طفل در حدود یک سالگی تمایلات خود را نسبت بغذای خود تغییر میدهد ، یعنی مشکل پسندتر میشود و کمتر گرسنه میشود. البته این تغییر نباید موجب تعجب شود، زیرا اگر طفل بهمان نسبت ماههای اولیه . بخوردن و ازدیاد وزن خود ادامه میداد ، بدون شک ببزرگی و درشتی به کوه میشد . در این مرحله طفل مثل اینکه فکر می کند مجال و فرصت کافی دارد که غذا را بخوبی در انداز و بررسی کند و از خود سؤال نماید : امروز چه چیزی خوب است ؟ و چه غذاهائی بنغلر خوش نمیآیدا» بین رفتار طفل در این مرحله با رفتار او در موقع به هشت ماهه بود.
واقعا چه اختلاف فاحشی وجود دارد ! طفل در آن ایام ، وقتی که وعده های غذا فرا میرسد، از شدت گرسنگی هلاک مبشد و درحالبکه مادرش مشغول بستن پیش بند او بود و طفل ناله رقت انگیز از شدت گرسنگی می کرد و برای خوردن یک قاشق غذا خودرا بجار خم میکرد و از خود بیخود میشد. به همین جهت از شدت گرسنگی، بنوع و کیفیت غذایی که مادرش بار می خوراند اهمیت نمیداد.
دلایل دیگری ، علاوه بر گرسنه نشدن ، وجود دارد که طفل را مشکل پسند میسازد. طفل بتدریج متوجه میشود که شخص مستقلی است و خود دارای افکار و عقاید جداگانه ای میباشد ، بنابر این عدم علاقه اش نسبت بعضی از غذاها ، همان غذا ماتبکه سابقه نسبت بأنها شک داشت، مسجل و مسلم می گردد . بعلاوه حافله طفل نبن بندریج بیشتر میشود و اصولا تشخیص می دهد که : « اوقات غذا دادن در این خانه نسبتا منظم و مرتب است و والدین بقدر کافی بانتظار من میمانند تا آنچه را که من میخواهم، بدست آورم.
روئیدن دندانها ، مخصوصا نیش زدن اولین آسیاهای کوچک ، غالبا اشتهای طفل را از بین میبرد . تا چند روز ممکن است فقط نصف آن مقدار غذائی را که معمولا میخورد . بخورد و حتی گاهگاهی ممکن است بکلی از خوردن غذا امتناع نماید . آخرین و شاید مهمترین دلیل مشکل پسندی طفل در مورد غذا آنست که اشتها و میل بغذا، بطور طبیعی ، در هر روز نسبت بروز دیگر و هر هفته نسبت بهفته دیگر تفاوت میکند . ما بزرگسالان بخوبی تشخیص میدهیم که یکروز آب گوجه فرنگی را با میل و علاقه کامل مینوشیم و روز دیگر خوردن سوپ نخود (یا نخود آب) بنظرمان خوشتر میرسد .
در مورد کودکان نیز بهمین ترتیب است ولی دلیل اینکه این اختلاف روزانه اشتها و میل بغذا را در کودکان کمتر از یک سال مشاهده نمی کنید اینست که این کودکان غالب اوقات از بس گرسنه میشوند هیچ غذائی را رد نمیکنند و از خوردن آن امتناع نمی نمایند.
خانم دکتر کلا را دیویس، میخواست بداند که اگر انواع غذاهای خوب و مختلف در اختیار اطفال گذاشته شود و انتخاب کاملا بمیل و علاقه خود آنها واگذار گردد ، این اطفال چه نوع غذائی را خواهند خورد. خانم دکتر دیویس تجربه خود را ابتدا از اطفال بزرگتر شروع نکرد زیرا تصور میکرد این اطفال ممکن است قبلا نسبت ببعضی غذاها علاقه و تعصب خاصی پیدا کرده باشند. لذا این خانم ، سه کودکی را که سن آنها بین هشت و ده ماه بود وهرگز غذائی بجز شیر مادر نخورده بودند انتخاب کرد . این کودکان در محلی که بتوان آنها را بدقت مواظبت و مراقبت نمود قرار داده شدند و بطریق ذیل تغذیه شدند:
نرسی در هر وعده غذا در حدود شش تا هشت نوع غذای مختلف ولی بصورت طبیعی و اولیه (یعنی بدون اختلاط با یکدیگر) در جلوی آنها می گذاشت. این غذاها عبارت بودند از : انواع سبزی و میوه ، تخم مرغ، غلات ، گوشت، نان ، شیر، آب و آب میوه.. به نرس دستور داده شده بود که: « بطفل غذائی ندهد تاخود طفل باو نشان دهد که چه نوع – غذائی را می خواهد.. طفل هشت ماهه بجلو خم میشد و دستش را داخل بشقاب لبو (چغندر پخته ) میکرد سپس سعی می کرد دست خود را بدهانش بگذارد و آنرا بمکد.
