بوته ی گوجه فرنگی مهسا

مادر پاکت های کوچک پلاستیکی را آورد کنار باغچه گذاشت خاک باغچه را به اندازه ی کرت های چهار گوش کوچک تقسیم کرد سپس با بیلچه خاک را زیر و رو کرد مهسا که در تمام این لحظات به مادر نگاه می کرد پرسید:چه کار می خواهید انجام دهید؟مادر جواب داد:این باغچه های کوچک را کرت می گویند.این ها بذر سبزیجات مختلف است می خواهم درخاک بکارم.اگر دوست داری می توانی کمکم کنی.مهسا یکی از پاکت ها را به مادر داد.مادر برچسب آن را خواند و گفت:این بذر تره است و آن را در قسمتی از باغچه پاشید و با خاک روی آن را پوشاند.نوبت کرت و بذر بعدی رسید آن را از مهسا گرفت و گفت:این ریحان است آن را هم پاشید و به مهسا گفت:حالا تو روی بذرها خاک بریز مهسا با کمک مادر بذرهای ترب پیازچه و شاهی را هم درباغچه کاشتند تا اینکه نوبت آخرین پاکت رسید مادر گفت:این ها هم بذر گوجه فرنگی هستند وقتی این سبزی ها از خاک بیرون بیایند باغچه خیلی قشنگ خواهد شد و سبزی تازه و گوجه فرنگی تازه بهاری خواهیم داشت این هم باغچه ی کوچک تو از این به بعد مسئولیت باغچه ی گوجه فرنگی با تو هست.

باغچه کوچک

مهسا از اینکه باغچه ای کوچک برای خودش داشت خیلی خوشحال بود.از مادر تشکر کرد او هر روز با شور و شوق باغچه ی کوچکش را آب می داد تا اینکه یک روز اولین جوانه ی سبزی که از خاک بیرون آمده بود را دید به قسمت های دیگر نگاه کرد و جوانه های بیشتری را دید با هیجان مادر را صدا زد.مادر کنارش آمد و درحالیکه می خندید گفت:بله دخترم این نتیجه ی توجه و رسیدگی به این باغچه های کوچک است.وقتی که کاملا از خاک بیرون بیایند بسیار زیباتر خواهند بود بوته های گوجه فرنگی خیلی قشنگ می شوند باید حسابی مراقبش باشی تا زمانی که آماده ی چیدن شود آن روز خواهی دید خوردن سبزی و گوجه فرنگی تازه که خودت پرورش دادی چقدر لذت بخش است مهسا آب پاش کوچکش را پر از آب کرد و به سراغ باغچه رفت و گفت:من زیباترین بوته های گوجه فرنگی را خواهم داشت.

نام قهرمان قصه:مهسا

مکان قصه:خانه

زمان قصه:روز

پیام قصه:با کاشتن بذرهای مختلف در باغچه می توانیم سبزی های تازه بخوریم

عناصرقصه:مادر مهسا آب پاش بذرهای مختلف سبزی