انتخاب همسر و عوامل مؤثر در این انتخاب

انتخاب همسر و عوامل مؤثر در این انتخاب

همه موجودات زنده از آغاز تولد تا مرگ مراحلی را پشت سر میگذارند. آدمی نیز چون سایر موجودات از این قاعده جدا نیست. آدمی موجودی است که همواره در حال تغییر و تحول است و همانگونه که بر آموخته هایش افزوده می شود نیازها و توانمندیهایش نیز دستخوش تغییر قرار میگیرد. یکی از نیازهای اصلی انسان که در این پروسه شکل می گیرد نیاز به داشتن همسر یا جفت گزینی است.

مرحله نوجوانی، مرحله ای است که آدمی از لحاظ جسمانی و عاطفی نیازمند است که شریکی در کنار خود داشته باشد. آنها دوست دارند که این نیاز و این تحول کیفی در زندگی آنها اتفاق بیافتد، برای عملی شدن درست و اصولی چنین امری، وظیفه والدين و آگاهان اجتماعی و تربیتی است که آموزش های لازم را از همان آغاز یعنی از دوران کودکی شروع کنند. و در واقع بینش و نحوه همسر گزینی نوجوان بستگی بسیار نزدیکی با این گونه آموزش ها دارد. و این امر بسیار مهم و اساسی است، که مسئولیت والدین و آگاهان اجتماعی و تربیتی را بسیار دشوار می کند.

د ر برای یک انتخاب خوب نوجوان و یا فردی که می خواهد ازدواج کند باید ابتداء خود را بشناسد و بداند که کیست. نیازها، توانمندیها، حالات روحی و روانی، جسمی خود را مورد کنکاش و ارزیابی قرار دهد. او باید خواسته ها، آرمانها، ایده ها، لياقتها و بسیاری از مسایل دیگر خود را بشناسد و آنگاه با اصلی و فرعی کردن این عوامل در راستای انتخاب همسر آینده خود قدم پیش بگذارد. عوامل مؤثر در انتخاب همسر بسیارند اما مهمترین عوامل به قراری می باشد که در این بخش مختصرا توضیح داده می شود.

عامل سن

نزدیکی سن یکی از بنیانی ترین عامل برای پیوند زناشویی به حساب می آید. بیشتر اوقات افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. حیات خانواده از عناصر متعددی شکل می گیرد که سن زوجین و فاصله آن یکی از آنهاست. فاصله زیاد سنی که به شکاف سنی تعبیر می شود به استواری و پایداری کانون خانواده کمکی نمی کند و حیات خانوادگی را در معرض تهدید قرار می دهد. اگر چه بسیارند افرادی که با اختلاف سن زیاد از زندگی زناشویی موفقی برخوردارند اما شکاف سنی عاملی است که در صورت ترکیب با عوامل منفی می تواند ابعاد کمی و کیفی زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. در بسیاری از موارد وجود یک یا چند عامل تعیین کننده می تواند دیگر عوامل را تحت تأثیر قرار داده و از اثر منفی آنها بکاهد.

اما امروزه باید این واقعیت را پذیرفت که فاصله زیاد سنی بین زوجین با خود فاصله عمیق اجتماعی بین زوجین را به همراه دارد (به عبارت دیگر دو نفر از دو نسل متفاوت هستند و از اینرو احتمال آسیب رسیدن به سلامت و دوام خانواده بسیار افزایش می یابد.

در نظر گرفتن فاصله سنی معقول در امر ازدواج لازم به نظر می رسد. گر چه در نظر گرفتن مسئله سن، قانونی ثابت نیست اما دارای اهمیت است. وقتی پسری قصد ازدواج دارد باید آمادگی شریک زندگی خود را در نظر بگیرد. یعنی کسی را انتخاب کند که آمادگی روحی و روانی لازم را داشته و در سن ازدواج باشد. سن زوجین نباید تفاوت فاحشی داشته باشد. تجربه نشان داده است که بسیاری از اختلافات و درگیری های خانوادگی ریشه در اختلاف سن دارد. بسیار دیده شده است که به دلیل بی تجربگی و اختلاف سن فاحش یکی از طرفین ازدواج، درک متقابل، در زندگی زناشویی نبوده و گم کم اختلافات خانوادگی رشد کرده است.

