#


نحوه صحیح گوش دادن به کودک و هم صحبتی با او

14 فوریه 2018 بدون نظر 1587 بازدید

نحوه صحیح گوش دادن به کودک و هم صحبتی با او

No votes yet.
Please wait...

چگونه به کودک خود گوش فرا دهید و با او صحبت کنید.

حفظ ارتباط بین والدین و کودکان برای یک رابطه ی خوب بسیار مهم است. ما از کودکان می خوانیم تا افکار و احساساتشان را با ما در میان بگذارند، بنابراین می توانیم آنها را درک کنیم و در بحرانهای زندگی به آنها کمک کنیم. ما از آنها میخواهیم به جای اینکه از روی احساسات و به طرق مخرب عمل نمایند، خودشان را به طور مناسب و درست برای ما تعریف کنند. به ما گوش فرا دهند و هر آنچه که به آنها می گوییم را اطاعت کنیم. کودکان با علم به اینکه چگونه افکار و احساسات خود را درست ابراز کنند، متولد نمیشوند، و به طور خود به خود آمادهی گوش فرادادن به آنچه ما میگوییم و پیروی از دستورات نیستند. آنها باید بیاموزند چگونه خود را ابراز کنند و چگونه به دیگران گوش فرا دهند، والدین نیز اغلب نیاز دارند مهارتهای ارتبالی خود را پرورش دهند.

چند نکته ی احتیاطی به یاد داشته باشید؛ «صحبت کردن، همه چیز نیست.» تمام مشکلات و وسایل رفتاری با صحبت کردن حل و رفع نمیشوند. مهم نیست چقدر شنونده ی خوبی هستید، چقدر واضح صحبت می کنید یا چقدر به نظر میرسد که کودک خوب به حرف گوش فرا میدهد. لازم است کودکان در مورد محدودیتهای رفتاری خود بدانند و قبلیا توضیح دادن به تنهایی، برای آنها کافی نیست. بسیاری از والدین اغلب سعی میکنند برای کودکشان دستورالعملهایی ارائه دهند یا برایشان دلیل بیاورند. اکثر اوقات، أنها حرفهای تکراری را بارها و بارها به زبان می آورند – فقط بلندتر – اما این کار تأثیر زیادی ندارد. یک روش بهتره با نرمی صحبت کردن است، اما با پیامد و نتیجه ی حقیقی.

متناسب با سن و بلوغ کودک، تاکتیکها و روش های خود را تغییر دهید.» یکی از اشتباهات اصلی که والدین مرتکب میشوند، حرف زدن بیش از حد است. آنها مهارتهای ارتباطی خود را خیلی زود در زندگی کودکشان به کار می گیرند و قبل از اینکه کودک بخواهد گوش فرا دهد تا بتواند واژگان را درک کند، از کلمات استفاده می کنند. کودک خردسال با روش های مدیریتی بهتر از کلمات بی پایان پاسخ میدهد.

این در حالی درست است که شما بخواهید شروع به ایجاد پایههای ارتباطی با کودک خود در سنین اولیه بنمایید، اما نمیتوانید تا مدتها انتظار نتیجه ای را داشته باشید، وقتی کودک بزرگ و بالغ میشود. تغییر از پیامد و نتیجهی بیشتر و صحبت کمتر به ارتباط بیشتر با نتایج کمتر مناسبتر است. در این زمان، شما به تدریج کنترل کمتری بر پیامدهای زندگی او خواهید داشت.

وقتی ترتیب این دو فرآیند تربیتی کودک معکوس شد، نتایج آن میتواند خطرناک و مصیبت آمیز باشد. والدینی که سعی میکنند همیشه برای کودک خردسالشان دلیل و برهان بیاورند، وقتی کودکشان بزرگتر شود متوجه میشوند کودکشان سرسخت تر میشود. بنابراین، هنگامی که نوجوانی شروع میکند مانند بزرگسالان رفتار کند، به طور قطع محدودیتهای جدید بیشتر از یک نوجوان نوعی، سرکشی نشان می دهد.