در این هنگام نرس اجازه داشت یک قاشق مرباخوری از آن لبو بطفل بدهد. بعدأ نرس مجبور بود صبر کند تا طفل مجددأ نوع غذای مورد نظر خود را باو نشان دهد شاید یک قاشق دیگر از لبور یا چیز دیگری مانند سوی سیب برحسب اظهار علاقه طفل باو خورانده میشد. با خانم دکتر دیویس از این تجربه سه نکته را کشف کرد:
اول – کودکانی که رژیم غذایی خود را از انواع مختلف مواد غذائی طبیعی انتخاب کردند ، رشد آنها کاملا خوب و رضایت بخش بود یعنی نه خیلی چاق و نه خیلی لاغر شدند . .
دوم- هریک از کودکان ، بعد از مدتی ، رژیم غذایی خود را طوری انتخاب کردند که بنظر هردانشمندی غذای متعادلی محسوب میشد.
سوم – اشتهای آنها در هر وعده غذا نسبت بوعده دیگر و هر روز نسبت بروز دیگر کاملا تفاوت میکرد.
البته مواد غذائی هر وعده به تنهائی و بطور جداگانه، یک رژیم متعادلی نبود. زیرا طفل چند وعده پشت سرهم بمقدار زیادی فقط از انواع سبزی تغذیه می کرد سپس علاقه خود را تغییر میداد و بیشتر از مواد نشاسته ای میخورد گاهی از یک غذای بخصوصی آنقدر میخورد که بسر حد مسمومیت میرسید، مثلا در یک وعده هیچ چیز دیگری غیر از لبو نمی خورد و مقداری که از آن می خورد شاید بنظریک شخص بزرگی چهار برابر مقدار معمولی تشخیص داده میشد .
نکته جالب این بود که بعد از این پرخوری ، طفل بهیچوجه استفراغ نمیکرد و هر کز بدل درد و یا اسهال مبتلا نمیشد . طفل گاهی اوقات در یک وعده علاوه برغذای کاملی که می خورد ، بقدر یک لیتر شیر نیز مینوشید و در وعده بعدی فقط مقدار بسیار کمی شیر می خواست . مکرر اتفاق می افتاد که یکی از کودکان ، علاوه بر غذای کاملیکه خورده بود ، در حدود شش تخم مرغ آب پز سفت را یک جا میخورد . دکتر دیویس مقدار گوشت گاوی که توسط یکی از کودکان خورده میشد ، تا چند روز کاملا تحت نظر گرفت : آن طفل تا مدتی مقدار متوسطی گوشت میخورد ، سپس اشتها و میلش بخوردن گوشت رو بتزاید گذاشت تا آنجا که بچهار برابر مقدار معمولی رسید و تا چند روز این مقدار را ادامه داد و بالاخره بتدریج مقدار مصرف گوشت توسط طفل نقصان یافت . ب
نظر دکتر دیویس این ازدیاد و سپس نقصان تدریجی اشتهای طفل بکوشت ، بعلت آن بود که در گوشت عنصری وجود داشت که بدن طفل بأن احتیاج مبرم پیدا کرده بود لذا اشتهای طفل بگوشت ، تحت تأثیر این احتیاج تا چند روز زیاد شده بود . دکتر دیویس همین تجربه را بعدها روی اطفال بزرگتر و حتی بیماران بستری در بیمارستان انجام داد و بهمان نتایج قبلی خود رسید.