جذابیت جسمی است و یکی از هدفهای اساسی ازدواج ایجاد آرامش روحی و روانی زوجین است. زن و شوهر علاوه بر فاکتورهای دیگر اگر دارای کمال و زیبایی جسمی باشند به همان مقدار علاقه و محبوبیت بین آنها بیشتر می شود. این مسئله طبیعی است که زیبایی نخستین چیزی است که جلب توجه می کند. اما باید دانست که زیبایی یک عامل یا فاکتور دائمی نیست ولی باید قبول کرد که از اهمیت برخوردار است، اگر انتخاب همسر بر عواملی چون شخصیت و منش طبیعی، فضایل روحی و روانی تکیه و بر اساس این معیار نسبتا پایدار استوار شود. با از دست دادن زیبایی پایه های زندگی لرزان نخواهد شد. توجه بیش از حد به جذابیت جسمی در انتخاب همسر ضرورت ندارد زیرا این جذابیت بعد از مدتی نه تنها از بین می رود رفته رفته به صورتی عادی برای طرفین در می آید.

درآمد

از دیدگاه گروهی بالا بودن سطح درآمد و داشتن امکانات رفاهی از ضرورتهای نخستین ازدواج است. در حالی که تأمین چنین امکانی تقریبا در حال حاضر برای اکثریت غیرممکن است. در جامعه و شرایط کنونی هریک از زوجین باید در کنار هم برای تأمین نیازهای زندگی تلاش کنند و صرفا تأمین امکانات رفاهی و مادی زندگی نمی تواند زوجی را خوشبخت کند. گر چه داشتن چنین امکانی میتواند مشکلات را کمتر کند اما همیشه نمی تواند موفقیت را تضمین کند.

میزان تحصیلات

یکی از ویژگی های انسان کمال طلبی است. بسیار دیده شده است که بالا بودن تحصیلات رابطه مستقیمی با سعادت و خوشبختی انسان دارد و از فساد و تباهی جلوگیری کرده است. اما همواره این سئوال مطرح است که تحصیلات کدامیک از دو زوج باید بیشتر باشد. در بیشتر خانواده ها اعتقاد بر این است که پسر نباید تحصیلاتش کمتر از دختر باشد. اگر چه وجود تحصیلات همیشه شعور و آگاهی را به همراه ندارد اما می توان به صراحت گفت که عامل سواد و آگاهی ارتباط مستقیمی با هم دارند. آنچه در اینجا می توان بیان کرد این است که تمامی افراد جامعه چه زن و چه مرد باید برای بیشتر دانستن تلاش کنند تا سعادت خود را تضمین کرده و به سمت رشد و تکامل حرکت کنند. برنت یکی از محققین اجتماعی در تحقیق خود به این نتیجه رسید که میان استحکام خانواده و تحصیلات ارتباط معنی داری وجود دارد.

بسیاری از اختلافات و درگیری های زناشویی ابتداء از چیزهای به ظاهر بی اهمیت شروع می شود به این معنی که عادتها و مسائل کوچک و به ظاهر ناچیز ممکن است زمینه ساز عصبانیت ها و درگیری های زوجین شود. این درگیری ها و اختلاف نظرها زمانی که از نظر سطح و میزان سواد زوجین در یک سطح نباشند اوج بیشتری گرفته و ریشه دارتر می شود. هاملیتون معتقد است که میان سعادت خانوادگی و همگونگی در تحصیلات زوجین ارتباط و بستگی مستقیمی وجود دارد و توافق میان زن و شوهر را زیاد می کند.

در بیشتر مواقع دینگء و پیتش قرش تحصیل کرده نسبت به محیط خانوادگی و مسائل و مشکلات، واقع بینانه تر و منطقی تر می باشد. اختلاف سطح تحصیل بین زن و شوهر درک متقابل بین آنها را کم میکند و این زمینه مناسبی برای اختلاف و درگیری های زناشویی است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که هر چه اختلاف سطح تحصیلان کمتر باشد احتمال بروز اختلاف نیز کمتر می شود.

اعتقادات و مذهب

اهمیت دادن به اعتقادات و باورها یکی از اساسی ترین معیارهای انتخاب همسر است. هر کس بر اساس باورهای ذهنی خویش رفتار می کند و متناسب با آن شخصیت ها شکل می گیرد. ارزشها و ضد ارزشها همه ناشی از اعتقادات فرد است و طبیعی است که این گونه اختلافات بسیار ویرانگر است.