به طور کلی بهتر است، در مورد بچههای خود که میگویید گاز داغ است در حقیقت باعث میشوید او این را بفهمد، اما وقتی دست او را عقب می کشید و با قاطعیت «نه» میگویید، به او درک سریعی نسبت به آنچه دقیقا می خواهید بگویید، میدهید.

از طرف دیگر، یک نوجوان سیزده ساله که متوجه است به خاطر سیگار کشیدن مستلزم حبس شده است، بدون برقراری ارتباط کلامی در مورد سیگار و مواد مخدر هیچ کار درستی انجام ندادهاید.

چگونه گوش فرا دهید وقتی کودکتان میخواهد با شما صحبت کند.

۱- به رفتار گوش بدهید.

والدین در خواندن زبان بدن نوزادانشان مهارت کسب می کنند، اما آنها اغلب متوجه نمیشوند که کودکانشان مدتها بعد از اینکه در هنر تکلم مهارت کسب کردند نیز از طریق رفتارشان ارتباط برقرار می کنند. بچههای بزرگتر و نوجوانان به صورت غیرزبانی ارتباط برقرار می کنند، اغلب وقتی تحت فشار و یا در شرایط ناسازگار هستند، احساساتشان را بروز میدهند.

یک دختر هشت ساله به خاطر اینکه همه چیز را خراب می کرد، برای ویزیت پیش ما آورده شده بود. اسباب بازیها و وسایل خانواده را می شکست. ما متوجه شدیم که او به شدت نسبت به سلامتی پدرش نگران است، چون او بی پول بود و هرگز در حضور او درباره ی این موضوع صحبت نمیکرد. با کمک ما، او توانست احساساتش را برچسب گذاری کند و از بروز ترس خود جلوگیری کند.

وقتی کودک شما به روش جدید وارد عمل میشود، ممکن است این یک مرحله نباشد و امکان دارد سعی داشته باشد به شما چیزی بگوید. «جسیکا» شش ساله، اصرار میکند تا کالسکه برادر نوزادش را در پیاده رو حرکت دهد. همچنین به عادت جیغ زدن برگشته بود (عادتی که او مدتها قبل آن را ترک کرده بود)، در حقیقت برادر ۶ ماهه بود و «جسیکا» نیاز به توجه را احساس می کرد. او میخواست عابران از او تعریف کنند و از طرف مادرش محبت بیشتری میخواست.

برای لحظهای خودتان را جای کودکتان بگذارید و سعی کنید بفهمید او از طریق این رفتارش قصد دارد چه چیزی را به شما بگوید. سپس در مورد آن صحبت کنید.

۲- احساسات را برچسب گذاری کنید.

«ساموئل» چهار ساله، سعی میکند دو قطعه از یک اسباب بازی را با هم جفت کند ولی ناامید میشود. سرانجام او اسباب بازی را به آن طرف اتاق پرتاب میکند. شما میدانید که باید واکنش نشان دهید. اما چگونه؟ قطعا پیامد پرت کردن اشیاء مقتضی است، ولی شما باید به کودک کمک کنید تا برای بیان ناامیدی خود کار دیگری انجام دهد. در کودکانی مثل «ساموئل» ، بهترین روش

کمک کردن به اوست تا احساسشان را برچسب گذاری کنند. به او بگویید که شما میدانید او باید احساس «ناامیدی» کند و زمانی که چنین احساسی دارد، باید کمک بخواهد. پیامدی از این قبیل را بیفزایید: «وقتی اشیاء را پرت می کنی، برای دو روز آنها را از دست میدهی.»