نتایج خوب و رضایت بخشی که از این تجربه حاصل شده است دلیل آن نیست که مادر باید در هر وعده در حدود شش تا هشت نوع غذای مختلف ، مانند رستوران ، برای فرزند خود تهیه نماید . ولی این تجربه ثابت میکند که مادر میتواند باشتهای فرزند خود (که لوس و ننر نباشد) در انتخاب رژیم غذایی لازم و مفید اعتماد و اطمینان کامل داشته باشد، مشروط بر آنکه مادر
غذای طبیعی و خالصی که از هر حیث متعادل و متنوع باشد و در شرائط حاضری ، طفل ال خوردن آنها لذت ببرد ، برای فرزند خود تهیه نماید. یعنی مادر می تواند بدون دغدغه خاطر و بدون نگرانی از عواقب کار ، بفرزند خود اجازه دهید غذائی را که دوست دارد و اشتهایش نسبت بآن زیاد است، ولو بیشتر از معمول، بخورد، حتی نکته مهمتر آنست که اگر طفلی مثلا نسبت بسبزی موقنا و تا چند روز اظهار بی علاقگی نمود و نباید برای مادر هیچگونه اضطراب و ناراحتی تولید نماید.
برای ما متجددین، بسیار مشکل است که چنین اعتماد و اطمینانی پاشنهای اطفال خود پیدا کنیم. زیرا در باره اینکه چه باید بخوریم ، آنقدر مطالب زیادی از قولدانشمندان شنیده ایم که بکلی فراموش نموده ایم که در طی میلیونها سال، بدن ما ، واقعأ، از احتیاجات خود وقوف کامل داشته است . هر نوع کرمی بدرستی میداند از چه نوع برگی باید تغذیه کند و از خوردن انواع دیگر برگ امتناع نماید. هر وقت بدن آهوئی مبلش بنمک بکشد آهو برای رسیدن بشوره زار فرسنگها راه پیمائی میکند.
هر پرنده ای، بدون اینکه هرگز در جلسات درس و سخنرانی حضور یافته باشد ، بخوبی میداند چه چیزهائی برای او مفید است . بنابراین جای تعجب و شگفتی نیست که انسان هم بطور غریزی و ذاتی تا اندازهای بداند چه چیزهائی برایش مفید و خوب است ، منظورم آن نیست که به بچه با یک شخص بزرگی ، همیشه آنچه برایش مفید است میخورد همچنین مقصودم آن نیست که والدین احتیاج ندارند که از تعادل و توازن غذائی اطلاعاتی داشته باشند. اگر مادری هیچ نداند جز اینکه در هر وعده غذا بفرزندش فقط قهوه (یا چای) و نان شیرینی بخوراند، طبیعی است در این رژیم غذایی، برای طفل شانس و فرصتی باقی نمی ماند که رژیم غذایی متعادلی برای خود انتخاب نماید ، ولو اینکه تمام غرائز طفل هم کاملا درست و سالم باشد.
لذا برای مادر دانستن ارزش غذائی مواد مختلف مانند : انواع سبزی و میوه، شیر، گوشت ، تخم مرغ وغلات اهمیت زیادی دارد تا بتواند با دادن اغذیه گوناگون و متنوع بفرزندش، تمام احتیاجات بدنی او را بر آورد. ولی برای مادر بهمان اندازه نیز مهم است که بداند غرایز فرزندش در انتخاب غذا کاملا صحیح و درست است و اشتهای طفل بطور طبیعی متغیر است و اگر در تغذیه طفل تعصب و سماجت زیادی بکار نبرد ، طفل بالمال رژیم غذایی متعادلی برای خود انتخاب خواهد کرد
اگر طفل ناگهان از خوردن سبزیهائی که هفته گذشته نسبت بان علاقه کامل داشت، خود داری نمود ، اجازه دهید آنرا نخورد. زیرا اگر امروز در این مورد پافشاری و سر و صدائی نکنید و داد و جنجال راه نیندازید ، طفل ممکن است در هفته بعد با ماه بعد بخوردن آن مجددا اظهار علاقه نماید ولی اگر در خوردن آن (که مورد علاقه طفل نیست) اصرار وسماجت کنید ، طفل آن غذا را بعنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد . یعنی شما بدست خود یک بی میلی موقت را در طفل بیک نفرت دائمی تبدیل میکنید.
بنا بر این اگر طفل دو مرتبه متوالی از خوردن یک نوع سبزی در ظرف یک هفته رو برگرداند، تا چند هفته آن سبزی را کنار بگذارید . طبیعه” برای مادر فوق العاده ناراحت کننده است که مواد غذائی را بخرد، آنها را بپزد و حاضر و آماده کند، ولی این غذا توسط یک بچه لجوج وسمجی که همین غذا را تا چند روز قبل بشدت دوست داشت ، رد شود و از خوردن آن امتناع نماید. بدون شک برای چنین مادری در چنین موقعیتی بسیار مشکل و طاقت فرسا است که عصبانی نشود و نسبت بطفل آمرانه رفتار نماید . ولی بدانید که توسل بزور و جبر برای خوراندن غذائی که مورد علاقه طفل نیست ، از نقطه نظرا احساسات طفل . نتایجی بمراتب بدتر ببار خواهد آورد .
اگر طفل از خوردن قسمتی از سبزی های غذای خود امتناع کرد، چنانکه در طی سال دوم از این نوع مخالفتها زیاد مشاهده میشود ، سبزیهائی برای او تهیه کنید که مورد علاقه اش باشد. طریق خوب و عاقلانه اینست که از انواع مختلف سبزی تازه و کنسروی که در اختیار داریم استفاده شود. اگر طفل از خوردن انواع سبزی خودداری نماید ولی میوه را دوست داشته باشد ، بگذارید میوه را بمقدار زیادتری بخورد زیرا اگر طفل بمقدار کافی میوه، شیر وقطر؛ ویتامین خود را بخورد ، از نخوردن انواع سبزی زبانی متوجه او نخواهد شد.
بسیاری از کودکان گاهی از خوردن غلات ، در طی سال دوم ، مخصوصا هنگام شام ، زده میشوند. هرگزدر خوراندن آنها بطفل سماجت نکنید. حتی اگر طفل تا چند هفته از خودن تمام مواد نشاسته ای هم امتناع نماید، خطری متوجه او نخواهد شد .
شیر، غذای کامل و بسیار با ارزشی است . بسیاری از موادی که برای تغذیه طفل اهمیت دارد ، بمقدار قابل توجهی در شیر موجود است ولی در نظر داشته باشید که در مناطقی از جهان که کار یا بز وجود ندارد، کودکان بعد از اتمام دوره رضاع، این مواد لازم و ضروری را با خوردن اغذیه دیگری تأمین میکنند . همچنین بد نیست بدانید که خوردن روزانه هفتصد و پنجاه گرم شیر ، مطمئنا تمام احتیاجات اکثر کودکان بین بک و سه ساله را که دارای رژیم غذائی متوسطی باشند ، تامین میکند .
بسیاری از کودکان در سنین بین یک و دو سالگی سعی دارند مقدار مصرف روزانه شیر را بمقدار ۷۵۰ گرم یا کمتر از آن ، لااقل تا مدتی تقلیل دهند. اگر والدین از این تقلیل نگران شوند و برای خوراندن مقدار بیشتری شبر بطفل اصرار ورزند یا بجبر و زور متوسل شوند . باحتمال زیاد نفرت طفل از شیر روز
بروز بیشتشر خواهد شد و بالمال، شیر کمتری خواهد خورد در صورتی که اگر او را بحال خودش واگذار کنید بخوردن شیر بیشتر ، میل و رغبت زیادتری نشان خواهد داد.
وقتی طفل عدم علاقه خود را بخوردن شیر نشان داد ، مجددأ فنجان شیر را بدهاش نگذارید . زیرا هر مرتبه ایکه طفل فنجان شیر را رد میکند ، در تصمیم خود مبنی بر عدم علاقه اش بشیر راسخ تر میشود. اگر طفل مقدار شیر را بروزی دویست و پنجاه گرم تقلیل داد ، چند روزی صبر کنید شاید مجددا آنرا بیشتر نماید اگر طفل بهر حال مقدار مصرف شیر را کمتر از هفتصد و پنجاه گرم در روز ادامه دهد ، میتوان شیر را بطرق مختلفی در رژیم غذائیش مصرف کرد. ارزش غذایی شیر در هر یک از این غذاها درست به اندازه ارزش آن بصورت خالص میباشد.
