بررسی منازعات زناشویی و علل و عواملی که منجر به این منازعات می شوند
منازعات زناشویی
آیا با این همه منازعاتی که در زناشوئی دیده می شود و اکثراً منجر به طلاق میشود این حدس زده نمی شود که ازدواجهای امروزه کمتر مقرون به سعادت است تا سابق ؟
خیر، منازعات زناشوئی تازگی ندارد حتی آدم و حوا هم در باغ Eden با چنین اشکالاتی مواجه شدند. از ابتدا هم زن و شوهر با یکدیگر نزاع داشتند و این نزاعها مجدداً به آشتی و صلح و صفا مبدل می گردید.
در سابق با وجود چنین کشمکشی اساس فامیل و رشته زناشوئی در اثر نیروهای خارجی مانند نیروی دین، قانون و فشار اجتماعی محکم و استوار بود ولی امروزه متأسفانه اینگونه نیروهای خارجی قادر نیستند این تزلزل را استوارگردانند.
برای حیات و بقای فامیل نیروی داخلی تدبیر وبالاخرہ اتحاد واتفاق و یگانگی داخلی بین زن و شوهر و والدین و اطفال لازم و ضروری میباشد. ازدیاد شمار طلاق دلیل بر اینست که امروزه بیشتر از سابق ازدواج صورت میگیرد.
Nimkoff میگوید همانطوریکه ازدیاد بیماران بیمارستانها دلیل بر آن نیست که ناخوشی بیشتر از سابق می باشد بلکه دلیل بر آنست که در بیمارستانها موجبات راحتی بیشتر فراهم شده و مردم میل و رغبت بیشتری برای استفاده از آن دارند، بهمین ترتیب ازدیاد شمار طلاق دلیل براین است که مردم مایلند در مورد منازعات زناشوئی به اقدامات اساسی و نهائی متوسل شوند.
علل اصلی منازعات زناشوئی کدامند؟
اختلافات زناشوئی ممکن است بعلل مختلف بروز کند. این اختلاف را می توان بسه گروه تقسیم کرد.
اولا منازعات ممکن است بعلت عدم رشد و تزلزل روحی زن یا شوهر یا هر دوی آنها بوده و به علت اختلافات عصبی موجود در شخصیت آنها نتوانند آنطوریکه شایسته است با یکدیگر توافق و تطابق حاصل نمایند.
ثانیاً ممکن است به این علت باشد که طرفین همسر موافق و همپایه خود را انتخاب نکرده اند. ممکن است اختلاف شدیدی در رفتار، ارزش و علائق موجود بوده و یا نسبت به یکدیگر عشق کافی نداشته باشند و یا وضع جنسی آنها برای یکدیگر مطلوب نباشد و یا بالاخره مسائلی مربوط به آبستنی و زایمان موجود باشد.
ثالثاً اختلاف ممکن است از عوامل خارجی سرچشمه بگیرد مانند وضع اجتماع، اقتصاد و نفوذ پدر و مادر طرفین که هرکدام به نوبه خود مانع برقراری روابط مطلوب فیمابین زن و شوهر می شوند.
به عبارت دیگر منازعات زناشوئی مربوط به خود ازدواج و یا بالاخره مربوط به محیط می باشد. همیشه نمی توان این عامل اصلی را پیدا کرد بلکه غالباً عوامل مختلفی دست بدست یکدیگر داده و منازعات و اشکالاتی بوجود می آورند.
آیا این عامل شخصیت در توافق زن و شوهر اهمیتی دارد؟
بله، شکست یا موفقیت زناشوئی بستگی تام به شخصیت زن و شوهر دارد. خلق و خوی طرفین، تمایلات و رفتار آنها و بالاخره سطح فکر و عمل آنها اهمیت زیادی در برقراری و یا انهدام ارکان زناشوئی دارد.
عده ای اصولا از لحاظ روحی شایستگی ازدواج ندارند. افرادی که دارای مزاج عصبانی و یا تمایلات پسیکو پاتیک هستند به هیچ وجه نمی توانند در روابط خود تطبیق حاصل کنند به خصوص در مورد ازدواج که احتیاج به صمیمیت و از خود گذشتگی زیادی دارد.
وقتی که چنین افرادی ازدواج میکنند مزاج عصبی خود را در مورد روابط زناشوئی نیز خواهند داشت. برای مثال دختری که شدیداً متکی به والدین خود بوده و در اثر فقدان اعتماد به نفس در اثر کوچکترین اتفاقی با شوهر خود به خانه برمی گردد، یا مردی که در اثر کوچکترین نارضایتی از همسر خود در مقابل امیال و آرزوها به غضب و اوقات تلخی می پردازد و یا جھت فرار مسئوليت در مقابل حس عدم کفایت خود متشبث به مشروبات الکلی می شود، بهیچوجه نخواهد توانست در روابط زناشوئی خود تعدیل و هم آهنگی بوجود آورد.
در اینگونه موارد مسئله بیشتر مربوط به شخصیت می باشد تا خود ازدواج .
آیا ازدواج شخصیت افراد را تغییر نمی دهد؟
در اثر ازدواج روابط جدیدی بوجود می آید که خود در رفتار و سلوک زن و شوهر مؤثر می باشد و بعضی افراد در آب و هوای گرم مطمئن و محرک حاصله از روابط زناشوئی نشو و نما می نمایند ولی اصولا مرد یا زن همان شخصیت استوار و محکم خود را در زناشوئی هم داشته و به همان طریقی رفتار می کنند که قبل از ازدواج هم داشته اند.
مطالعات مختلفت نشان داده افرادی که همیشه دوست و صمیمی بوده و در روابط اجتماعی خود صبور و معین بوده اند پس از ازدواج زن و یا شوهر خوبی خواهند بود زیرا همین مشخصات را در خانه و روابط زناشوئی هم خواهند داشت.
بنابراین مردی که تصور می کند زن خود را کاملا باب میل خود بار می آورد و یا زنی که تصور می کند مرد را مطابق خواسته های خود تغییر داده و عوض می کند با ناامیدی و حرمان شدیدی مواجه خواهد شد.
درباره شخصیت و ازدواج قسمتی از اظهارات Terman را که در عوامل روحی مؤثر در سعادت زناشوئی بیان کرده برای شما ذکر می نماییم.
«طبیعتاً و یا در اثر عدم تربیت و پرورش افرادی چنان فاقد خصائص لازمه جهت تطابق و سازگاری هستند که به هیچ وجه نخواهند توانست در زناشوئی سعادتمند باشند. عده ای موجودند که فقط در تحت شرائط و مقتضیات مساعدی قادر به تحصیل آن هستند و بالاخره عده ای هم موجودند که تمایلات و چشم داشت آنها نسبت به زندگی طوری است که تحت بدترین شرائط هم دچار ناراحتی و دغدغه خاطر خواهند شد».
بنابراین شخصیت زن و شوهر، تمایلات و بلوغ روحی آنها در ایجاد سعادت زناشوئی اهمیت شایانی دارد. وضع ازدواج در درجه اول همانطوری خواهد بود که خود ما هستیم و در درجه ثانی طوری خواهد بود که همسر ما می باشد.