ممکن است شما یک پیامد و نتیجهی مثبت را نیز پیشنهاد دهید، مثل: «اگر به کمک نیاز داشتی، خوشحال میشم بهت کمک کنم». البته، باید با مهربانی و صمیمیت کمک کنید. یک روش که کمک می کند کودکان یاد بگیرند چگونه احساسات را مشخص کنند، استفاده از درخت احساسات است، تنه و شاخههای یک درخت بزرگ را روی یک تکه ورق بزرگ بکشید. وقتی شما و کودکان کلمات احساسی را تشخیص دادید، صورتی را نقاشی کنید که بیانگر آن احساس روی درخت است و کلمهی مربوط به آن کنارش نوشته شده است. تصاویر صورت و موقعیتها که بیانگر آن احساسات هستند را جدا کرده و آنها را روی درخت بچسبانید. سپس، هر زمان که کودک میخواهد احساسش را بیان کند، بی درنگ از درخت استفاده کنید. وقتی او از کلمات جدید به درستی استفاده کرد به او جایزه بدهید.

فرآیند آموختن به کودک برای شناخت و بیان احساساتش، سالها زمان میبرد و نیازمند تکرار زیاد است. اما شما فرصتهای زیادی خواهید داشت که به او کمک کنید تا این احساسات را تفسیر کند. وقتی او بزرگتر میشود به جای اینکه به سادگی برچسب گذاری کنید، سعی در این داشته باشید که یک کارآگاه و جوینده باشید: «به نظر میاد از دست بیلی عصبانی هستی؟»، و یا اینکه به نظر میرسه یه چیزی ناراحت کرده. فکر میکنی اون چیه؟». سپس با کمی بحث و گفتگو، کودک اطلاعاتی به شما میدهد که بیانگر حسادت او نسبت به بیلی است. به خاطر اینکه مادر بیلی بسیار مشهور است. شناسایی احساسات، مهارتی است که نیازمند اصلاح های پیاپی است، بنابراین صبور باشید

۳-  برای گوش دادن وقت بگذارید. گاهی یافتن لحظات متوالی و بی وقفه جهت گوش فرادان به کودکتان بسیار دشوار است، اما اگر میخواهید ارتباط خوبی با او برقرار کنید وقتی که حقیقت به آنها نیاز دارید، یافتن این اوقات بسیار ضروری و الزامی است. همچنین برای او ضروری است که به طور جداگانه فرصت صحبت کردن با هر یک از والدین را داشته باشد، به ویژه در خانواده هایی که کودک فقط پدر یا مادر را دارد. خانوادههای بهم ریخته و یا خانوادههای طلاق گرفته.)

با آغاز دورهی نوجوانی، شروع گوش فرادادن و صحبت کردن دشوار میشود. اگر این کار را زود شروع کنید، میتوانید با ارتباط خوب، مسیر همواری را طی کنید.

به کودکان باید اجازه دهید تا در مورد رویدادهای در روز زندگی و احساساتشان با شما صحبت کنتد و تمام جزئیات آنچه که رخ میدهد را به شما بگویند. یک بحث و گفتگوی عمیق گادیه گاه کافی نیست. ارتباط برقرار کردن از نظر کمی و کیفی اهمیت دارد. این یک نکته ی بسیار مهم است وعا نمی توشیم به اندازهی کافی بر آن تأکید کنیم یک گفتگوی مهم با سالها سکوت به وجود می آیند.

این مراحل به شما کمک خواهند کرد تا یک ارتباط کیفی و کمی با کودک خود ایجاد کنید:

به طور مرتب و متظم گفتگو کتبد. هر روز زمانی را برای صحبت با کودک خود اختصاص دهید. حتی اگر ۵ دقبته در وقت خواب باشد، بنشینید و صحبت کنید. زمان می تواند مختلف باشد. اما مکان باید در برنامه های شما گنجانده شود.

