#


چگونه با افسردگی مقابله کنیم؟

3 سپتامبر 2018 بدون نظر 1391 بازدید

چگونه با افسردگی مقابله کنیم؟

شناسایی و برخورد با افسردگی

اشکال خفیف افسردگی در حد یک سرماخوردگی دستگاه عصبی انسان است ولی برای مثال براساس اولین مطالعه بار جهانی بیماری (GBD)، در سراسر دنیا هرسال اشكال شدید افسردگی عامل بیش از ۵۰ میلیون سال زندگی تطبیق یافته با ناتوانی (YLD6) است.

افسردگی پدیده ای پیوسته بوده و به اشکال مختلفی از حالات غمگینی تظاهر می یابد. این بیماری روانی یک اختلال واقعی بیوشیمیایی – روانی است که در ایجاد نشانه های بالینی آن واکنش های بیوشیمیایی، عاطفی، شناختی و روابط بین فردی نقش دارند. برای درمان موفقیت آمیز این حالت روانی باید به تمام این ابعاد توجه شود. رهبران اقتصادی جامعه باید بدانند که نشانه ها و اختلالات افسردگی باعث کاهش میلیاردها دلار از تولید ناخالص ملی به دلیل غیبت از کار روزانه و یا هفتگی مدیران و عوامل تولید در واحدهای اقتصادی کشور می گردد و اشکال خفیف تر افسردگی نیز به کیفیت و کمیت تولید زیان می رساند.

هر فردی بعد از فوت و یا از دست دادن عزیزی برای مدتی غمگین، بدون انگیزه، ناتوان از انجام وظایف و آشفته خواهد بود. اغلب افراد قادر به ادامه مسوولیت ها و فعالیت های خود، اگرچه با آهنگی آرام تر و احساسی سنگین تر خواهند بود. این گروه از افراد بعد از مدتی می توانند به زندگی عادی خود ادامه داده و انگیزه قبلی خود را برای کار و ادامه حیات به دست آورند. ولی عده ای هم قادر به برگشت به وضع عادی خود نیستند.

عوامل خطر افسردگی: کارشناسان روانی در مورد عوامل خطر افسردگی توافق دارند. در اینجا ۶ گروه از عوامل مهم ایجاد افسردگی به شرح زیر بیان شده است:

  • سابقه ابتلا به افسردگی نزد افراد درجه یک فامیل (یکی از والدین، پدر و یا مادر بزرگ و یا خواهرها و برادرها)؛
  • آسیب ها و یا فشارهای شدید روانی مثل مرگ و یا از دست دادن یکی از نزدیکان، مشکلات زناشویی، از دست دادن شغل، بیماریها و حوادث خانوادگی و یا اجتماعی؛
  • اعتقاد فرد به این که ناتوان، بی پناه (قربانی)، بی یاور، ناهمگون با دیگران و بی ارزش است؛
  • زن بودن (بدون مشخص بودن دلیل آن از عوامل خطر مهم است)؛
  • فقر و یا ناتوانی اجتماعی؛
  • ابتلای به بیماری شدید جسمی از نوعی که ممکن است بر واکنش های شیمیایی مغز اثر گذارد.

نشانه های بالینی افسردگی:

  • خلق و خون غمگینی، بی جرأتی، تحریک پذیری، عدم توجه به علاقمندی های و قبلی، تسلیم شدن، ناامیدی، گریه، داشتن ظاهری آشفته.
  • فیزیولوژی: کاهش انرژی و اشتها، آرام شدن حرکات.
  • مشکلات خواب: مشکل در به خواب رفتن، بیدار شدن مکرر در طول شب، خیلی زود از خواب بیدار شدن، خسته از خواب بیدار شدن و احساس خستگی شدید بعد از مدت زمان معمولی خواب و یا برعکس یعنی خواب طولانی (۱۰ ساعت و بیشتر)، به سختی خود را بیدار نگاه داشتن، احساس خستگی مزمن.
  • شناختی: اشکال در تمرکز، گندی در تصمیم گیری، وظایف خود را به زحمت تمام کردن، داشتن این احساس که هیچ کاری درست از آب در نمی آید، افزایش اشتباهات به هنگام کار.
  • تفکر درباره مرگ: بیشتر به افراد فامیل و دوستانی که فوت کرده اند. فکر کردن، فکر کردن به پدیده مرگ به عنوان یک راه گریز.
  • اجتماعی: افزایش دیدگاه های منفی، وابسته شدن، بی یاور شدن، حساسیت پیدا کردن به انتقاد، داشتن احساس این که دیگران مرا دوست ندارند، تنهایی، شکایت و بحث بیشتری کردن، ممکن است بسیاری از افراد به الکل پناه ببرند.
  • نشانه های دیگری که همراه افسردگی ممکن است دیده شود: شاید ۷۰درصد از موارد حمله های افسردگی توأم با علامت هیجانی باشد این تخمین در فرهنگ های مختلف یکسان نیست. این حالت هیجانی به صورت بی قراری، ناآرامی، قدم زدن، ترس، کوتاه شدن زمان توجه، نگرانی و دلهره و بی قراری بیشتر تظاهر می یابد.

شیوع افسردگی:

انتظار می رود که بین ۲۰ تا ۴۰ درصد از مراجعین به پزشکان و مراکز بهداشتی، علاوه بر مشکل جسمی که آنها را به درمانگاه آورده است به نوعی از افسردگی نیز مبتلا باشند. فیزیولوژی افسردگی به طریقی اسست که طاقت جسمی را کاهش داده و در نتیجه تظاهرات و نشانه های بیماری های دیگر بیشتر شده، تحمل درد کمتر می شود، به طوری که این حالت روانی در شدت بروز اغلب تغییرات فیزیولوژیکی بدن مؤثر است. شاید نمای شیوع افسردگی در جامعه به اندازهای نباشد که در رابطه پزشک و بیمار مشخص می شود، ولی در بسیاری از مواقع در مجموع، بیشتر از آن است. پزشکان، بسیاری از نشانه های افسردگی را تشخیص نمیدهند. در حقیقت آنها با وقف تمام نیرو و منابع، برای رسیدگی به سایر بیماریها و آسیب های فرصت و منبعی برای بررسی به این مشکلات ندارند بنابراین باید کاری کرد که:

  • پزشکان و سایر ارایه دهندگان خدمات بهداشتی با اشکال مختلف افسردگی و شیوع کلی و بار آن بر جامعه آشنا شوند.
  • تعیین شود که آیا وجود افسردگی در یک بیمار و یا افراد خانواده او می تواند دخالتی در درمان بیماری دیگر او بنماید (برای مثال آیا ممکن است مادر مبتلا به افسردگی نتواند نظارت کافی بر کودک داشته باشد و در نتیجه کودک أو داروهای تجویز شده را به طور منظم مصرف نکند؟).
  • بیماران مبتلا به افسردگی شدید و گاه کشنده، دقیق تر شناسایی شده و حمایت اجتماعی برای درمان آنها فراهم شود نشانه های بالینی و اجتماعی افسردگی شدید وقتی مشخص می شود که در کارهای عادی، فعالیت های خانوادگی، کارهای روزانه و ارتباط فرد بیمار با دیگران اختلال ایجاد شود؛ نشانه های بیماری برای یکی دو هفته ادامه یابد و با کاهش نیابد؛ بیمار نسبت به خود و یا دیگران رفتار پرخاشگرانه ای پیدا کند.

پیشگیری ثانویه هم زمان با درمان سریع بیماری: باعث خوشحالی است که افسردگی درمان پذیر بوده و در بعضی از مواقع قابل پیشگیری است. ولی از سوی دیگر متاسفانه باید گفت که حتی در کشورهای صنعتی تنها حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد از مبتلایان به افسردگی به طور مستقیم به دنبال درمان بیماری خود هستند و این نسبت در مناطق روستایی، فقیر نشین و مناطق در حال توسعه، بسیار کمتر است. اما باید دانست که حدود ۸۰ درصد بیمارانی که تحت یک رژیم درمانی صحیحی قرار می گیرند برای همیشه بهبود می یابند.

