امام چهارم ما شیعیان امام سجاد(ع)نام دارند که به ایشان زین العابدین هم می گویند ایشان فرزند امام حسین(ع)بودند و نام مادرشان شهربانو بود.امام سجاد بسیار نماز و دعا می خواندند و خودشان کارهایشان را انجام می دادند و به کسی زحمت نمی دادند و همواره خدا را شکر می کردند و می گفتند:باید بنده ی شکرگذار خدا بود هرگاه باعث دوستی بین دونفر می شدند برای شکرگزاری از توفیقی که خداوند به ایشان داده سجده می کردند ایشان بسیار مهربان بودند و اگر خشمگین می شدند خشم خود را فرو می بردند و می گفتند:خدا نیکوکاران را دوست دارد.
روزی یاران امـام سجاد در مسجد کنار ایشان نشسته بودند.فرد دیگری به مجلس آنان وارد شد و به حضرت ناسزا گفت همه ساکت بودند امام با آرامش به آن مرد گفتند:ای برادر خدا در قرآن می فرماید:کسانی که خشم خود را فرو می خورند و از اشتباه مردم می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.همه فهمیدند که امام قصد پرخاش به آن مرد را ندارد و آرامش خود را حفظ کرده اند آن مرد نیز از رفتار امام درس گرفت و از رفتار خود شرمنده شد و معذرت خواست.
نام قهرمان قصه:امام سجاد(ع)
مکان قصه:مسجد
زمان قصه:روز
پیام قصه:خداوند انسان ها را به آرامش و بخشیدن یکدیگر امر کرده است.
عناصرقصه:یارات امام سجاد(ع) مرد دشنام دهنده
روز طبیعت؛ جشن دوستی با زمین سیزده به در روزی است که بچهها میتوانند مثل…
چرا روز جمهوری اسلامی ایران برای بچهها مهم است؟ روز جمهوری اسلامی ایران یادآور روزی…
نوروز، جشن تولد طبیعت برای کودکان نوروز مثل یک قصهٔ پریان است که هرسال تکرار…
چرا آغاز تعطیلات نوروزی برای بچهها مهم است؟ آغاز تعطیلات نوروزی مثل باز شدن دروازهی…
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…