در اینجا به نوجوانی که عزت نفس ضعیفی دارد و خودش را توصیف می کند اشاره می شود: من، خودم را زیاد دوست ندارم. من، بچه خیلی معروفی نیستم. در ورزش هم، خوب نیستم. چه کسی به من اهمیت میدهد؟ نمرات من در مدرسه، متوسط است. کارهای زیادی است که انجام دادنش را دوست ندارم چون از آنها سر در نمی آورم. دوست ندارم چیزهای تازه را امتحان کنم چرا که باعث وحشت من می شوند. از تصمیم گیری متنفرم. چون اگر تصمیم نادرستی بگیرم چه بلایی بر سرم می آید؟ من به خودم خیلی اعتماد ندارم.
در اینجا به نوجوانی اشاره می شود که عزت نفس سالمی دارد: فکر می کنم من بچه بسیار خوبی هستم. من چند دوست خوب دارم و بعضی وقتها دوستانم به حرف های من گوش می کنند، ورزش را دوست دارم اما ورزشکار خیلی خوبی نیستم. ای کاش وقت زیادی برای انجام کارهایی داشتم که دوست دارم. برای یادگیری، چیزهای زیادی وجود دارد. تصمیم گیری برای من، کار وحشتناکی نیست. اگر خرابی به بار بیاورم، جای نگرانی نیست، برای اصلاح آن سعی می کنم راه مناسبی پیدا کنم.
به بیان ساده تر، عزت نفس، نگرش یا باور شما در مورد خودتان است. افرادی که عزت نفس سالم دارند به خودشان احترام می گذارند، رفتارشان را کنترل می کنند و در مورد تصمیم هایی که می گیرند اعتماد به نفس دارند. کودکانی که به خود و توانایی های خویش اعتقاد دارند از زندگی توقع موفقیت دارند. آنها نسبت به خود، احساس خوبی دارند و دارای اعتماد به نفس هستند. این کودکان هرگونه انتقاد سازنده ای را می پذیرند. من هرگز کودکی را ندیده ام که در مورد خود، احساس خوبی داشته اما در عین حال، سوء رفتار هم داشته باشد.
افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند از خود تکریمی پایینی هم برخوردارند. این افراد در مورد تصمیم ها و اعمال خود، نامطمئن هستند. کودکانی که عزت نفس ضعیفی دارند از مشکلات یادگیری نیز برخوردارند. احساس ناامنی می کنند و فاقد ثبات و پایداری هستند. این گونه کودکان نسبت به آنچه که دیگران در مورد آنها فکر می کنند بسیار حساس هستند. وقتی اوضاع وخیم می شود آنها دیگران را سرزنش می کنند.
کودکانی که عزت نفس ضعیفی دارند دنیا را ترسناک می دانند. احساس بی ارزشی می کنند و از اعتماد به نفس پایین برخوردارند. نسبت به خود و توانایی های خود ایمان ندارند. از آنجا که این قبیل کودکان، خود را شکست خورده تلقی می کنند، انتظار شکست با هم دارند که در نهایت به شکست هم منجر می شود. وقتی شکست برای این قبیل کودکان و پیش می آید به سادگی گریه می کنند.
برای کودکانی که احساس نا امنی می کنند بهترین راه جلوگیری از شکست و خجالت، پرهیز از مشارکت در کارهای ماجرا جویانه است که فکر می کنند در این صورت، شکستی هم نخواهند داشت. برای این قبیل کودکان، تلاش نکردن و شکست نخوردن، بیشتر معنا دارد تا تلاش کردن و احتمالا شکست خوردن ! کودکی که اعتماد به نفس پایینی دارد می تواند بگوید: «خب، من که تلاش نکردم». این، بهتر است از این که بگوید: «تلاش کردم اما شکست خوردم».
باید هدف شما به عنوان یک شخص، تلاش در راستای داشتن عزت نفس سالم و هدف شما به عنوان یک پدر یا مادر، تقویت عزت نفس سالم در کودکانتان باشد. اگر از کودکان خود حمایت و آنها را تشویق کنید خواهید دید که عزت نفس سالم در آن ها به وجود خواهد آمد. اگر به کودکی که موقع دوچرخه سواری زمین می خورد بگویید: «این جوری دوچرخه سواری نمی کنن، قبلاً طریقه دوچرخه سواری را به تو گفتم این دفعه خوب توجه کن»، می تواند عزت نفس کودک را کاهش دهد. برای این منظور می توانید از این روش سازنده استفاده کنید: «آزمایش خوبی بود. هر بار داری بهتر از دفعه قبل، دوچرخه سواری می کنی، می دونم که می تونی خوب دوچرخه سواری کنی.»
