خانه ی گنجشک توی یک جعبه بود .گنجشک خانه اش را از شاخه های درخت بید آویزان کرده بود و در سایه ی خنک و باصفای درخت زندگی می کرد.یک روز که گنجشک توی جعبه خوابیده بود و خروپف می کرد دخترکی به زیر درخت آمد درخترک رادیو را خیلی دوست داشت.خانه ی گنجشک به اندازه ی یک رادیو بود درو پنجره اش هم شکل رادیو نقاشی شده بود.
دختر کوچولو که خیال می کرد این رادیوست خانه ی گنجشک را از درخت جدا کرد و برد وقتی گنجشک از خواب بیدارشد صدای دخترکی را شنید که می گفت:کاش رادیوی من هم صدا داشت گنجشک که خیلی دل نازک بود و فهمید چه اتفاقی افتاده برای اینکه دل دختر کوچولو را نشکند گفت:اینجا زمین است رادیو نخودی ساعت دو بامداد.به خلاصه ی اخبار بامدادی گوش کنید به گزارش خبرنگار ما گنجشک خیلی گرسنه است.دیشب تا دیروقت کار کرده و هنوز صبحانه نخورده.گنجشـک کلوچه دوست دارد هر کس صدای گنجشکک را می شنود در رادیو را باز کند و برای او کلوچه بیاورد.دختر کوچولو در رادیو را باز کرد و دید گنجشـک می خنده گنجشـک کلوچه را تند تند خورد و گفت:حالا برای شما یک آواز می خوانم و شروع کرد به آواز خواندن آن هم چه آوازی یک لالایی.دخترکوچولو خوابش گرفت.گنجشکک که فهمید دخترک خوابیده خانه اش را با منقارش گرفت و رفت.اما برای اینکه دیگر کسی خانه اش را با رادیو اشتباه نگیرد روی آن را با گل و برگ های درخت درست کرد و دوباره آن را از شاخه ی درخت بید آویزان کرد.
نام قهرمان قصه:گنجشکک
مکان قصه:باغ خانه
زمان قصه:روز
پیام قصه:می توانیم مثل یک مجری رادیو صحبت کنیم
عناصر قصه:جعبه درخت بید دخترکوچولو
چرا روز جمهوری اسلامی ایران برای بچهها مهم است؟ روز جمهوری اسلامی ایران یادآور روزی…
نوروز، جشن تولد طبیعت برای کودکان نوروز مثل یک قصهٔ پریان است که هرسال تکرار…
چرا آغاز تعطیلات نوروزی برای بچهها مهم است؟ آغاز تعطیلات نوروزی مثل باز شدن دروازهی…
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…