدید بیفزاید.
بودن توانایی جنسی از امور ضروری دیگری است که باید در امر برپایی و شکل گیری ازدواج مورد توجه قرار گیرد.
ازدواج سالم و پایدار
بسیاری از آداب و رسوم و سنت های ازدواج امروزه دستخوش تغییرات و دگرگونی بزرگی شده است و بسیاری از آداب و رسوم، دیگر برای قرن حاضر کاربرد ندارد و به فراموشی سپرده شده است.
گر چه بعضی از این مراسم امروزه به صورت نهاد درآمده و در فرهنگ اجتماعی ما ریشه دوانیده است و به سادگی و در زمان کوتاه تغییر نمی کند یا اینکه از بین نخواهد رفت. با این همه، رها کردن سنت ها و آداب و رسوم خیالی بیش نیست چون هنوز اجتماع یکسری ارزشهای ثابت برای خود دارد و فرار از آن مستلزم گذشت زمان است. است.. و فشار اجتماعی که در صورت رعایت نکردن این سنت ها بر آدمی وارد می شود شکننده است و تحمل این فشار در بعضی از موارد غیر قابل تحمل است. در این راستا فردی که می خواهد ازدواج کند نیز زیر چنین فشارهایی قرار می گیرد. نهاد ازدواج علیرغم اینکه از هر طرف مورد حمله و یورش واقع شده است اما فردی که می خواهد این نهاد را تشکیل دهد مجبور است که علاوه بر آداب و رسوم خاص از این امر مقدس به شکلی که اجتماع و سنتهای حاکم می خواهد استقبال کند.
شاید به جرأت بتوان گفت یکی از عمده ترین دلایلی که فرد به سمت ازدواج روی می آورد این باشد که نیازهای درونی اش حکم می کند که کارهای او از یک قانون و نظمی پیروی کند. نظمی که زیر بنای خلاقیت و پیشرفت و ترقی هر موجود زنده ای است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که نهادهای ازدواج گذشته از گوناگونی برای هر جامعه حیاتی می باشد. اما باید خاطر نشان ساخت که این نهاد باید تغییر کند، اگر چه این تغییر و سازگاری بسیار کند و بطئی باشد. پر واضح است که سبک ازدواج گذشته دیگر کارساز نیست و باید دست به یک دگرگونی عمیق زد، تا با عصر حاضر هماهنگی یابد. سبک های نوین و پیچیده زندگی کنونی، ازدواج به سبک تازه ای را طلب می کند که با این ساختار جدید همسویی داشته باشد. اگر پایبند به اصول و قوانین گذشته ای باشیم که دیگر از زمینه هایش خبری نیست چه بسا که امر ازدواج برای ما امری منفی جلوه کند و ضرورت خود را از دست بدهد. و بررسی های انسان شناسان و جامعه شناسان نمایانگر این مطلب مهم است که پیوندهای ازدواج انسان بسیار متفاوت و گوناگون است. به عنوان مثال می توان از تک همسری، تعدد زوجات، دو همسری و غیره نام برد.
در هر صورت در چنین جوامعی، هر گونه روابطی که حاکم باشد، اصل تک همسری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و قرائن و شواهد نشانگر آن است که به این نوع ازدواج به دیده احترام می نگرند و به آن اولویت خاصی می دهند. نوع تک همسری از دیدگاه اکثریت انسان شناسان بهترین پاسخ به نیازهای عاطفی و روانی انسان تلقی می شود. نیازهایی که مایه رشد و شکوفایی در جنبه های گوناگون زندگی است. انس گیری و نزدیکی در این گونه ازدواجها چنان عمیق می شود که آن را از استحکام ویژه ای برخوردار می سازد. به نحوی که در بیشتر جوامع امروزه، رابطه تک همسری گزینی بسیار شایسته و تشویق می شود و تمامی روان شناسان و جامعه شناسان بر این امر تأکید ویژه ای دارند، گر چه مسئولیت پذیری واقعی در این گونه ازدواجها از درون رابطه ناشی می شود نه صرفا از خود عمل به آن. امضای یک قرارداد هیچ مسئولیت عاطفی را تضمین نمی کند، بلکه باید نوع رابطه عمیق و بر اساس تعهد اخلاقی بین زوجین باشد.