اختلاف در ارزشها و باورها بر خوب یا بد بودن افراد صحه نمی گذارد، هر یک از انسانها برای خود ارزشها و باورهای قابل احترام دارند و تختی هر یک از زوجین به منزله خدشه به شخصیت خود تلنی می کنند. با توجه به این واقعیان حتما باید قبل از ازدواج زوجین به این امر توجه کافی داشته باشند و میزان دوری و نزدیکی اعتقادات مشخش شود.

پس از زناشویی ناباوریهای دینی یکی از طرفین دشواریهای فراوانی برای آنها فراهم میکند و باعث بگومگوهای همیشگی می شود. این ناهماهنگی با گذشت زمان بیشتر می شود تا جائی که بر امر استواری و استحکام ازدواج و خانواده تأثیر منفی می گذارد و ممکن است به طلاق بیانجامد. . اور ا بوسارویل یکی از محنتين اجتماعی اعتقاد دارد که زناشویی میان زن و مردی که مذهب متناوت دارند بر دشواریهای خانوادگی می افزاید. تأثیر شگرف مذهب برگزینش همسر مخصوصا از این جهت است که با نوع اعتقاد، جهان بینی انسانها مشخص می شود.

با توجه به مطالبی که بیان شد باید یادآور شویم که بی هیچ شک و شبهه، اعتقادات دینی از مهم ترین عوامل مؤثر در انتخاب همسر است.

عامل اقتصادی

گر چه نمی توان انتظار داشت که زوجین در یک وضعیت اقتصادی کاملا مشابه باشند اما می توان بر این ضرورت تأکید کرد که تا حد توان باید در همسریابی تشابه بیشتر از نظر اقتصادی را در نظر گرفت. می توان ادعا کرد که دیدگاه یک فرد از خانواده بالا با فردی که از نظر اقتصادی در سطح پائینی قرار دارد متفاوت است و رسیدن به یک تفاهم عینی و منطقی اگر محال نباشد بسیار مشکل است. اگر چه ممکن است موارد نادری نیز وجود داشته باشد. ولی باید دانست که این استثنا در صورتی عینیت می یابد که سطح بینش و آگاهی هر یک از زوجین بالا باشد و هر یک از طرفین مخصوصا طرفی که از طبقه بالای اقتصادی است این وصلت را آگاهانه و منطقی قبول کند.

عامل فرهنگی

یکی دیگر از مسائل مهمی که در امر ازدواج دارای اهمیت می باشد اختلاف فرهنگی و طبقاتی است. زیرا معمولا هر فرد خصوصیات و بینش طبقه ای را که در آن رشد و زندگی کرده است به خود می گیرد. و در بیشتر موارد بر اساس آن آموخته ها رفتار می کند. هر چه اختلاف فرهنگی بین زوجین بیشتر باشد. آنها در درک یکدیگر با دشواریهای بیشتری مواجهه می شوند. ازدواجهایی که ریشه فرهنگی همگونی ندارند کم دوام تر و آسیب پذیرتر هستند و هر چه از نظر فرهنگی و اجتماعی به هم نزدیکتر باشند سازگاری آنها پس از ازدواج آسان تر و بیشتر خواهد شد.

همجواری و جغرافيا

به رغم دگرگونی های نوینی که در راستای آزادی انسان از تأثیر جغرافيا انجام گرفته است. اما همچنان این عامل در هنگام ازدواج تأثیر مهمی دارد. عامل جغرافيا با تلفیق و پیوند عوامل دیگر تأثیر می گذارد. یکی از دانشمندان با پذیرش نظریه همجواری می گوید ازدواج در میان اشخاصی که از نظر مکان به یکدیگر نزدیک می باشند بیشتر انجام می گیرد. زیرا کسانی که به هم نزدیک هستند صفات و عادت همگون بیشتری دارند.

برخی دیگر چون جغرافی گرایان، بر عامل جغرافیایی بسیار پافشاری میکنند در صورتی که چنین نیست بلکه جغرافیا در کنار عوامل دیگر معنی پیدا می کند و هر روز نیز اهمیت آن کمرنگ تر می شود. در تحلیل عامل جغرافیا و تأثیر آن بر ازدواج، نه تنها محل کنونی زندگی بر گزینش همسر مؤثر است بلکه محل تولد نيز در صورت مهاجرت، انسانها را به سوی هم می کشاند.