  • برای صحبت کردن قرار بگذارید. وقتی کودکتان از شما میخواهد تا با او صحبت کنید و یا به صورت غیر زبانی علایم و اشاره هایی میدهد که چیزی او را آزار میدهد، تا حد امکان خیلی زود به صورت خصوصی با او حرف بزنید و با قرار صحبت کردن با هم را در همان روز بگذارید. در مورد بچه های خردسال و کوچکتر همین الان بهترین زمان برای صحبت کردن است. این کار معمولا چند دقیقه طول می کشد و به کودک می فهماند آنچه باید بگوید آنقدر برای شما مهم است که شما دست از کار برداشته اید او گوش میدهید
  • اگر مجبورید صحبت را به تأخیر بیندازید، زمانی مشخص را به او اعلام کنید: «ما الآن نمیتونیم صحبت کنیم چون خیلی شلوغه، اما شب در مورد این موضوع تو اتاقت صحبت می کنیم. به محض اینکه ظرفهای شام شسته شدند. سپس دقت کنید که سر فرارتان بمانید.
  • توجه کامل بکنید. به بقیه ی اعضای خانواده بگویید که مزاحم شما نشوند. به یک مکان خصوصی بروید و طوری رفتار کنید که انگار تمام وقت دنیا را برای گوش فرادادن به او داده اید. به کودکتان همان اندازه توجه کنید که وقتی دوستتان در مورد یک مشکل مهم با شما صحبت می کند.
  • از شروع کننده های صحبت استفاده کنید. گاهی اوقات، زمانی که کودکان میخواهند صحبت کنند شروع برایشان دشوار است. بنابراین شروع کننده هایی مثل «بیا بریم حرف بزنیم» یا «به من بگو که چه چیزی ناراحت کرده »، میتواند کمک خوبی باشند. اما هر چه هدایت گر صمیمی تر باشد، بهتر است. برای مثال، ممکن است بگویید: «وقتی امروز از مدرسه به خانه آمدی، به نظر غمگین بودی. مسیخواهی در مورد اتفاقی که افتاده صحبت کنیم؟» یا اگر کودک بگوید که در مدرسه اتفاقی افتاده است، ولی الان نمیخواهد در موردش صحبت کند، به او بگویید بعدا برای صحبت کردن وقت آزاد دارید.

اگر کودک شما معمولا به کمی تحریک و واداشتن پاسخ میدهد، به آرامی او را وادار صحبت کنید. برایش داستانی بگویید یا کتابی بخوانید (ساختگی یا حقیقی) که در مورد شرایط مشابه او باشد. گاهی فقط با نشستن در کنارش و دست دور گردنش انداختن و با آرامش منتظر صحبت او ماندن بهترین آغازگر است.

  • آن را در جریان نگه دارید. به محض اینکه شروع به صحبت کردید، از مهارتهای خود برای تداوم بخشیدن به مکالمه استفاده کنید. بزرگترها تمایل دارند تا به کودکان راه حل هایی توصیه کنند، آنها را نصیحت و یا برایشان سخنرانی کنند. در برابر این وسوسه پایداری کنید. بسیاری از کودکان به ما میگویند نمیتوانند با والدینشان ارتباط برقرار کنند چون هر بار که سعی میکنند با آنها ارتباط برقرار کنند و حرف بزنند، آنها شروع به سخنرانی میکنند. بنابراین، «فقط گوش دهید!».

برای افزایش اعتماد از سؤالات استفاده کنید و بگذارید کودکتان صحبت کند. «بعد چه اتفاقی افتاد؟»، «او چه گفت؟» و یا از بیانات تاکیدی استفاده کنید که نشان میدهند شما احساس او را می فهمید. «شرط می بندم که این واقعا تو را عصبانی کرد.»، «اگر کسی این کار را با من می کرده واقعأ به احساساتم لطمه میخورد.» و یا اینکه حتی عبارات کوتاه از قبیل «آه، نه!» یا «اه» میتوانند مکالمه را پیش ببرند. سعی کنید آنچه کودک میگوید را به عنوان یک راه برای ترغیب کردن کودک جهت بیشتر بیان کردن احساساتش به او بازگردانید.

به طور کلی، این روش سالها قبل توسط دکتر «کارل راجرز» بنیان نهاده شد و توسط بسیاری از متخصصان درمان شناس که با والدین و کودکان کار می کردند، استفاده شد. دکتر «توماس گوردون» در کتاب خود (تأثیر تربیتی والدین) این روش را گوش دادن فعال نامیده است.

