چیزی راکه کودک هرگز یاد نخواهد گرفت آنست که در حالیکه مادرش لباس یا کهنه اش را عوض میکندساکت و آرام و بدون حرکت قرار گیرد. این توقع مادر مخالف طبیعت طفل است , طفل از شش ماهگی که غلطیدن را فرا می گیرد تا یک سالگی که مادر ، لباسهای طفل را در حال ایستاده، تمو بش می کند، از دراز کشیدن بیزار است و همیشه بر علیه آن بشدت مبارزه میکند و فریاد میکشد. لیکن با رعایت بعضی نکات و ممکن است این زحمت کمتر بشود .
مثلا در مورد یک طفل ، تولید بعضی صداهای آرامش بخش و در مورد طفل دونگی ، دادن یک تکه بیسکویت و با یک اسباب بازی جالب و قشنگ فقط در موقع تعویض لباس و ممکن است از تتلا و کشمکش طفل باند و او را در مدت تعویض لباسی هایش آرام نگاه داده و البته این نکته را در نظر داشته باشید که قبل از اینکه او را دراز کنید و قبل از اینکه گریه ردادی فر باد طفل بلند شود ، باین اقدامات متوسل شو پد ، نه بعد از آن.
بین شش ماهگی تا یک سالگی ، طنل چهار دست و پا حرکت میکند. بعضی از کودکان هرگز روی چهار دست و پا حرکت نمیکنند بلکه بعد از شستن، ایستادن را یاد خواهند گرفت و خزیدن طرق مختلفی دارد. هنگامیکه طفلی در یکنوع خزیدن مهارت پیدا کرد ممکن است آنرا بنوع دیگری تبدیل نماید. یکی ممکن است بعشب بخزد و دیگری ممکن است قدری کج حرکت نماید یکی ممکن است بر دی دستها و انگشتان پا بود در حالیکه زانو وساق پا را راست نگاه میدارد، دیگری روی زانو و دستها و سومی روی بک زائو و یک پا حرکت نماید .
کودکی که خیلی خوب و بسرعت میتواند بخرد، ممکن است دیر راه بیفتد ولی آنکه کند و بد میخزد و پا اصلا نمی تواند بخزد ، احتمالا خیلی زودتر راه خواهد افتاد.
کودکان ایستادن را معمولا در اواخر سال اول یاد میگیرند ولی یک کودک توی و جاه طلب ممکن است در هفت ماهگی آنرا بیاموزد . گاهی بعضی از کودکانی که ظاهرا باهوش و از هر حیث سالمند تا بعد أذیکسالگی نمی توانند با بستند و بعضی از اطغالیکه دیر می ایستند، چاق، محال و خوردند. بالاخره بعضی دیگر بعلت عدم توانائی کافی ساق پاها در ایستادن تاخیر میکنند . در هر حال من توصیه می کنم تا آنجائی که طقل از جهات دیگر سلامت و با هوش است و طبیب عیبی داد او پیدا نمیکند و برای در ایستادنش نیاید نگران شد.
خیلی از کودکانی که ایستادن را یاد می گیرند ولی نمی توانند از حالت ایستاده بزمین بنشینه و بزحمت زیادی دچار میشوند . زیرا هنگامیکه چنین کودکی بحالت ایستاده در آمد، مجبور است ساعات متوالی بایستد (چون نمی تواند بنشیند) لذا از شدت خستگی درمانده میشود و گربه وداد وفر پاددا شروع میکند. گاهی مادد. مدادش میرسد و او را می نشاند ولی در ظرف چند دفینه تمام ناراحتی و جنگیش فراموش میشود و دوباره طفل روی
گاهی بعضی از والدین در بار؛ مفید بودن رو روئک سئوال میکنند و رو روئک وسیله ای است برای کودکی که هنوز راه نیفتاده است. طفل در پشت آن می ایستد درحالیکه با دستهای خود محکم لبه آنرا نگاه می دارد و آنرا بطرف جلو میراند . منظور از دادن چنین وسیله ای بطفل آنست که طفل را سرگرم و با دیدن این اسباب بازی جدید خوشحالت نمایند. گاهی ممکن است طبیبی با بکار بردن رورو لک در کودکانی که در موقع قدم برداشتن : نوک پنجه پاهای خود را کمی بطرف داخل یا خارج کج برمیدارند ، مخالفت نماید.
