نزدیک عید بود و مامان داشت خانه تـکانی می کرد و خانه را نظافت می کرد خیلی دوست داشتم من هم به مامان کمک کنم تا خسته نشود گفتم:مامان من هم می توانم کمک کنم؟مامان با مهربانی جواب داد:بله عزیزم حالا که نزدیک عید است و من دارم خانه را مرتب می کنم شما و برادرت هم می توانید اتاقتان را مرتب کنید.این کار شما من را خیلی خوشحال می کند.
من هم رفتم و به آکام گفتم:بیا اتاقمان را مرتب کنیم من عروسک هایم را از وسط اتاق برداشتم و همه را به ترتیب کنار اتاق و بالای تختم گذاشتم.آکام هم ماشین هایش را جمع کرد و داخل کمد گذاشت بعد باهم مداد رنگی هامون را جمع کردیم و داخل جعبه گذاشتیم و دفتر نقاشی ها و کتاب داستان هامون را هم بستیم و همه را توی کشو گذاشتیم بقیه ی اسباب بازی ها را هم داخل سبد اسباب بازی ریختیم مامان وارد اتاق شد و گفت:به به چه اتاق تمیزی آفرین به شما که باهم کمک کردید تا کارها زودتر تمام شود حالا بیایید میوه بخوریم از آن روز من و آکام همیشه به مامان کمک می کنیم و مسئولیت مرتب کردن اتاقمون را به عهده گرفیتم چون ما بزرگ شدیم.
آکام: نامی پسرانه و کردی به معنای سرانجام است.
چرا روز جمهوری اسلامی ایران برای بچهها مهم است؟ روز جمهوری اسلامی ایران یادآور روزی…
نوروز، جشن تولد طبیعت برای کودکان نوروز مثل یک قصهٔ پریان است که هرسال تکرار…
چرا آغاز تعطیلات نوروزی برای بچهها مهم است؟ آغاز تعطیلات نوروزی مثل باز شدن دروازهی…
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…