آرمین روی صندلی جلوی تلوزیون نشسته بود و با لذت فیلم مورد علاقه اش را تماشا می کرد.پدر هم به ماموریت رفته بود.مادر در آشپزخانه ظرف ها را می شست اما حالش زیاد خوب نبود و احساس مریضی می کرد وقتی دید که نمی تواند کارهایش را تمام کند ظرف ها را نشسته کنار گذاشت و به اتاق رفت تا استراحت کند.آرمین به اتاق مادر رفت و گفت:طوری شده مامان ؟ شما مریض هستید؟مادر لبخندی زد و گفت:نگران نباش پسرم اگر کمی استراحت کنم حالم خوب می شود.
آرمین از اینکه می دید مادرش مریض شده ناراحت و غمگین شد و با خودش فکر کرد باید به مادر کمک کند تا حالش بهتر شود.با آنکه آن فیلم را خیلی دوست داشت تلوزیون را خاموش کرد و به آشپزخانه رفت.و تمام ظرف ها را شست گلدان ها را آب داد و همه جا را دستمال کشید.آشپزخانه خیلی تمیز و درخشان شده بود.آرمین با خوشحالی به آشپزخانه نگاه کرد می دانست که مادرش از اینکار خوشحال می شود فردا صبح وقتی مادر از خواب بیدار شد برای درست کردن صبحانه به آشپزخانه رفت.وقتی دید که آشپزخانه تمیز و درخشان است تعجب کرد مادر نمی توانست باور کند تمام این کارها را آرمین کرده است.او را صدا زد و گفت:تو پسر فوق العاده ای هستی اگر کمک های تو نبود حال من بهتر نمی شد.من به تو افتخار می کنم آرمین آن روز هم به مادر کمک کرد اینطوری هم خودش سرگرم بود و حوصله اش سر نمی رفت و هم اینکه مادر خوشحال کرده بود.
نام قهرمان قصه:آرمین
مکان قصه:خانه
زمان قصه:روز شب
پیام قصه:کمک به پدر و مادر
عناصر قصه:مامان آرمین تلوزیون ظرف های آشپزخانه
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…