زیرا رورئک این کیفیت را تشدید میسازد. در این مورد باید با طبی مشورت نمائید .. در هر حال به من توصیه می کنم که طفل را خیلی زیاد برو رورئک عادت ندهید . زیرا طفل باید بشدد کافی بخزد و اطراف و اکناف محیط زندگی خود را بررسی و تننبش
عوامل متعددی از قبیل ذوق و جاه طلبی ، چاقی ، سرعت خریدن با چهار دست و پا، بیماریها و خاطرات تلخ در براه افتادن طفل مؤثر است. مثلا طفلیکه تازه شروع براه رفتن کرده است اگر دچار مرضی بشود که مدت دو هفته او را پتری نماید، ممکن است بعد از بهبود تا یک الی چند ماه ، برای براه افتادن علاقه ای نشان بدهد . با کودکی که تازه راه رفتن را یاد گرفته است ، اگر بشدت زمین بخورد ممکن است تا هفته ها از رها کردن مجدد دست های خود و راه رفتن مستقل امتناع نماید.
غالب کودکان راه رفتن را بین دوازده تا پانزده ماهگی می آموزند. بعضی از کودکان قوی و جاه طلب در نه ماهگی براه می افتند . بعضی از کودکان باهوش و بدون ابتلاء بمرش راشیتیسم یا امراض دیگر، تا هیجده ماهگی راه نمی افتند و موقعی که کودک براه می افتد، مشکلات زیادی از قبیل کفش پوشیدن و رعایت دیسیپلین و غیره را تولید می کند که در مباحث بعد در باره آنها بحث خواهد شد. لزومی ندارد که راه رفتن را بطفل یاد دهید ، زیرا وقتی عضلات ، اعصاب و سن طفل اقتضا کند ، طفل خود بخود راه خواهد افتاد و نمی توان از آن جلوگیری نمود.
من مادری را بخاطر می آورم که طفل خود را قبل از آنکه واقعا بتواند روی پاهای خود راه برود و هر روز بمدت زیادی رام می برد و باین طریق مشکلات و زحمات زیادی برای خود فراهم می نمود انل آنچنان از این کار لذت میبرد که میخواست تمام روز بوسیله مادر و پا بهاء راه برده شود. کمر مادر از این ممکن است تا هفته ها از رها کردن مجدد دست های خود و راه رفتن مستقل امتناع نماید.
غالب کودکان راه رفتن را بین دوازده تا پانزده ماهگی می آموزند. بعضی از کودکان قوی و جاه طلب در نه ماهگی براه می افتند . بعضی از کودکان باهوش و بدون ابتلاء بمرش راشیتیسم یا امراض دیگر، تا هیجده ماهگی راه نمی افتند،
و موتیکه کودک براه می افتد، مشکلات زیادی از قبیل کفش پوشیدن و رعایت دیسیپلین و غیره را تولید می کند که در مباحث بعد در باره آنها بحث خواهد شد. لزومی ندارد که راه رفتن را بطفل یاد دهید ، زیرا وقتی عضلات ، اعصاب و سن طفل اقتضا کند ، طفل خود بخود راه خواهد افتاد و نمی توان از آن جلوگیری نمود. من مادری را بخاطر می آورم که طفل خود را قبل از آنکه واقعا بتواند روی پاهای خود راه برود و هر روز بمدت زیادی رام می برد و باین طریق مشکلات و زحمات زیادی برای خود فراهم می نمود انل آنچنان از این کار لذت میبرد که میخواست تمام روز بوسیله مادر و پا بهاء راه برده شود.
کمر مادر از این کار خسته کننده تقریبا خورد و شکسته شده بود . مادران بعضی از کودکانی که خیلی زود راء می افتند گامی بشک و تردید می افتند که مبادا زود براه افتادن طفل برای سلامت ساق پاهایش خوب نباشد تا آنجا که ما اطلاع داریم، ولانه طنل می تواند آنچه را که خود کودک برای انجام آن آمادگی دارد بخوبی تحمل نماید و ساق پاهای بعضی از اطفالیکه زود راه می افتند کج میشود ولی این حادثه در اعمالی بهمان اندازه دیده میشود.