اگر مقدار کل شیری را که طفل، روزانه بصورت خالص یا در ترکیب با غذاهای دیگر، مصرف میکند از هفتصد و پنجاه گرم کمتر باشد و تا مدتی ( در حدود یک ماه) باین رژیم ادامه دهد، لازم است طبیب او را از این امر مطلع سازید زیرا طبیب ممکن است تا برگشت مجدد اشتهای طفل بشیر ، مقداری کلسیم بصورت داروئی تجویز نماید. . .
تغییرات طبیعی اشتهای طفل در این سن متکی بدلیل مهمی است:
ناراحتیها و مشکلاتی که در آتیه در تغذیه اطفال بوجود میاید، از همین موقع یعنی بین یک و دو سالگی شروع میشود. همینکه طفلیک بار مخالفت نماید و همینکه مادر در مقابل آن نگران و عصبانی بشود ، آنچه نباید بشود شده و کار از کار گذشته است . هرچه مادر بیشتر جوش بزند و بیشتر اصرار نماید، طفل مقدار کمتری غذا خواهد خورد و هرچه طفل کمتر غذا بخورد ، مادر بیشتر نگران خواهد شد. بالنتیجه غذا خوردن ، رنج و عذاب الیمی خواهد شد و ممکن است این ناراحتی سالها طول بکشد و این تیرگی که در روابط والدین و فرزند بوجود می آید در رفتار و کردار طفل نیز منعکس شود و موجب بروز ناراحتیهای اخلاقی در طفل گردد .
بهترین طریقه در تغذیه طفل آنست که بگذارید طفل غذا را بعنوان یک چیز دوست داشتنی و مورد علاقه خود تلقی نماید . باو اجازه دهید که اگر میلش میکشد از یک نوع غذا بیشتر از معمول از غذاهای دیگر کمتر بخورد باهیچ نخورد . وقتی غذایش را میپزید و حاضر میکنید رژیم متعادلی برایش تر تیب دهید ، ولی مواد غذائی این رژیم متعادل را از موادی انتخاب نمائید که طفل از خوردن آنها لذت میبرد. تغییر سلیقه و ذائش را در انتخاب غذا از این ماه تا ماه دیگر منتظر ومتوقع باشید اگر در باره رژیم غذائی طفل بطبیب دسترسی ندارید، تا از مواد غذائی جدید و اضافی و از مصرف سایر مواد که به جای غذاهائی است که طفل از خوردن آنها موقتا امتناع مینماید، مطلع شوید.
اگر بر سر غذا دادن بطفل ، جنگ و دعوائی بپا نکنید، طفل باحتمال قریب بیقین رژیم غذایی متعادل و قابل قبولی خواهد داشت . البته ممکن است حالت تعادل رژیم او از وعده ای بوعده دیگر یا از روزی تا روز دیگر بهم بخورد ولی در طول یک هفته رویهمرفته متعادل و متوازن خواهد بود. اگر رژیم غذائی طفل تا چند هفته بحالت غیر متعادلی در آید، ناچار باید با طبیبی در این باره مشورت نمود ، ولو اینکه دسترسی با و بسیار مشکل باشد.
بازیگوشی طفل موقع غذا خوردن، ممکن است زحمت و دردسر زیادی ، حتی قبل از یک سالگی فراهم نماید . علت بازیگوشی آنست که طفل نسبت بغذای خود چندان میل و اشتهائی ندارد و میخواهد خود را با بازیها و فعالیت های جدیدی که یاد گرفته است سرگرم سازد.. مانند : بالا رفتن ، ور رفتن با قاشق ، ریخت و پاش غذا، وارونه کردن فنجان ، انداختن و پرت کردن اشیاه بر زمین و غیره.
من طفل یک ساله ای را دیده ام که تمام غذای خود را در حالی که روی صندلی بلندی ایستاده و رویش را پشت صندلی کرده بود میخورد و حتی دیده ام که مادر رنجدیده ای، قاشق و بشقاب بدست ، برای غذا دادن بفرزند بازیگوش خود همراه و با دنبال طفل دور حیاط میگشت .
بازیگوشی در موقع غذا خوردن فقط دلیل رشد و نمو طفل می باشد همچنین علامت آنست که مادر نسبت بتغذیه طفل از خود طفل مشتاق تر و حساس تر است. بدون شاه، بازیگوشی طفل هنگام غذا اسباب زحمت و عصبانیت مادر میگردد و احتمالا باعث ایجاد ناراحتی و مشکلاتی در تغذیه طفل میشود. من توصیه میکنم اجازه ندهید این رفتار طفل ادامه یابد باین نکته توجه خواهید کرد که طفل وقتی کاملا گرسنه است بازیگوشی نمیکند بلکه هروقت کاملا با تا حدی سیر و اشتهایش بغذا ارضاء شد، بازیگوشی را آغاز میکند.
