گلی دختر کوچولو باهوشی بود که همیشه ، به همه چیز دقت می کرد. بعضی از روزها که برادرش گله ی گوسفند را برای «چرا »می برد گلی هم همراه برادرش می رفت. یک صبح قشنگ شروع شده بود خورشید می تابید و همه جا را روشن کرده بود. وقتی گلی همراه برادرش گوسفندها را به بالای تپه بردند هوا صاف صاف بود و باد خنکی می وزید.
گـلی یک نی کوچولو داشت که از برادرش هدیه گرفته بود و تا می رسید بالای تپه به درختی تکیه می داد و نی می زد . گوسفندها با شنیدن صدای نی نزدیک او می امدند و از گله دور نمی شدند. توی گله یک بره ی کوچولویشیطون همیشه در حال جست و خیز کردن بود و همیشه مامانش دنبال او می دوید و اونو به سمت گله هل می داد.
گلی ایستاد بود و داشت به بره کوچولو نگاه می کرد که یک دفعه بره دوید و دوید و خورد به گلی ؛ گلی دردش گرفت و زد زیر گریه ؛ برادرش اومد و کمکش کرد تا بلند شود. گلی یک دفعه گفت: اشکام چقدر شوره ! برادرش خندید و گفت: اشک هاتو خوردی! مگه نمی دونی اشک شوره ؟ اب بدن ما نمک داره و وقتی گریه می کنیم اب بدن همراه نمک به صورت اشک از چشم های ما پایین میاد. افرین به تو که دختر باهوشی هستی و به همه چیز دقت داری.
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…