این واکنش در توانایی های کودک، اعتماد به نفس را نشان می دهد و او را تحریک می کند تا خود و توانایی های خود را باور داشته باشد.
شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد بین عزت نفس ضعیف و استفاده از مواد مخدر و سوء مصرف الکلی، رابطه معنا داری وجود دارد. نوجوانان در مورد آنچه که دیگران در مورد آن ها فکر می کنند، اهمیت زیادی می دهند که این امر، طبیعی است.
نوجوانانی که عزت نفس خوبی دارند احساس خود ارزشمندی زیادی نیز دارند و می توانند در مقابل فشار همسالان، مقاومت هم بکنند. از آنجا که این قبیل کودکان، خودشان را دوست دارند، نسبت به دوست نداشته شدن به وسیله دیگران، کمتر وحشت دارند اما نوجوانانی که عزت نفس ضعیفی دارند به تأیید همسالان خود نیازمندند. از آنجا که این قبیل کودکان، خودشان را زیاد دوست ندارند، نیاز دارند که دیگران، آنها را دوست داشته باشند. آسان ترین راه کسب تأییدیه دیگران، هم نوایی کردن با آنها است! برای این قبیل کودکان داشتن دوست یا دوستانی که معتادند بهتر از نداشتن دوست است.
با احترام گذاشتن به فرزند خود به او نشان بدهید که برایتان اهمیت دارد. و شیر ریخته شده. مثال بارز این مورد است. فرض کنید که فرد مهم را برای شام دعوت کرده اید: در طول صرف شام، او یک لیوان شیر را به زمین می ریزد. چگونه واکنش نشان می دهید؟ حادثه، اتفاق می افتد. نگران نباشید. چنین چیزی همیشه اتفاق می افتد. الان درستش می کنم. اجازه بدهید آن را تمیز کنم. اگر کودکتان، چنین کاری می کرد، چه واکنشی نشان می دادید؟ مسلماً به او می گفتید که: دوباره که شیر را زمین ریختی، بهت گفته بودم که مراقب باشی، چه قدر دست و پا چلفتی هستی. تمام سفره را خراب کردی.
کودکان خود را همان طوری که هستند دوست داشته باشید. این بدان معنا نیست که : رفتار بد آنها را هم دوست داشته باشید. بلکه بدین معناست که کودکان خود را صرف نظر از رفتار بدی که دارند دوست داشته باشید. گفتن دوستت دارم، کاری را که کردید دوست ندارم، به کودک، این امکان را می دهد که بداند او را دوست دارید اما سوء رفتار او را دوست ندارید. به کودک خود یاد بدهید که تلاش برای دستیابی به موفقیت، امری ضروری است و پشتکار و تلاش، پاداش در پی دارد.
مثلاً: نمره خوب گرفتن در امتحان علوم، کار راحتی نیست، باید سخت مطالعه کنی. به اندازه کافی، باهوشی هستی که بدانی سختکوشی برای این منظور ارزش دارد. مطمئنم از عهده این کار به خوبی بر خواهی آمد. کودکان خود را تشویق کنید. خواهید دید که آن ها نسبت به خود، ایمان و اعتقاد خواهند داشت. تشویق کردن به کودکان شما کمک خواهد کرد تا با موقعیتهای مختلف با اعتماد به نفس بیشتری مواجه شوند.
کاری را برای بچه های خود انجام ندهید که آنها می توانند برای خود انجام دهند چون این کار باعث خواهد شد که آن ها احساس ناامنی و تنبلی کنند و برای انجام دادن هر کاری به شما متکی باشند. به کودکان خود یاد بدهید که نقاط ضعف و قوت خود را به طور توام بپذیرند. کودکانی که عزت نفس پایینی دارند صرفاً به نقاط ضعف خود توجه دارند و از آنجا که صرفاً بر کمبودهای خود متمرکز می شوند، ویژگی های مثبت شان، نادیده گرفته می شود. به کودکان خود توضیح دهید که هر کسی ویژگی های مثبت و منفی دارد.
به عنوان مثال، خودتان را مثال بزنید. پسرم، آنتونی به خاطر بهتر فوتبال بازی نکردن، از خودش مأیوس شده بود. به او توضیح دادم که هر کسی در کاری، مهارت دارد. خودم را مثال زدم و به او گفتم که وقتی همسن او بودم می خواستم یک ورزشکار قوی باشم. این کار، باعث شد که او احساس مشترکی با من داشته باشد و این امر را، کاملاً طبیعی بداند. اما مواظب باشید. به کودک خود نگویید که من هرگز در ریاضی خوب نبودم و توهم خوب نخواهی بود. این رفتار می تواند زمینه شکست او را فراهم کند.
به کودک خود، راه فایق آمدن به نامیدی را یاد بدهید. به او بگویید که نامیدی، بخشی از زندگی است و همه دچار آن می شوند. به کودکان خود بیاموزید که بدون احساس شکست، نامیدی را تجربه کنند.
مثال: هفده ساله بود. روزها بدون هدف زندگی می کرد تا این که میشل را ملاقات کرد و آنها عاشق یکدیگر شدند. تاد، بسیار حیرت زده بود چون کسی، عاشق او شده بود. او تمام زندگی خود را حتی به بهای از دست دادن دیگران بر روی میشل سرمایه گذاری کرد. میشل، تنها کسی بود که او دوست می داشت و هر دقیقه به او فکر می کرد. وقتی بعدها، نامزدش او را رها کرد زندگی اش بی معنا شد و نتوانست زندگی خود را جمع کند. به مدت دو سال به اعتیاد رو آورد و رنج فراوانی کشید و تنها شد. یک روز فهمید که دارد زندگی خود را نابود می کند. بنابراین، از دیگران کمک گرفت و نجات یافت.
وقتی احساس خود ارزشمندی خود را به دیگری می سپارید در معرض خطر قرار می گیرید چرا که عزت نفس باید ریشه در وجودتان داشته باشد. احساس دوست داشته شدن، احساس خوبی است و نمی توان منکر آن شد اما به کودکان خود یاد بدهید که دوست داشتن و حامی خود شدن هم، حایز اهمیت است. به کودکان خود بیاموزید دلیل ” زندگی، برقراری رابطه، مدرسه رفتن و کار کردن را به خوبی بفهمد. راه حل های جایگزین را نیز به آنها یاد بدهید. به آنها بیاموزید که اگر بنا به دلیلی شکست خوردند آن را فاجعه تلقی نکنند.
اسکات ، دانش آموز سال دوم دبیرستان، قبلاً فوتبال بازی می کرد و بازیکن خوبی شاید در حد حرفه ای هم بود. او مدتی با دوستان فوتبالیست نشست و برخاست کرد. دوستان اسکات، او را برای تمامی مهمانی های مهم دعوت می کردند. اما بعدها، مجروح شد و نتوانست تا آخر عمرش فوتبال بازی کند و یا حتی پا به توپ فوتبال بزند. در نتیجه، شکوه و عظمت و شهرت و دوستان، مدرسه و حتی انگیزه زندگی خود را هم از دست داد!
اسکات تمام عزت نفس خود را در یک سبد گذاشته بود و وقتی این سبد از او گرفته شد دیگر چیزی نداشت که به خاطر آن احساس خود ارزشمندی کند. او در زندگی، هدفی به جز فوتبال نداشت. سعی کرد خودکشی کند اما نتوانست. بعدها ، به او کمک کردند و یک سال طول کشید تا او دوباره به زندگی بازگردد و نجات یابد. اسکات، بسیار شانس آورد.
در ایجاد عزت نفس در کودکان خود، نقش فعالانه داشته باشید. آنها را مورد حمایت و تشویق قرار دهید. هر وقت امکان دارد بازخورد مثبت به کودکان بدهید. به آنها یاد بدهید که توان رفتار کردن دارند. به کودکان خود ایمان داشته باشید، خواهید دید که آنها نیز به خودشان ایمان دارند و این، بهترین انگیزه برای آنها است.
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…