امام رضا فرزند امام هفتم ما مسلمانان در مدینه به دنیا آمد.وقتی او به دنیا آمد پدرش بر دستان کوچکش بوسه زد و او را در آغوش فشرد و از به دنیا آمدن امام رضا بسیار خوشحال بود مادرش هم بسیار مهربان بود و او را دوست داشت امام رضا بسیار باهوش و زرنگ بود و همه او را دوست داشتند روزی که امام هفتم چشم از دنیا فرو بست امام رضا به فرمان خدا جانشین او شد و امام مسلمانان شدند.آرامگاه ایشان در شهر مشهد است و بسیاری از مردم برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد می روند.
سرانجام پس از هفته ها راه رفتن امام رضا به شهر مرو رسید مردم با خوشحالی به پیشواز او آمدند خلیفه ی شهر که مامون نام داشت دستور داده بود از امـام رضا پذیرایی کنند و دستور داده بود چند خدمتکار در خدمت امام باشند همان شب وقتی خدمتکارها سفره را انداختند و غذاها را روی سفره چیدند امام به سر سفره آمد دید خدمتکارها دست به سینه کنار رفتند.امام به آنها نگاه کرد و گفت:چرا ایستاده اید؟ مگر شما غذا نمی خورید؟خدمتکارها با تعجب گفتند:ما خدمتکار شماییم نمی شود که همراه شما غذا بخوریم.امام گفت ما همه بندگان خدا هستیم و باهم برادریم اگر شما درکنار سفره ننشینید من هم غذا نمی خورم.خدمتکار ها کنار سفره نشستند و همراه امام خود غذا خوردند و خاطره ی خوب آن روز را فراموش نکردند.
نام قهرمان قصه:امام رضا(ع)
مکان قصه:شهر مرو
زمان قصه:وقت ناهار
پیام قصه:انسان ها همه بندگان خدا هستند و خداوند متکبران را دوست ندارد.
عناصر قصه:خدمتکاران مامون سفره ی غذا
هفته دوم بارداری هفته اول بارداری با تمام هیجاناتش گذشت و الان قصد داریم هفته…
بارداری دوران بارداری عمدتا 9 ماه به طول می انجامد اما پزشکان برای بررسی دقیق…
در پر تو فعالیت چشمگیر غدد پستانی و تغذیه کامل مادر، کودکی که از شیر…
از جمله مراحل زایمان در بیمارستان از شما معاینه لگن به عمل می آید، تا…
زایمان شما نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتید و حالا لحظه ای که منتظرش بودید…