متأسفانه در این دنیای بحران زده هنوز برای رسیدن به رشدی آرمانی که بتوان به هم اعتماد کامل کرد و به چنین قراردادهایی احتیاج نباشد، زمانی طولانی لازم است، تا به آن درجه آرمانی که هر دو طرف به هم اعتمادی کامل داشته باشند برسیم. اگر چه امروزه انسان دریافته است که برای معنی و محتوا بخشیدن به زندگی خویش در این عصر ماشینیسم، باید دیدگاه خود را به سمتی متمرکز کند که به نیازهای درونی اش پاسخ گوید، این دیدگاه در واقع چیزی جز روابط شخصی او نیست. نیاز حیاتی به صمیمیت و نزدیکی بیشتر تنها با شناخت عمیق دیگران حاصل می آید، که در صورت چنین امری می توان امید داشت که رابطه ای درست و اصولی برقرار ساخته و نیروهای درونی خود را فعال کنیم و از ورطه ای که از خود بیگانگی نامیده می شود نجات یابیم. با کمی درنگ در می یابیم که فقط ازدواج است که می تواند این امکان شناخت عمیق را به وجود آورد. اگر دقت کنیم متوجه این مهم می شویم که در واقع می توان گفت انسان بدون ازدواج اصالت ندارد و بهتر است که در راستای حفظ آن کوشا باشد و با درونی و عمیق کردن عشق، شناخت و محبت دو طرفه، بر استحکام و دوام آن بیفزاید.
در اولین قدم برای برقراری یک ازدواج سالم و پایدار، رها ساختن آن از قید و بندهای مادی و از دیدگاههای تنگ نظرانه و محدود کننده که موجب تلاشی و از بین رفتن خانواده می شود است. عقیده بر این است که رعایت نکردن این دو مورد مهم از بروز هرگونه استقلال و خلاقیت فکری جلوگیری می کند، و در صورت پا گرفتن رابطه بسته در دراز مدت زوجین را افسرده میکند و در نهایت با گذشت زمان عصیان و سرکشی بروز می کند و هر یک در صدد انتقام برآمده و بر سنت های مورد قبول پشت می کنند. بروز بی اعتمادی بین زوجین محصول این ازدواج ناپایدار است.
در ازدواج سالم، رابطه ای روشن و صریح بین زوجین برقرار می شود به صورتی که هریک از طرفین به سمت رشد و تعالی در حرکت هستند، هر یک از طرفین ازدواج حقوق دیگری را شناخته و تا جای امکان سعی در رعایت آن حقوق دارد، در این گونه روابط هر شرایطی که به نظر مناسب می آید و یکی از زوجین برای خود می خواهد همین شرایط و ایده آل را برای شریک زندگی خویش نیز طلب کرده و سعی در فراهم کردن آن دارد.
در ازدواج سالم و پایدار زن و شوهر برای حل مسائل اقتصادی خود تلاش دارند و بر اساس توافق کارها را بین خود تقسیم می کنند. هیچگونه اجباری در کار نیست و همه امور بر مبنای علاقه، عشق و توافق استوار است. هیچ یک از طرفین مجبور نیستند که اوامر غیر منطقی یکدیگر را تحمل کنند. نقش ها و تقسیم کارها پویا و دینامیک هستند و قابلیت مانور بر روی آنها وجود دارد.
در ازدواج سالم هر یک از زوجین می توانند به راحتی به اهداف شخصی و آرمانی خود بدون هیچگونه محدودیتی نائل آیند. در این نوع ازدواج شکوفائی فردی چشمگیری، در اختیار اعضای خانواده قرار می گیرد. .
حمایت بی دریغ اعضای خانواده از هم موجب رسیدن سریعتر اهداف كمين شده ژوبین می شود. گذشت زمان تفاهم بیشتر و پیوند قویتر و پایدارتر را سبب می شود و هیچ فشار و عامل بیرونی و درونی می تواند این پیوند را از هم بگسلد. هر کس استعدادها و تجاربه فردی اش را در اختیار همسر یا دیگر اعضای خانواده می دارد و موجب استحکام و دوام ازدواج می شود. در ازدواج سالم استقلال فردی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. هماهنگی همدلی، تشریک مساعی در این گونه ازدواجها سبب می شود که راندمان کار بسیار قابل توجه بوده و هر روز بر پیشرفت و تکامل اعضای خانواده افزوده می شود. در ازدواج سالم زوجین در تلاشند که برای منافع کلیه اعضاء تلاش کنند و هر یک از آزادی و استقلال رای برخوردار هستند. قواعد و رسومات کهنه چگونگی روابط را مشخص نمی کند. در ازدواج سالم ذهن زوجین از خرافات و قوانین دست و پاگیر پاک است. م و در ازدواج سالم اصل زندگی بر زمان حال استوار است و طرفین بر این امر واقفند که زندگی هیچگاه بر اساس شانس و تصورات موهوم استوار نیست. در ازدواج پایدار بسیاری از توقعات غیر واقعی بدور ریخته می شود و طرفین برای آرامش بخشیدن به هم با یکدیگر ازدواج می کنند و دوست دارند خانواده ای سعادتمند را بنا نهند.