گوش دادن فعال، تکرار کردن چیزی است که او گفته یا تفسیری از آنچه او گفته است. اگر کودک می گوید: «بیلی منو زد،» شما جواب میدهید، «او، تو را زد!». سپس برای نشان دادن احساسات عمیق تر، شما میتوانید با تفسیری مثل؛ «خودت می دونی که بیلی بهترین دوستته شرط می بندم وقتی تو رو زده حتما خودش کلی ناراحت شده!» به او پاسخ دهید. اگرچه ممکن است اشتباه حدس زده باشید، حتی یک تفسیر اشتباه و نادرست نیز معمولا بازخورد اضافی و بیشتری میدهد. نسبت به هرچه کودک میگوید واکنش نشان دهید و سعی کنید یک دانشمند صمیمی و دوست باشید تا یک پلیس و بازپرس در نظر داشته باشید که شما به دنبال دیدگاه کودک مثبت به جهانی هستید، نه حقیقت محض در مورد آنچه که اتفاق می افتد.

این روش با هر روش دیگر را پیش از حد انجام ندهید. اگر هر گفته و اظهار کودک را تکرار کنید، سؤالات بیشماری میپرسید، بنابراین ممکن است به ستوه بیاید یا از جواب طفره برود.

  • . بگذارید کودک بداند شما این به اشتراک گذاشتن را تحسین میکنید. وقتی کودکنان در مورد موضوعات بحرانی در زندگی اش با شما صحبت می کند، بگذارید بداند شما فکر می کنید این موضوع خیلی مهم است. در حقیقت میتوانید بگویید: «متشکرم از اینکه در مورد این موضوع با من صحبت کردی.» یا شاید: «من میدانم که صحبت کردن درباره ی این موضوع چقدر برایت دشوار بود، خوشحالم که احساس میکنی وقتی چیزی ناراحت می کند، به من بگویی» یا خیلی ساده با در آغوش گرفت، احساسات خود را با او در میان بگذارید.

چگونه با کودک خود صحبت کنید.

آیا کودکتان همیشه از شنیدن تقاضاهای شما ممانعت می کند؟ این فقدان شنوایی نیست، بلکه تمایل به ممانعت از شنیدن است. هر زمان شما چیزی میگویید، تا هنگامی که درجهی صدایتان به یک نقطهی بحراتی خاص برسد، وقتی است که کودک متوجه میشود شما کار دارید.

لازمه ی این مشکل، دو عنصر سازنده ی اصلی هستند. والدین باید آنچه را که در ذهن دارند بگویند و آنچه را که فکر می کنند به زبان بیاورند. بنابراین کلمات خود را با دقت انتخاب کنید و سپس آنها را با رفتار و کردارهای ملایم، استوار و معنی دار بیان کنید. کودک شما خیلی زود یاد می گیرد همان دفعه ی اول که چیزی گفتید، به سرعت گوش فرا دهد.

برای انجام این کار:

  1. تماس چشمی ایجاد کنید. چون حواس کودکان به آسانی پرت میشود. دقت کنید وقتی با آنها صحبت می کنید، به شما نگاه می کنند. این یکی از مهم ترین فاکتورها برای این است که کودکتان را وادار کنید تا از آموزشها پیروی کند و یا اینکه به شما گوش فرا دهد. به آنها نشان دهید منظورتان از تماس نگاه چیست. به فرزند کوچک خود بازی خیره نگاه کردن را آموزش دهید. با فاصلهی چند قدم از یکدیگر بنشینید، سپس منتظر باشید تا ببینید کدام یک به اطراف نگاه می کند. به کودکتان فرصت دهید و بگویید که چه مدت به چشمان شما نگاه کرده است. اگر کودکتان خیلی خجالتی است و یا از مستقیم نگاه کردن به چشمانتان احساس ناراحتی می کند، به او بیاموزید به دهان و یا کل صورتتان نگاه کنید.