کف پای تمام اطفال در سال اول مسطح است زیرا اولا فرورفتگی کن پای آنها هنوز تشکیل نشده است. ثانیا پای اطفال ، خیلی جاق و گوشتالوه است. بندر بج که ایستادن و راه رفتن را یاد می گیرند. با حرکت و دردش دادن عضلانی که در ساختمان کف با بکار میرود، بتشکیل فرورفتگی که با کمک می شود. پا، ساق پا و زانوی طفل تا چه اندازه است و مستقیم رشد خواهد کرد، بستگی بعوامل متعددی دارد از جمله :
اول – کیفیت ارثی رشد و نمو ، دوم – ابتلاء به راشیتیسم (نرمی استخوانهای بین بعلت کمبود ویتامین D را باید نام برد. بعضی از کودکان با وجودیکه هرگز مبتلا براشی۔ تبسم نشده اند و دارای زانوهائی هستند که بطرف داخل کم شده است . در حالیکه بعضی ان اطفال دیگر، بدون وجود سابقه راشیتیسم ، دارای زانوهائی هستند که بطرف خارج کج شده است و در موقع راه رفتن، پنجه های پای آنها بطرف داخل منحرف میشود. من تصور می کنم این حالات در بچمهای فعال و ورزیده بیشتر از بچه های آرام و ساکت نمودار است .
بهمین جهت اگر طفلی بطور طبیعی زانومالی داشته باشد که بطرف داخل مختصری کج باشد، در صورت ابتلاه براشیتیسم، حالت کچی زانوها شدت پیدا میکند. عکسی قضبه هم، در مورد اطفالیکه زانوهای آنها بخارج کج شده و صحیح است.
سوم – عامل سوم ممکن است مربوط بطرز نشستن طفل و وسع جمع کردن تاتو و باما باشد. مثلا گاهی با یعلی از مچ پا به پائین) بطرف داخل کج میشود زیرا طفل همیشه طوری می نشیند و طوری پاهایش را در دیر خود جمع می نماید که با همیشه اجبارا بطرف داخل کم نگاهداشته میشود . یا مثلا اگر طفلی همیشه برای شکم (درو) دراز بکشد و شست یک پارا بطرف شست پای دیگر نزدیک نماید و یا دوروک را همیشه با کنار خارجی یک پا فشار داده و براند، بالمال انحراف پنجه پا بطرف داخل ایجاد خواهد شد
پنجه های بهای تمام کودکان در آغاز براه افتادن مختاری بخارج منصرف میشود ولی این انحراف یتدریج مرتفع خواهد شد. پنجهای پای بعضی از کودکان در مرتع با رفتن کاملا بخارج منحرف میشود (مثل طرز رادر خشن چارلی چاپلین) داین انحراف بندی پی تا حدودی املاح خواهد شد بملودیکه بعد از چند سال این انحراف پنجهای پاپخارج نسبه گم خواهد شد و حداقل خواهد رسید. پنجمهای پای کودکانی که در ابتدای براه افتادن فقط مختصری بخارج منحرف کرد و بعد از مدتی کاملا راست خواهد شد.
بالاخره پنجه های کودکانی که در آغاز براه افتادن کاملا راست و بدون انحراف باشد ، بعد از مدتی بداخل منحرف خواهد شد، انحراف پنجه های با بداخل، غالبا با کجی زانوها بطرف داخل همراه می باشد.
یکی از مزایای مهم معاینه منظم طفل توسط طبیب در طی سال دوم زندگی و همبن است که در صورتی که چنین کجی وانحرافی در پاهای طفل مشاهده شود ، طبیب ممکن است دستور کفشهای مخصوصی برای اصلاح کجی پاها بدهد و یا در صورتیکه براشیتیسم مشکوک گردد از استخوانها مکی برداری نموده کسالت را درمان کند.
در اکثر موارد تا موقعی که طفل در خارج از اطاق راه نرود ، پاهایش احتیاج بپوشاندن چیزی ندارد ، پاهای طغل نیز مانند دستهایش طبیعه بشه سرد است ولی موجب ناراحتی طفل نمیشود. بعبارت دیگر، در سال اول پوشاندن کفشهای نرم با بافتنی برای طفل بهیچوجه ضرور نیست مگر اینکه اطاق با کف الان خیلی سرد باشد.