بنابراین هر وقت طفل نسبت بادامه غذا خوردن علاقه ای نشان نداد ، باید اینطور اتخاذ سند نمائید که طفل بقدر کافی غذا خورده و سیر شده است، لذا او را از صندلی پائین آورید و غذا را جمع کنید و برید. (شکل ۲۵)
البته داشتن عزمی راسخ و تصمیمی استوار ، بسیار بجا و صحیح است ولی عصبانی شدن شما ضرورتی ندارد . اگر بلافاصله بعد از آنکه غذا را از جلوی طبل برداشتید . طفل برای غذای خود گریه را سر دهد ( بدین وسیله طنل اظهار میکنند که منظور او از بازیگوشی ، سیر شدن از غذا نبوده است)، یکبار دیگر او را امتحان کنید، ولی اگر بعد از بردن غذا ، طفل با گریه خود اظهار تاسف و پشیمانی نکرد (یعنی طفل سیر شده است)؛ چیلی پت نداشته باشید که در ظرف چند دقیقه دیگر بقیه غذایش را بار بدهید .
بالنتیجه اگر طفل در بین دو وعده غذا خیلی گرسنه شد و دپوه پا چیز دېگری که معمولا در بین دو ومده بار میدادید بیشتر کنید و با وعده غذای بعدی را زودتر بدهید. اگر هر وقت طفل نسبت بخوردن غذا علائم ویمبلی و عدم علاقه را نشان داد ، غذا خوردن را با برداشتن ظرف غذا از جلویش متوقف سازید . آنوقت طفل متوجه خواهد شد که هنگام گرسنگی باید تمام توجه و دوای خودرا به غذایش معطوف سازد.
در اینجا من ناچار از تذکر یک نکته هستم : طفل در حدود یک سالگی دارای انگیزه و محرک توانائی است که انگشتان خود را توی سبزیجات فرو کند ، با غلاترا با دستان خود بفشارد و با قطرۂ شیری را که روی سینی چکیده شده است هم بزند . اینکارها بازیگوشی نیست زیرا ممکن است در عین حال دهان خود را هم برای خوردن غذا با اشتباق کامل باز نماید . من توصیه میکنم تنها باین علت ، غذایش را متوقف نسازید همچنین مانع تجربیات او نسبت بغذایش نشوید. اما اگر طفل سعی داشت بشقاب را سرازیر کند ، آنرا محکم نگاه دارید و اگر در اینکار سماجت کرد ، بشقاب را تا چند دقیقه از دسترسش دور کند و با بشقاب غذا را بکلی از جلویش بر دارید.
سنی که در آن طفل خودش غذای خود را میخورد بستگی تامی بر فتار بزرگسالان دارد . دکتر دیویس در تجربیات خود در باره اینکه اطفال چه نوع غذاهائبرا انتخاب خواهند کرد ، دریافت که بعضی از کودکان قبل از یک سالگی با مهارت کامل، خودشان با قاشق غذای خود را میخوردند.
از طرف دیگر، مادری که معمولا از فرزند خود بحد افراط توجه و مراقبت مینماید ممکن است قسم بخورد که فرزندش در دو سالگی هم بهیچوجه قادر نیست خودش غذای خود را بخورد ، لذا، این قضیه بستگی دارد باینکه از چه موقعی چنین فرصتی بطفل داده میشود. . اکثر کودکان در حدود یک سالگی علاقه وافری دارند که قاشق را بدست گیرند و اگر فرصت عمل و تجربه داشته باشند ، غالب آنها در پانزده ماهگی قادرند خودشان بدون کمک دیگران با قاشق غذای خودرا بخورند.