گاهی برای جلب توجه فرزندتان باید از تماس فیزیکی استفاده کنید. به آرامی به شانهاش دست بزنید و یا در صورت لزوم با قراردادن دستانتان روی شانههایش و به آرامی چرخاندن به طرف خودتان، او را به سمت خود برگردانید. از این روش خیلی کم استفاده کنید و سعی کنید به سرعت این روش را حذف کنید. در مورد بچههای بزرگتر، هر چیزی بیشتر از یک ضربه روی شانه به مقابله و برخورد سریع منتهی میشود تا خوب گوش فرادادن. وقتی در حال صحبت هستید و کودکتان به شما نگاه می کند، به خاطر این کار تشویقش کنید. سپس می توانید به خاطر نگاه کردن شما، به او پاداشی بدهید و بعد به خاطر گوش دادن و به سرعت انجام دادن آنچه که از او خواسته بودید او را تشویق کنید.

۲. با صدای آرام و قاطع صحبت کنید. اگر همیشه وقتی از کودکستان میخواهید کاری انجام دهد، با صدایی خشونت آمیز صحبت کنید و یا لحن صدای خود را بالا ببرید، او میآموزد که با شما مخالفت کند تا زمانی که شما آهنگ صدایتان را به حداکثر خود برسانید. اگر متوجه شدید صدایتان بلندتر میشود، مکث کنید، نفس عمیقی بکشید، دوباره تماس چشمی برقرار کنید و با آرامی و به طور واضح صحبت کنید، بگویید: «اندی (با مکثی طولانی بین کلمات، تماس چشمی)، من …… میخواهم …. که …… الآن ….. لباسها را ….. جمع کنی .. و همین ….. الآن … آنها را ….. درون ….. سبد ….. بگذاری.» توجه کنید که در پایان گفتهی خود «نقطه» بگذارید.

۳. از توضیحات و اظهارات سؤالی بپرهیزید.

اگر به کودک خود بگویید، «نظرت دربارهی جمع کردن لباسهایت چیه ؟ » متعجب نشوید اگر پاسخ دهد، «الان نه!» و یا اگر بگویید: «بیا الآن ظرفها را بشوییم، این راه را برایش باز گذاشتهاید که بگوید «الآن نه!». وقتی هیچ سؤالی در ذهنتان راجع به اینکه میخواهید کودکتان چه کاری انجام دهد نباشد، از بیانات قطعی استفاده کنید و به او بگویید دقیقا میخواهید چه کاری، کی، کجاو چگونه آن را انجام دهد.

۴. آن را ساده نگه دارید.

از کلماتی که کودکتان نمی فهمد استفاده نکنید. سعی کنید ساده و آرام صحبت کنید. زیاد حرف نزنید. با دستورالعملهای طولانی و توضیحات مفصل، ممکن است کودک علاقه خود را از دست بدهد یا فراموش کند در شروع چه گفتید. بچه های کوچکتر و خردسال، توانایی محدودی برای به خاطر آوردن جمله های طولانی و اطلاعات کلامی را دارند. ارتباطات کلامی کوتاه و ساده با پیامدهای طبیعی، به طور یقین در مقایسه با یک صحبت طولانی قابل فهم تر خواهد بود و زودتر به خاطر سپرده میشود. به جای پرداختن به مسئولیتها، معنی یک دلار و تورم جهانی، به کودک انتخاب آشکار و واضح بدهید: «یا الآن دوچرخه ات یک گوشه میگذاری، یا برای یک هفته اجازه نداری از آن استفاده کنی».

۵. به او بگویید چگونه فکر می کنید.

به جای اینکه به طور مستقیم کودک را سرزنش کنید، بگویید نسبت به عملکرد و گرایشهایش چگونه فکر می کنید. برای مثال، «وقتی حمام را کثیف گذاشتی تا من تمیز کنم، واقعأ مرا عصبانی کردی.» یا «وقتی به موقع خانه نیامدی، ترسیدم که گم شده باشی». اگر شما جملهی خود را با «من» به جای «تو» شروع کنید می توانید از انتقاد سرزنش یا حمله بردن به کودک بپرهیزید در حالی که همچنان احساس خود را به طور کاملا مؤثر بیان می کنید.

No votes yet.
Please wait...
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *