تکلیف: افزایش حس ما بودن که بچه ها را نیز در بر می گیرد.
” بچه ها مانند نارنجک هستند. وقتی انسان بچه دار می شود، یک انفجار در زندگی زناشویی رخ می دهد، وقتی گردد و خاک ها می خوابد، رابطه زناشویی متفاوت از آن چیزی خواهد بود که بوده است. ضرورتا، بهتر یا بدتر نخواهد بود.” این ها مطالبی است که ” نور افرون” در کتاب ” سوزش دل” داستان واقعی زندگی خودش درباره طلاق و ازدواج قبلی اش می نویسد.
تقریبا همه مطالعاتی که در زمینه نحوه تغییر از زن و شوهر بودن به پدر و مادر بودن انجام شده است نظر نورا را تایید می کند. نوزاد مانند یک زلزله باعث تحول و دگرگونی رابطه زناشویی می شود. متاسفانه، بیشتر اوقات این تغییر به سمت بدتر شدن رابطه زناشویی است.
در سال اول پس از تولد اولین فرزند، ۷۰ درصد از همسران افت شدیدی در رضایتمندی از رابطه زناشویی را تجربه می کنند. ( برای شوهر، این عدم رضایت معمولا در واکنش به ناراحتی زن و کمی دیزتر ظاهر می شود.) طیف وسیعی از دلایل می تواند علت این نارضایتی عمیق باشد: کمبود خواب، به هم ریختگی، عدم قدر دانی، مسئلیت عظیم مراقبت از یک موجود بسیار کوچک و ضعیف، دشواری ایجاد توازن بین بچه داری و کار، فشار های اقتصادی، نداشتن وقت برای خود و بسیاری از موارد دیگر.
معمای بزرگ این است که چرا ۶۷ درصد از مادرانی که تازه بچه دار شده اند احساس درماندگی می کنند. بلکهه این است که چطور ۳۳ درصد باقیمانده دیگر ظاهرا به سلامت از این مرحله گذر می کنند. ( در واقع، برخی از این مادران حتی گفته اند که زندگی زناشویی شان هرگز به این خوبی نبوده است.)
به واسطه ۱۳۰ زوجی که ما در طول ۸ سال از زمان ابتدای ازدواج به بعد مورد مطالعه قرار داده ایم. من اکنون راز شاد و مستحکم ماندن روابط زناشویی را می دانم، حتی بعد از انفجار نارنجک. انچه این مادران خوشبخت را از بقیه مادران جدا می سازد هیچ ارتباطی با این ندارد که ایا نوزادشان مرتب دل درد می گیرد یا اینکه خوب می خوابد، اینکه ایا بچه شیر مادر می خورد یا با شیشه شیر تغذیه می شود، اینکه ایا مادر سر کار می رود یا در خانه می ماند.
این مسئله بیشتر ربطی به این دارد که ایا پدر این تغییر بچه دار شدن را همراه مادر تجربه می کند یا اینکه جا می ماند. بچه دار شدن تقریبا به ناچار باعث دگرگونی عظیمی در مادر می شود. او عشق را ان گونه که خالص و به دور از هر گونه خودخواهی نسبت به نوزادش تجربه می کند هرگز قبلا تجربه نکرده بود.
تقریبا همیشه مادری که تازه بچه دار شده است چیزی که تجربه می کند سو گیری مجدد و عمیق درباره زندگی است. او در می یابد که تمایل دارد برای فرزندش هر گونه فداکاری کند. او به واسطه شدت احساسات عمیقش برای این موجود کوچک و ظریف احساس حیرت و شگفتی می کند.
این تجربه ان قدر عظیم است و باعث تحول در زندگی می شود که اگر همسر او در این مسیر با او همراهی نکند، بسیار طبیعی و قابل درک است که فاصله بین ان ها ایجاد می شود. در حالی که زن مفهوم “ما بودن” که شامل فرزند نیز می شود را پذیرفته است، مرد احتمالا هنوز در حسرت ایده “ما” با ان همان شکل قدیمی اش می باشد .
بنابراین مرد بی اختیار از اینکه همسرش اکنون وقت کمی برای او دارد، ازاینکه او همیشه بسیار خسته و بی حال است، واز اینکه همسرش نگران تغذیه و مراقبت از نوزاد است لجش می گیرد.او دلخور است که دیگر نمی توانند در ساحل دوچرخه سواری کنند چون بچه هنوز انقدر کوچک است که نمی تواند در پشت دوچرخه بنشیند .او فرزندش را دوست دارد. اما بیش از هر چیزی می خواهد همسرش را پس بگیرد .
پاسخ مخمصه ای که در ان گرفتار شده است ساده است :اونمی تواند همسرش را پس بگیرد و با دنبال او به قلمرو ی جدیدی که همسرش وارد ان شده است برود تنها در این صورت است که زندگی زناشویی ان ها ممکن است همچنان رشد کند. در روابطی که مرد قادر است اینکار را انجام دهد، او از بچه اش بدش نمی اید.
او دیگر احساسی شبیه به احساس یک شوهر ندارد، او اکنون یک پدر شده است ونسبت به فرزندش احساس عشق و غرور می کند و نقش حمایت گر را بازی می کند.
چگونه یک زوج می توانند اطمینان حاصل کنند که مرد نیز همراه زن این مرحله را به خوبی پشت سر گذارد؟ ابتداا لازم است زوج به یک سری توصیه های رایج و عامه پسند را نادیده بگیرند.
کارشناسان بسیاری که نیت خوبی هم دارند توصیه می کنند که بین رابطه زناشویی و خانواده توازن ایجاد کنید،طوری که گویی زندگی شما یک الاکلنگ است که بچه روی یک سر ان و رابطه زناشویی روی سر دیگر ان قرار دارد.
ان ها به زوج ها توصیه می کنند که اوقاتی را به دور از نوزاد با هم سپری کنند ورویرابطه زناشویی شان وعلاقمندی های غیر از خانواده تمرکز کنند: درباره رابطه تان، کارتان، کار همسرتان، هوا هر چیزی غیر از نوزادی که در خانه مانده است با هم صحبت کنید. اما زندگی زناشویی و زندگی خانوادگی دوچیز مقابل هم نیستند، بلکه ان ها هر دو از یک جنس می باشند .
درست است که زن ومرد باید هر از چندگاهی وقتی را دور از بچه با هم سپری کنند اما اگر ان ها نتوانند این مرحله تغییر را با هم به خوبی پشت سر بگذارند. متوجه خواهندشد که بی اختیاری دائما درباره بچه صحبت خواهند کرد ،بدون اینکه واقعا دوست داشته باشند این کار را انجام دهند.
ان ها حتی نمی توانند برای اولین بار شام بیرون را تمام کنند بدون اینکه مجبور می شوند حداقل دو بار با خانه تماس بگیرند. اغلب زوج هایی که این گونه هستند این احساس را پیدا می کنند که گویی کار اشتباهی انجام داده اند چرا که باعث شده اند با وجود نقش جدیدشان به عنوان پدر ومادر رابطه خودشان را در درجه دوم اهمیت قرار بگیرد.
نتیجه این خواهد بود که ان ها بیش از بیش استرس وگیجی و سردرگمی را تجربه خواهند کرد. اما در واقع ان ها کار بسیار درستی انجام داده اند . مسئله مهم این است که ان ها هر دو در این برنامه حضور داشته باشند . مادامی که هم مرد وهم زن این تغییر فلسفی در باورها را به خوبی انجام دهند. رابطه فرزند و پدر ومادر وهمچنین رابطه زناشویی دوام اورده و رشد می کند.
در زیر نکات بیشتری ارائه می شود که به زوج ها کمک می کند به عنوان پدر و مادر رشد کنند و در عین حالل ارتباطشان را با هم حفظ کنند.
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…