ادامه نسل و طرز فکر در مورد امور جنسی

یکی از مواردی که در ازدواج باید به آن توجه کرد تلاش برای ادامه نسل و بهسازی آن است. زوجین با در نظر گرفتن مسائلی ماص و همین طور با انجام آزمایشات مربوط به سلامتی ژنتیکی خطر تولد کودک معلول را تا حد امکان کاهش می دهند. مسئله مهم طرز تفکر زوجین راجع به مسائل جنسی از دیگر عواملی است که باید زوجین قبل از ازدواج به آن توجه کنند، زیرا این عامل در موفقیت و با شکست یک رابطه سالم زناشویی و خانوادگی تأثیر فراوان دارد. بدون هرگونه تعصب می توان گفت که ارضاء و یا عدم ارضای هر یک از طرفین در روابط زناشویی به مرور اخلال ایجاد میکند.

به جرأت می توان گفت یکی از اصلی ترین انگیزه های تشکیل خانواده آمیزش و تأمین نیاز جنسی است. از نظر روانشناسی تمایلات جنسی هر شخص به سه عامل وابسته به هم مربوط است. این سه عامل عبارتند از: جنسیت شخص، رفتار جنسی شخص و هویت جنسی. این عوامل که در رشد و پیشرفت شخصیت تأثیر می گذارند مجموع عوامل روانی جنسی نام دارند، تمایلات جنسی شخص آن چنان با کلیت شخصیت او در هم آمیخته و بر بینش او از خود، روابطش با دیگران و الگوهای کلی رفتار او تأثیر میکند که صحبت از تمایلات جنسی به عنوان یک پدیده مستقل در واقع غير ممکن به نظر می آید.

پارضاء صحیح غریزه جنسی طرفین مسئله مهم و پیچیدهای است که هیچگاه نباید از کنار آن بی تفاوت گذشت، زیرا در استحکام و تزلزل خانواده نقش مهمی دارد. در جوامع مختلف شاهد سرکوبی امور جنسی در میان جوانان هستیم و از آنها خواسته می شود که قبل از ازدواج از ارضاء تمایلات و ارضاء خواسته های جنسی خود خودداری کنند. جوانانی که در فرهنگ و خانواده های خود آموخته اند که عمل جنسی شرم آور است طبعا آموزش این چنین افرادی به سادگی و در مدت کوتاه امکان پذیر نیست و طبعا بعد از ازدواج قادر نیستند آزادانه، رابطه جنسی معتدل و مناسبی برقرار سازند به نحوی که طرفین از این ارتباط، کسب رضایت کنند.

داشتن اطلاعات کافی در مورد امور جنسی، آزاد بودن از ترس ها، تعصبات کور و همین طور آموزش نحوه دوری از انحرافات مربوط به موضوعات و مسائل جنسی مواردی است که هر زن و مرد قبل از ازدواج باید بداند. وظیفه والدین، سازمانها و نهادهای مختلف این است که این آگاهی را به فرزندان خود بدهند تا آنها در خانواده با مشکل مواجه نشوند. اند و این را یاد می گیرد کا تناسب و تعادل در میزان تمایلات جنسی زوجین از عوامل مهمی است که در موفقیت زندگی زناشویی تأثیر دارد و هر چه این تناسب بیشتر باشد به همان نسبت نیز رابطه جنسی لذت بخش تر و اختلاف زناشویی کمتر می شود.

اخلاق

ما خلق و خو و اخلاقیات خوب از امتیازاتی است که داشتن آن می تواند زمینه را برای نزدیکی بیشتر زوجین فراهم آورد. زوجی که این ویژگی ها را داشته باشند نسبت به هم مهربان بوده و همین امر در استحکام خانواده اثرات مهمی دارد.

در زمان ازدواج هر یک از طرفین ازدواج باید به اخلاقیات فردی که یک عمر می خواهند با او زندگی کنند توجه لازم را داشته باشند. آنچه مایه تحکیم و مایه سازش روابط خانوادگی است اخلاق خوب هر یک از طرفین است و همین اخلاق خوب است که بسیاری از اضطرابها و استرس ها را کاهش داده و کم می کند.

اصالت و نجابت خانوادگی فاکتور مهم دیگری در امر ازدواج است. هر فرد از والدین و محیط خانوادگی چیزهایی را فرا می گیرد و تحت تأثیر جو حاکم بر آن محیط قرار دارد. اگر اعضایی که در محیط فوق الذکر هستند دارای ضعف اخلاقی یا فکری و روحی باشند در فرد هم تأثیرات زیادی می گذارند. اگر محیط خانوادگی سالم و پاک باشد فرد به نحوی تربیت می شود که امکان تأثیر جامعه ناسالم بسیار کاهش می یابد و در بسیاری از موارد بی اثر است.

رشد عاطفی و فکری

یکی از عوامل انتخاب و موفقیت در زندگی زناشویی رشد عاطفی و فکری است. رشد عاطفی و فکری پر واضح است که تنها به سن بستگی ندارد. بلکه عواملی مانند ست روانی، اجتماعی، عاطفی، و سن جسمانی مواردی هستند که در رشد عاطفی و فکری تأثیر بسزایی دارند.

شخصی که رشد عاطفی دارد در مورد بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی نظری واقع بینانه دارد. او دارای فلسفه زندگی مشخصی است که بر اساس آن از به وجود آمدن با گسترش بحران های دائمی در زندگی جلوگیری می کند. او در حال حاضر زندگی میکند و زیاد به گذشته خود هر چند هم با عظمت و با موفقیت بوده متکی نیست.

همسان همسری

انسان امروزی با آزادی گسترده ای همسر خود را انتخاب می کند. اما با این وجود او از گروه خود تأثیر می گیرد و اگر بخواهد خود را از این تأثیر رها کند، با دشواریهایی روبرو می شود. عواملی که بر این نوآوری او تأثیر می گذارند بسیار است و دقیقا عواملی از این دست است که وی را به سوی ازدواجی همسان سوق می دهند. به طور کلی انسان دانسته یا ندانسته در پی انتخاب همسری است که صفاتی همانند یا نزدیک او داشته باشد و انسان با کسانی پیمان ازدواج می بندد که از نظر موقعیت زناشویی دارای اشتراکات بسیاری باشند. همسانی میان دو نفر نه تنها موجب جذب آنها به سوی هم می شود، پیوندشان را نیز استوارتر می کند. با وجود تأیید همگونی همسران از لحاظ صفات اجتماعی، دینی، نژادی و فرهنگی از سوی پژوهشگران امور زناشویی و خانوادگی اما در مورد توانائی های فکری  چنین نظر مثبتی وجود ندارد. به طورکلی با توجه به دگرگونی های نوینی که در راستای ازدواج صورت گرفته است اما هنوز عوامل متعددی بر تصمیم برای ازدواج تأثیر دارد. عواملی که با تلفیق و ترکیب خاصی عمل میکنند.

عامل جغرافیا در انتخاب شریک زندگی تأثیر دارد. انسانهای مهاجر، در جامعه جدید در انتخاب همسر با مشکل برخورد می کنند. نزدیکی محل سکونت و شباهت پاره ای ویژگی ها مانند قد، سن و رنگ پوست متغیرهای دیگری هستند که در همسر گزینی تأثیر دارند. عامل ست در بین این متغیرها از اهمیت بیشتری برخوردار است. شکاف و فاصله عمیق سنی از استواری و استحکام خانواده در بیشتر موارد کم می کند.

گرایش افراد برای انتخاب همسر از گروه اجتماعی خود یکی دیگر از شاخص های انتخاب همسر است.

تحصیل نیز به عنوان معیار در گزینش همسر مطرح است و گرایش به سمت انتخاب همسری مشابه از نظر تحصیلی به چشم می خورد. همگونی زوجین از نظر تحصیلی در اکثر موارد به معنای همگونی طبقاتی نیز هست. د ر ابتدا ما را ب ا به زن و شوهر معمولا هر دو از سطح هوشی همانند برخوردارند. زنانی که شوهران خود را باهوش می پندارند احساس نیکبختی دارند و این نشانگر اهمیت هوش در انتخاب همسر است. اما نقش مذهب در انتخاب و تداوم زناشویی بسیار مهم است.. زناشویی میان زوجی که از مذهب مختلفی برخوردارند به دشواری برخورد می کند و باعث بگومگوهای دائمی می شود. بی هیچ شک و