طفل مقدمات تغذیه با قاشق را از مدتها قبل، تقریبا از شش ماهگی ، فراهم میکند، یعنی از وقتی که بیسکوئیت را بدست خود میگیرد و با انگشت خود غذا میخورد ، در نه ماهگی ، وقتی غذا را بصورت تکه و لقمه بار میدهند ، طفل سعی دارد بعضی از تکه ها را با انگشت های خود بردارد و بدهان بگذارد. طبیعی است ببچه ای که هرگز اجاز؛ برداشتن تکه های غذا با انگشتانش داده نشده است، آموختن تغذیه با قاشق، دچار تأخیر خواهد شد.
یک طفل مؤدب و آرام ده الی دوازده ماهه، هنگامیکه مادر باو غذا میدهد ممکن است دستش را فقط در دست مادر بگذارد . اما غالب کودکان ، تحت تأثیر وسوسه ده و طبیعت درونی خود، سعی دارند قاشق را از دست مادر و بقایند . مادر ممکن است د این رفتار طفل را بمنزله اعلان جنگی بین خود و فرزندش تلقی نماید ، ولی مادر عاقل میتواند آن قاشق را بطفل بدهد و قاشق دیگری برای خود بردارد . طفل بزودی متوجه میشود که بدست گرفتن قاشق بطرز صحیح، فقط با قاپیدن و مالک شدن آن امکان پذیر نیست.
هفته ها طول خواهد کشید تا برداشتن یک ذره غذا را با قاشق بیاموزد و هفته های بیشتری طول خواهد کشید تا باد بگیرد قاشق را در فاصله بین بشقاب غذا و دهانش سرازیر ننماید . طفل از اینکار خسته میشود و حوصله اش سر میرود لذا شروع ببهم زدن و ریخت و پاش غذا مینماید . این وقت، هنگامی است که غذا را از جلویش بردارید و فقط مثلا چند تکه گوشت برایش باقی بگذارید که با آنها بازی و تجربه نماید.
حتى موقعی که طفل سعی کافی مبذول میدارد که بطرز صحیحی غذای خود را با قاشق بخورد ، مسلما بکرات مقداری از غذای خود را ریخت و پاش خواهد کرد . اینجا است که باید صبر و تحمل داشته باشید . اگر از کثیف شدن فرش ناراحتید، یک پارچه پلاستیکی بزرگی زیر میز و صندلیش پهن کنید. ممکن است استفاده از بشقابهای آب گرم دیواره دارا در این مورد کمک خوبی باشد، زیرا اولا غذا را گرم نگاه میدارد ، ثانیه بعلت سنگین بودن، بلند کردن آن برای طفل مشکل تر است، ثالثا دارای لبه ایست که غذا بان برخورده راحت تر وارد قاشق میشود . دسته بعضی از قاشق های بچگانه را مخصوصا انحناه میدهند که دست گرفتن آنها راحت تر باشد ، ولی من تصور میکنم دست گرفتن آنها نسبت به قاشق های کوچک با دست راست و مستقیم مشکل تر باشد.
اخیرا قاشق های بچگانه ای با دسته های پلاستیکی کلفتی ساخته اند که بعلت شکل و انحنای خاصی که دسته آنها دارد، بهتر در دست طفل قرار میگیرد.
بعبارت دیگر، وقتی طفل میتواند مقدار مختصری از غذا را با قاشق بدهان خود بگذارد، باید در ابتدای غذا خوردن که طفل خیلی گرسنه است او را چند دقیقه ای با غذا تنها بگذارید. شدت گرسنگی، طفل را بخوردن آن تحریک و تشویق می نماید. هر چه طفل در تغذیه خود با قاشق ماهرتر شود، باید مدت بیشتری او را با غذا تنها گذاشت.
وقتی طفل توانست غذای مطبوع و مورد علاقه خود را در ظرف ده دقیقه تمام کند ، موقعی است که مادر باید خود را از صحنه عمل خارج نماید . همین جا است که مادران غالبا بخطامیروند. این مادران اظهار میدارند: «طفل حالا میتواند بخوبی گوشت و میوه اش را خودش بخورد ، ولی هنوز مجبورم سبزیجات ، سیب زمینی و غلات را خودم با قاشق بدهانش بگذارم . ، این عمل مادر تا اندازه ای متضمن مخاطراتی است . اگر طفل قادر است یک نوع غذا را خودش بخورد ، یقینا میتواند سایر غذاها را نیز بخورد .