بعد از آنکه طفل ایستادن و راه رفتن را یاد گرفت. اگر شرایط مساعد باشد. لازم است اغلب اوقات با برهنه راه برود زیرا کف پاهای طفل ابتدا مسطح است ولی با ایستادن و راه رفتن زیاد ، بتدریج مچ پاها محکم و قوی میشود و فرودهنگی و قوس کف پا تشکیل میگردد . (من تصور میکنم طبیعت باین دلیل کف پاها را آنقدر حامی و نلقلکی کرده است که همیشه ما را یاد آوری نماید تا تمت قوسی شکل کف پا را بالا نگاهداریم، ) داء ۔ رفتن روی زمین ناساف و خشن غیر ، بتقویت عضلات پا و ساق پا کمک شایانی میکند .
اگر طفل همیشه روی زمین صاف و نرم راه برود و اگر همیشه کنش بها داشته باشد (مدسوسه کفش هائیکه کف داخلی آنها نرم و راحت و تخت آنها خیلی سفت و سخت باشد). طفل عضلات پا را در موقع راه رفتن بدرستی و خوبی بکار نمیبرد و بالنتیجه که پاهایش مسطح بدون تو خواهد ماند.
البته طفلی که در هوای سرد بیرون برود یا هنگامیکه میخواهم روی آجر پا سنگ فرش راه برود باید کنش ها داشته باشد ، ولی لازم است تا دو سالگی و در اطاق و با در فصول گرم سال در روی زمین صاف و بدون خطر (مانند شن ترم ساحل دریا) پا برهنه راه برود.
اطباء توصیه میکنند که اطفال ابتدا کفشهای نیمه نرم بپوشند با م لات بایو طفل بتواند بخوبی حرکت نماید . نکته مهم آنست که کفش طفل باید بزرگ باشد که انگشتان پای طفل بهم فشرده نشود ولی البته نه آنقدر پڑد که که در موقع راه رفتن از پایش بیرون آید ز جورابهای طنل نیز باید بقدر کافی گشاد باشد ، دش پاهای طغل نسبه سریع است لذا کنه های آنها بسر مش عجیبی ، گاهی در ظرف دو ماه ، کوجک میشود.
بنابراین مادر باید عادت کند که هرچند هفته یکبار کنش های طفل را امتحان کنید که آیا بندد کانی بزرگ هست یا خیر و در پنجه های کنش باید فضای کاملا کافی موجود باشد زیرا طفل در هر قدمی که برمیداره انگشتهای پایش در جلو بهم فشرده و روی هم سواد میشود و فضای آزاد جلوی انگشتان پای طفل در کنش در حالیکه طفل ایستاده است، باید لااقل بقدرد نسب ناخن انگشت دست مادر باشد و اگر انل تشنه باشد، قضاوت شما محیح نخواهد بود زهرا انگشتان پا، فضای جلوی کفش را بقدر حالت ایستاده نمی تواند پر کند، احتیاج بیاد آوری نیست که کفش لفل باید بقدر کافی پهن هم باشد.
اگر طبیب برای تصحیح بعضی چیزها مانند ضعف مچ پا، کجی نا نوعا بخارج با بداخل و انحراف داخلی بن معای پا و غیره گذاشتن «تراشهای او را در کنش توسیه نماید و در عین حال ممکن است کفشهای سفت و محکمی را نیز پیشنهاد نماید. این نوع کفشها اگر نرم باشد در تسحیم کجی یا مفید واقع نخواهد شد، معمولا پاشنه این کنشعا مقدر کافی بلند است.
اگر پا و ساق پای طغل قوی است و میتوان از کنش های نیمه نرم إنه سفت و نه فرم استفاده کرد، از نظر اطبا کفش های سرپائی ( دمپائی ) تا آنجا که موجب تعریق شدید پاها نشود و رضایت بخش میباشد و چون تا دو سه ماهگی ، پاهای طغل د کورشنال وهو جان است، کنشهائیکه دارای پشت پاشنه کوتاه باشد. برای آنها بند نمیشود و مکرد بیرون میاید. کفش های پشت پاشنه بلند از این حیث بهتر است.
اکثر کودکان در حدود یک سالگی بعضی از صداهای معنی دار را تلفظ میکنند ولی در بعضی از کودکان با وجودی که کاملا طبیعی و سالم هستند. این کیفیت تا مدتها بتاخیر میافتد و شاید دلیل آن. نوع وطبیعت و شمېره» و «شخصیت، طفل باشه بدین معنی که آن کودکی که رفیق باز و معاشرتی و مهربان است و میخواهد هرچه زودتر با زبان کودکانه حرف زدن و مکالمه با دیگران را شروع نماید و درحالیکه کودک دیگر که آرام و ملایم و گوشه گیر و در واقع تماشاچی» است. قبل از اینکه کلمه ای بر زبان آورد و حرف بزنه و میخواهد تا مدتی مردم را موقر انه تماشا کند و در نهای آنها را بشنود.