در ازدواج سالم به امکانات مادی به صورت عوامل ایمنی بخش مطلق نگریسته نمی شود چرا که برای بقای آن هیچ گونه ضمانتی در کار نیست. در ازدواج پایدار عشق و علاقه همیشه دو سویه و عمیق است. امنیت لازمه در ازدواج پایدار به وسیله اعضاء ایجاد می شود. عشق را زوجین با مشارکت یکدیگر ایجاد و ریشه دار می کنند. بسیاری از توقعات و انتظارات دست و پاگیر وابسته به ازدواج در ذهن زوجین وجود ندارد، هدف زوجین رشد و تکامل فکری است. رشد و تکاملی که امنیت خاطر به وجود می آورد و آرامش لازمه را به هر دو طرف میدهد.
در ازدواج سالم زوجین به فنون و اصول روابط جنسی آگاهی دارند و بر اساس آنها از غریزه جنسی به بهترین شکل ممکن بهره می گیرند. برای حفظ ارتباط جنسی خود با منطق چاره جویی می کنند و تا آنجائیکه امکان دارد این ارتباط را بررسی می کنند، ارتباط معقول جنسی، عشق و علاقه مستحکمی را بین زوجین به وجود می آورد شناخت نارسائیها و رفع آن در ارتباط دو زوج بسیار ارزشمند است داشتن روابط جنسی سالم و کامل عامل تعیین کننده ای است و وظیفه هر یک از زوجین این است که در حفظ این رابطه در حل معه ول آن کوشا باشند. در زندگی سالم، زن و شوهر از حدسیات دوری می کنند و از پیش داوری در مورد شریک زندگی خود خودداری میکنند. زوجین در ازدواج سالم با کمال صداقت با هم ارتباط برقرار می سازند و پیامها و نظرات خود را با صراحت و روشنی لازم بسيان می کنند و هیچگاه احتیاجی به حدس و گمان و پیش داوری تدارلا۔ هر یک از طرفین نه تنها با شریک زندگی و دیگر اعضای خانواده خود رو راست هستند بلکه با خود نیز صراحت و رو راستی لازم را دارند هر چند یکبار خود را مورد ارزیابی قرار می دهند تا خود را بهتر بشناسند. این کار به آنها این فرصت را می دهد که قبل از دیگران به نارسائیهای خود در زمینه های مختلف پی ببرند و آن را جبران کننا نگاه تازه به خود و موقعیتی که در آن قرار دارند. به زوجین این امکان را می دهد که بدون غرض و مرض افکار و احساسات خود را مورد کنکاش قرار داده و در صورت منفی بودن آن را اصلاح کنند.
اعضای خانواده سالم انتقادات به جا و اصولی دیگران را با گشاده رویی پذیرا می شوند و در جهت رفع آن نواقص برمی آیند. در خانواده سالم هر یک از اعضاء سعی دارند که دیگران را در احساسات و تجربه های مثبت و سازنده خود شریک کنند تا همگی از شادابی و سرزندگی برخوردار شوند. ابراز صادقانه احساسات بهترین راه ایجاد رابطه ای عمیقتر در ازدواج سالم است. احترام برای عزت نفس شریک زندگی، از دیگر خصایل زوجین در ازدواج سالم است.
موقعیت شناسی، شنیدن و گوش دادن به حرفهای همسر خود و همین طور شناخت فرصت مناسب برای صحبت کردن و یا در میان گذاشتن موضوعی خاص از دیگر خصیصه های ازدواج سالم است. هر یک از زوجین اگر حال شنیدن حرفهای همسر خود را نداشته باشد از او خواهش می کند که وقت دیگری را برای این کار در نظر بگیرد. شنیدن آزادانه حرفهای شریک زندگی موجب اعتماد و صداقت خداکثر بین آنها می شود. در ازدواج سالم برای رفع اختلافات، زوجین با مشاوره و تبادل افکار بر مبنای مساوات و برابری به توافق منطقی رسیده و راه حل مشترک انتخاب می کنند. در ازدواج سالم پرورش و بزرگ کردن فرزند از وظایف زن و شوهر است و هر دو در این کار باهم شریک هستند و با تفاهم دو سویه و هماهنگی لازم راندمان کارشان را افزایش می دهند. پذیرش نقشها و وظايف بین زوجین بر اساس آگاهی و اختیار است و هیچگونه تحمیلی در کار نیست. اعتماد کامل مهم ترین اصل ازدواج سالم است. این اعتماد یکباره به دست لهي آياء باله با نمادی و ف ای زوجين محقق می شود و یا ازدواج سالم و از این موهبت برخوردار است، بدون اعتماد أساس ازدواع نام های ندارد. با افزایش اعتماد، ارتباطات اعضای خانواده سالم اعوافي به نفس و هویت فردی هر یک از اعلام له و يشاهی دود و ديران ولهان و کدورت خانوادگی به صفر می رسای شکل گیری اعتماد ہال ها زندگی، ترقی و پیشرفت هر یک از اعلاء را به دنبال داشته و زه مال را به یک آگاهی می رساند، که بتواننده با عنایتی و مشکلات و له مناسب کنند.