عوامل موثر بر سعادت زندگی زناشویی پس از ازدواج کدامند؟

 عوامل موثر بر سعادت زندگی زناشویی پس از ازدواج کدامند؟

سازگاری تربیتی و فرهنگی

آیا افرادی که دارای زمینه فرهنگی و اجتماعی مختلفی هستند نباید با هم ازدواج کنند؟

 خیر، در اینجا باز مسئله مربوط به بلوغ طرفین و تطبیق شخصیت آنها می باشد. چنانچه زن و شوهر عقاید یکدیگر را قبول کرده و در عین حال احترام بگذارند بدون اینکه سعی کنند یکدیگر را مجاب کرده و یا تسلیم نمایند، آنوقت می توانند با یکدیگر سازش کنند. خیلی از افراد هستند که با زمینه های مختلف، وضع اجتماعی، جنبه های سیاسی و بالاخره سطح تعلیم و تربیت مختلف ازدواج کرده و با نهایت خوشی و سعادت به زندگی خود ادامه داده اند.

ازدواج مابین مذاهب مختلف

اگر دو نفر دارای عقاید مذهبی متفاوت باشند آیا میتوانند در زناشوئی سعادتمند باشند؟

شانس موفقیت در اینجا بستگی تام به این دارد که طرفین موضوع را بطور کامل و از روی ایده واقعی بررسی کنند. چنانچه فقط به علت عشق ظاهری و نیروی جاذبه آنی ازدواج کرده و به خطرات احتمالی توجه نکنند ممکن است در آینده با اشکالاتی روبه رو شوند.

 در اینجا مسئله مهمتر از همه عقایدی است که نسبت به اصول کلیسای خود ابراز می دارند. اگر زن و شوهری تحری حقیقت نموده و صبور و بردبار باشند و از طرفی اصول عقاید مذهبی خود را بر یکدیگر تحمیل نکنند ممکن است بتوانند با یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی کنند. ولی چنانچه یکی از آنها در عقاید خود متعصب باشد تحصیل تطابق و توافق مشکل خواهد بود. در حقیقت کشمکشهای مربوط به اصول مذهبی ممکن است کم اهمیت تر از عدم موفقیت در مورد مسائلی باشد که در زندگی یومیه از اختلاف مذهب نتیجه میشود.

زندگی زناشویی
زندگی زناشویی

مسائلی مانند حضور در کلیسا، رویه ای که اطفال باید طبق آن پرورش یابند، نحوه تربیت آنها و استعمال وسائل جلوگیری از آبستنی ممکن است منبع بزرگی برای تحریکات و اختلافات دائمی باشند.

گاهی اوقات فردی ممکن است تصور کند که خود را از تعصبات مذهبی کاملا آزاد ساخته. بعدا در اثر فشار زناشوئی این تعصبات مجددا ظاهر شده و به طریق نامطلوبی هویدا میگردد. بنابراین افرادی که دارای تعضيات شدید و بی مورد نسبت به افراد غیر از مذهب خود هستند باید با ایده حقیقی قبل از اقدام بازدواج احساسات خود را بسنجد.

چنانچه مرد وزنی با مذاهب مختلف، قبل از ازدواج موانعی را که با آن ممکن است مواجه شوند دریابند و آنقدر نرم و بردبار باشند که بتوانند از هر نقطه نظر تطبیق حاصل کنند ازدواج آنها مقرون به سعادت خواهد بود.

آیا حقیقت دارد افرادی که دارای زمینه و علائق خیلی مشابه هستند نمی توانند با هم سازگاری داشته باشند؟

بله، زن و شوهر ممکن است دارای فرهنگ، دیانت، سلیقه و طرز زندگی مشابه باشند ولی نمی توانند در زندگی زناشوئی سعادتمند شوند به علت اینکه ازدواج نخواهد توانست آن رضایت خاطری را که مردم از روابط زناشوئی انتظار دارند برای آنها به وجود آورد. همانطوریکه گفتیم هدف افراد از ازدواج امنیت عشق و دوستی، ارضا میلی جنسی و ایجاد خانه و خانواده میباشد.

زن و مرد که رفیق خوب، شریک جنسی خوب و بالاخره والدین خوبی هم هستند بسیار سعادتمند خواهند بود ولی این سعادت برای همه یکسان نمی باشد. در بعضی از نقاط ازدواج احتیاجات و انتظارات اساسی را برآورده نمی کند.