شرایط خانوادگی و محیطی که طغل در آن زندگی میکند و تربیت مورد نیز حائز اهمیت بسیاری است. بدین معنی که اگر به مادر عصبانی در مواقع تماسی با طفل وانجام کارهای او همیشه ساکت و آرام باشد . این عدم ارتباط و مکالمه با طنل در طئل نیز بدون شک تأثیر میکند و او نیز بصورت یک فرد ساکت و کم حرفی تربیت میشود.
از طرف دیگر اگر والدین و اطرافیان خانوادگی طفل ، اشخاص سخت گیری باشند و دائما بطفل فرمان بدهند و بر او در پاست، نمایند ، عکس العمل طفل ممکن است نافرمانی ، ناراحتی و بی۔ اعتنائی نسبت باطرافیان باشد ، طفل در این سن و سال قادر ہجواب پس دادن و مشاجره کردن نیست همچنین نمیتواند برای رهائی از ناراحتیهائیکه اطرافیان برایش فراهم می نمایند ، برای مدتی بعنوان گردش از خانه خارج شود و مردم چه جوان و چه پیر وقتی حال و حوصله صحبت کردن و مکالمه پیدا میکنند که در میان دوستان همدرد و مهربان خود باشند، منتها در کودکان علاوه براین، باید علاقه شدیدتری هم برای یاد گرفتن کلمات در کار باشد.
بعضی ها معتقدند که بعضی از کودکان باین علت حرف زدن را دیر فرا میگیرند که تمام افراد خانواده خدمتگزار واقعی این اطفال میباشند، یعنی قبل از اینکه خود طفل چبزیرا بخواهد افراد خانواده آنرا در اختیارطغل میگذارند. این نوع رخدمتگزاری ممکن است یاد گرفتن لغات جدید را برای طفل کمی کند و بطیئی سازد ولی هرگز موجب سکوت و کم حرفی او نمیشود مگر اینکه افراد خانواده نیز بشدت سر پسر طفل بگذارند و مصرانه از او خواهان تکرار کلمات شوند.
گاهی علت تاخیر در بحرف افتادن آنست که مادر جملات خیلی بلند و منسلی بکار میبرد لذا طفل فرصت دقاپیدن، و یاد گرفتن پکایک لغات را پیدا نمیکند. البته این حالت چندان زیاد دیده میشود زیرا هر فردی بطور غریزی در موقع حرف زدن با کودکان ابتدا لغات را یکی یکی بیان میکند و با درموقع گفتن یک جمله در روی آن کلمه ای که از همه مهمتر است تکیه نموده آنرا محکم تر ادا می نماید.
آیا دیر بحرف افتادن طفل دلیل کم هوشی او است و بدبختانه اولین علتی که همیشه والدین برای تأخیر در بحرف افتادن کودک ثمود میکنند، همین است.
البته محیح است که اطفال کم هوش، دیر بحرف میافتند اما بهرحال اغلب آنها باقتضای رشد روحی خود حرف زدن را شروع میکنند زیرا طبیعه کودکی که از حیث رشد و نمو شدیده عقب افتاده و تاخیر دارد و مثلا در دو سالگی هنوز نمیتواند بنشیند، حرف افتادش هم به تعویق خواهد افتاد ولی عکی تپه صحیح نیست یعنی نمیتوان گفت هر بچه ای که حرف زدنش تاخیر افتاده و کم هوش است . زیرا اکثر کودکانی که حرف زدن را در باد میگیرنده منی آنهائیکه تا سه سالگی نمیتوانند حرف بزنند، دارای موی طبیعی بوده حتی بعضی از آنها فوق العاده باهوش هستند.