اگر این رفتار شما ادامه پیدا کند ، یعنی نسبت ببعضی از غذاها طفل توجهی نداشته باشد و شما مجبور باشید آنها را باو بخورانید ، طفل بتدریج بین غذاهائی که خودش مایل است و میخورد و آن غذاهائیکه شما مایلید و باو میخورانید فرق زیاد و تبعیض فاحشی قائل خواهد شد. ولی اگر در تهیه غذا برای طفل قدری تعقل کنید و از میان غذاهائیکه طفل از خوردن آنها لذت میبرد یک رژیم غذایی متعادلی تنظیم نمائید و بگذارید طفل تمام غذا را خودش به تنهائی بخورد ، باحتمال خیلی زیاد خود طفل تعادل و موازنه غذائی را در طی چند روز بالمال حفظ خواهد کرد. ولو اینکه گاهی در بعضی از وعده ها، از بعضی غذاها کمتر و از بعضی دیگر بیشتر تناول نماید.
از بابت رعایت اصول و آداب غذا خوردن چندان نگران نباشید . خود طفل علاقمند است که غذا را حتی الامکان بهتر و تمیزتر بخورد. همانطور که طغل میخواهد هر کار مشکلی را که دیگران میکنند خود او نیز انجام دهد بهمان دلیل نبز مایل است در غذا خوردن هم در اولین فرصت ممکن، قاشق را جانشین انگشت نماید و بعدا چنگال را جانشین قاشق سازد ، دکتر دیویس این نکته را در کودکانی که در جریان تجربه خود زیر نظر داشت ، متوجه شد .
باین کودکان هرگز تعلیماتی برای طرز غذا خوردن داده نشده بود . دکنر دیویس خاطر نشان میسازد که در توله سگها نیز همین انگیزه ، برای فرا گرفتن آداب غذا خوردن بدون تعلیم گرفتن ، وجود داشت . یعنی ابتدا این توله سگها در داخل ظرف شیر میایستند و صورت خود را توی شیر فرو میکنند . اولین چیزیکه یاد میگیرند آنست که پاهای خود را در خارج از ظرف میگذارند . سپس ، شیر را بدون اینکه صورت خود را در آن فرو کنند با زبان میلیسند . بالاخره ، یاد میگیرند که بعد از اتمام شیر ، در کمال ادب و نزاکت، سبیل های خود را بلیسند و تمیز نمایند. و تمام سعی من اینست که تاکید کنم که بگذارید فرزندتان بین دوازده و پانزده ماهگی خودش یاد بگیرد غذا را بخورد . زیرا در این سن است که طفل برای اینکار سعی و جدیت دارد .
فرض کنید مادری اجازه ندهد طفلش در این سن خودش غذا را بخورد ، ولی در بیست و یک ماهگی بطنل پرخاش خواهد کرد : تو خرس باین گندگی ! دیگر خودت باید غذا را بخوری! در این حالت عکس العمل طفل ممکن است اینطور باشد که: «نه! بهیچوجه! این سنت دیرینه و حق من است که غذا را بدهان من بگذارند و آنرا بمن بخورانند .، زیرا طفل قدری بزرگتر شده و بان مرحله ای رسیده است که دیگر بدست گرفتن قاشق برایش چندان جالب و هیجان انگیز نیست و واقعا احساساتش بر علیه آن طغیان میکند. بالنتیجه مادر بهترین موقع و فرصت ها را از دست داده است.
این قضیه را آنقدر جدی تلقی ننمائید که تصور نمائید فقط در یک سن معین وزمان خامی اینکار امکان پذیر است یا از اینکه طفل بقدر کنایت پیشرفتی نمیکند نگران شوید ها برای اینکه طفل خودش غذا را بخورد (درحالیکه برای اینکار طفل با آمادگی ندارد و با علاقه ای نداشته باشد ) بجبر و زور متوسل شوید زیرا در این صورت مشکلات و ناراحتی های دیگری بوجود خواهد آمد تنها نکته ای که من می دارم مورد توجه شما قرار گیرد آنست که کودکان میخواهند زودتر از آن موقعی که بسیاری از مادران تصور میکنند این کار و این هنر را فراگیرند. همچنین برای والدین لازم است که همینکه طفل توانست تا اندازهای غذای خود را بخورد ، بتدریج از دادن غذا باو دست بکشند و تمام کار را بعهده خود طفل واگذار نمایند.
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…