زندگی زناشویی
زندگی زناشویی

عوامل اقتصادی در ازدواج

آیا عوامل اقتصادی ربطی به اختلافات زناشوئی دارد؟

این مسئله مربوط به عامل سومی است که از منابع خارج سرچشمه میگیرد. در مبحث اول خود درباره شایستگی اقتصادی صحبت کرده و متذکر شدیم که در تمام جوامع مرد تهیه می کند و زن تنظیم میکند. در جامعه امروزی ما نقش اقتصادی سریعا در تغییر میباشد و این نقش اقتصادی موجود بین زن و شوهر واژگون می شود.

 فشار و نقصی که در اثر این تغییرات حاصل می شود تا اندازه زیادی باعث نارضایتی و منازعات خانوادگی می باشند. زن و شوهر ممکن است موزون وبالغ باشند، در علائق و نحوه زندگی توافق کامل داشته باشند و از لحاظ روحی و جنسی تطبیق حاصل کرده باشند. ولی عوامل اجتماعی خارجی آنها مانند عدم امنیت اقتصادی و عدم اشتغال بکار و عوامل دیگر منجر به ایجاد شکافهای عظیمی در روابط زناشوئی آنها میشود.

 امنیت اقتصادی و اجتماعی در سعادت ازدواج فوق العاده مؤثر می باشد. ترس و اضطراب حاصله از عدم امنیت اقتصادی به منزل بر گشته و زن و شوهر را نسبت به هم تحریکی و غضبناک می کند. معهذا در چنین حالتی درجه تطبیق به شخصیت زن و شوهر بستگی دارد.

عواید زیادتر دلیل رضایت خاطر بیشتر نمی باشد بلکه از همه مهمتر شخصیت طرفین و قدرت آنها در ایجاد تطبیق و مواجه شدن با اشکالات اجتماعی و اقتصادی میباشد.

پدر و مادر زن یا شوهر

آیا دخالت پدر و مادر زن یا شوهر لطمه ای به ارکان ازدواج وارد نمی آورد؟

چرا، دخالتهای بی مورد منبع اختلاف بزرگی بوده و باعث مزاحمت در ایجاد روابط مطلوب فیما بین زن و شوهر می شود. اختلافات موجود در اینجا از دو چشمه جریان دارد. یا به علت اینست که زن و شوهر نمیتوانند استقلال روحی خود را حفظ کرده و از حیطه نفوذ پدر و مادر مصون دارند، یا به علت اینست که پدر و مادر نمیخواهند به زودی بچه های خود را رها کنند.

خیلی از جوانان حتی پس از بزرگ شدن هم دست به دامن مادر می باشند و بهیچوجه نمی توانند با اعتماد به خود انجام وظیفه کنند. پس از ازدواج هم برای کمک روحی دست به دامن والدین خود می شوند و به محض پیدایش اشکالی برای اخذ کمک و حمایت روانه منزل پدر و مادر می شوند.

زندگی زناشویی
زندگی زناشویی

در موارد دیگر به هیچ وجه والدین حاضر نیستند تعلق خود را از بچه ها منفصل کنند بلکه آنها را حتی پس از اینکه منزل والدین را ترک کرده اند تحت حمایت خود قرار می دهند یعنی بر آنها حکم فرمایی می کنند.

ارزش و موفقیت خود را بر آنها تحمیل می کنند و خلاصه از اینکه آنها زندگی مستقل و جدایی برای خود داشته باشند ممانعت به عمل می آورند. در چنین مواردی است که حکم فرمایی والدین سبب بروز اشکالات زیادی در زناشویی می شود.

این یعنی جوانان نباید با والدین خود در یکجا زندگی کنند؟

در صورت امکان بهتر است که منزل جداگانه ای داشته باشند. در خانواده های اشرافی معمولا عروس و داماد چندین سال در منزل والدین باقی می مانند و چون این رویه مقبولی در زندگی آنها می باشد لذا تولید اشکال و ناراحتی نخواهد کرد. در اجتماع امروزه خانواده بر اساس دموکراسی استوار بوده و افراد متاهل انتظار زیادی از استقلال و خصوصی بودن دارند بنابراین دخالت والدین ایجاد اشکالات زیادی خواهد کرد.

در صورت امکان باید به تنهایی زندگی کنند، باید خود امور را تنظیم و تعدیل نمایند و تحت نظارت و مراقبت والدین نباشند. در اثر زندگی و مستقل بهتر می توانند به مسئولیت خود در ازدواج پی برده و نقش خود را به عنوان زن یا شوهر دریابند.