من خیال می کنم با این ترتیب ، خودتان میتوانید حدس بزنید که با کودکانی که دیر حرف زدن را یاد می گیرند چه باید بکنید و هرگز آنها را باین علت که حرفندت را بلد نیستند سرزنش نکنید و هرگز از این تاخیره، نتیجه نگیرید که آنها احمق و بی شهور ته .. باین نوع اطفال مهربانی فراوان کنید و هیچوقت بر آنها درپاست و تحکم ، ننمائید حتی الامکان سعی کنید با بچه های دیگر همبازی شوند . بطریق دوستانه و محبت آمیز و با کلمات و جملات ساده با آنها سحبت نمائید . آنها را تشویق و ترغیب نمائید که هر چیز برا که میخواهند به اسم ببرند ولی بهر حال بهیچوجه با عصبانیت بأنها فرمان ندهید که باید صحبت کنند و الا چنین و چنان خواهد شد. »
در این مورد طفل همین صدا را در کلمات دیگری بخوبی تلفظ میکند . ولی در وکلمه مخصوص همیشه با سماجت خاصی آن صدا را اشتباه تلفظ میکند این اشکالات و این تاخیر در یاد گرفتن بعضی سداها، تا آنجا که طغل از جهات دیگر دارای رشد طبیعی است و شاداب و سالم بنظر میرسد . ابنا قابل اهمیت نبوده بتدریج برطرف خواهی گاهی تصحیح تلفظ طفل با روش دوستانه و محبت آمیز خوب است ، ولی سماجت و جدیت ذیاد وجر و بحث نمودن و مشاجره کردن در مورد تصحیح تلفظ طفل، مطلقا صحیح نبوده خطای بزرگی است.
اما در باره طفل سه، چهار یا پنج ساله و با بزرگتر که خیلی بد حرف میزند و دیگران نمیتوانند صحبت های او را بفهمند و بچه های دیگر او را مسخره می نمایند، چه باید کرد قبل از هر چیز باید بوسیله متخصص گوش ، حس شنوائی چنین طفلی معاینه شود که آیا سالم است یا خیر. سپس میتوان بیک متخصع تمخن وتلفظی که بتواند با بچه های کرچک بخوبی کنار بیاید و با درس های جالب و قابل فهم ، توجه طفل را جلب نماید ، مراجعه نمود .
ولی بهر حال ، به چنین منخصصی وجود داشته باشد و چه نباشدہ ، د طفل باید با بچه های هم سن خود ، ہاسوس در یک کودکستان ، بخوبی آموزش و مکالمه داشته باشد تا برای ورود بمدرسه ابتدائی آمادگی کامل پیدا نماید . یک معلم و مربی خوب میتواند کودکی را که دارای نقص نوری است در مقابل سروش و تمسحر اطفال دیگر بخوبی و کاردانی حفاظت و صیانت نماید و قادر است تلفظ طفل را بهتر از والدین اصلاح نماید . زیرا معلم بر خلاف والدین ، نسبت بچنین اشکالات و نقائص طفل ، اضطراب و دلواپسی زیادی ندارد. بعضی از مدارس ابتدائی معلمیتی دارند که کارشناس ومنخمم تصحیح تلفظ اطفال میباشند.
بعضی از کودکان بزرگتر ، غالبا بعلت حسادت نسبت به طفل کوچکتری است که در خانواده وجود دارد و مورد توجه و مهربانی شدید افراد خانواده میباشد. علت دیگر این بچگانه حرف زدن عمدی در اطفال بزرگتر در کودکانی است که فرزند منحصر بفرد خانواده بود. در واقع بدون رقیبه میباشند و اگر مثلا دختر بچه زیبایی با موهای مجعد و لباس های قشنگ تنها فرزند خانواده ای باشد ، والدین این عروسک ملوس و شیرین را بقدری لوسی و لتر میکنند که فراموش می نمایند این طفل باید رشد کند و بزرگ شود.
والدین این طفل ، هدتها بعد از آنکه طئل بردگی شد و حرف زدن با زبان کودکانه را پشت سر گذاشت بازهم با او با زبان کودکانه و بچگانه حرف میزنند و در عمل باو نشان میدهند و ثابت میکنند که هر وقت او با زبان کودکانه حرف بزند و خودش را لوس نماینده بیشتر مورد توجه و عشق و محبت والدین قرار میگیرد. در این صورت تقصیر خود طفل نیست که خودش را لوسی میکند و هنوز بعد از سالها با زبان کودکانه حرف میزند ، در هر حال ، چنین بچه ای هنگامیکه با اطفال هم سن و سال خود رو برو و همبازی شود روزگار بسیار سخت و تلخی خواهد داشت زیرا کودکان دیگر هرگز او را ملموس و شیرین تلقی نخواهند کرد بلکه او را یک طفل لوس و بچه ننه، محسوب خواهند داشت.
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…