  • درمان دارویی و غیر دارویی، بسیاری از داروهای ضد افسردگی را می توان با تجویز پزشک تهیه نمود. چون هریک از داروها از مسیرهای بیوشیمیایی مختلف تأثیر می کنند اگر یک گروه از این داروها به درمان بیماری کمکی نکند احتمال دارد دارویی از گروه دیگر مؤثر واقع شود. معمولا جدیدترین داروها بسیار گران قیمت است. داروهای قدیمی تر را می توان با هزینه های بسیار کمتری تهیه و توزیع نمود. این داروها نیز مؤثر بوده و شاید برای بعضی از بیماران در حد داروهای جدید تأثیر داشته باشند. روش های بسیار ساده دیگری برای مقابله و پیشگیری از افسردگی وجود دارد. این شیوه های درمانی را می توان در گروهی از بیماران به اجرا گذاشت.
  • ورزش: ورزش روزانه برای یک ساعت یا بیشتر در چند جلسه و با چند در ساعت نتیجه بهتری دارد. ورزش مقدار اندروفین و سایر ترشحات عصبی که خاصیت ضدافسردگی دارند را تغییر می دهد. در بسیاری از بیمارستان های روانی، بیمارانی را که مبتلا به افسردگی بوده و تغذیه کافی دارند، به پیاده روی و سایر فعالیت های بدنی تشویق می کنند. مقدار کمی ورزش و یا راه رفتن های طولانی باعث بالا رفتن آدرنالین میشود ولی حتی راه رفتن های چند کیلومتری کوتاه روزانه نیز، به شهادت سالمندان، شادی آفرین و زایل کننده غم است.
  • طولانی بودن روزها: در مناطق معتدل دو قطب کره زمین، روزهای تابستان و شب های زمستان بلندتر است. هر اندازه که انسان بیشتر در تاریکی باشد تغییرات شیمیایی مغز بیشتر شده و خطر ابتلای به افسردگی افزایش می یابد. این پدیده اختلال افسردگی فصلی نامیده می شود. مراکزی که این نوع افسردگی ها را درمان می کنند، به خصوص در کشورهای شمال اروپا و کانادا از بیمار ساعت ها در اطاق های نورانی نگهداری می کنند. علاوه بر این، این نوع مراکز درمانی ورزش روزانه را نیز به رژیم درمانی خود افزوده اند. این تجربه مراکز درمانی سبب گشته که بسیاری از کارخانه ها و ادارات در مناطق شمالی تر کره زمین، محیط کار را با استفاده از مقدار کافی چراغ، به منظور پیشگیری از افسردگی کارکنان، نورانی تر بکنند (نتیجه مطالعات بالینی در این زمینه می تواند تأثیر این روش پیشگیری را با توجه به شدت نور، طول موج، مدت زمان و نکات ایمنی آن روشن کند).
  • بازسازی تفکر فرد در مورد خودش برای درمان افسردگی از روش شناخت درمانی استفاده می شود. در تعدادی مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی با انتخاب تصادفی، درمان دارویی و شناختی، به طور مستقل و توأم با هم، با استفاده از گروه شاهد که تحت هیچ یک از این روش های درمانی نبوده اند، بررسی و مقایسه شده است. هر دو روش درمانی نتیجه تقریبا یکسانی داشته است به این ترتیب که درمان با این روش ها بهتر از درمان نشدن بوده و درمان توأم با هر دو روش نیز به مقدار جزیی بهتر از درمان مستقل از هر یک از دو روش دارویی و شناختی بوده است. در بعضی از مطالعات دوام روش شناخت درمانی بیشتر از درمان دارویی بوده است.

شناخت درمانی بر این فرض بنا شده که اغلب واکنش های افسردگی نتیجه شیوه تفکر افراد در مورد مشکلات و خودشان می باشد. وقتی درمان کننده موفق شود که تفکر بیمار را در مورد شکست، از دست دادن، بی یاوری و تواناییهای شخصی اش عوض کند نشانه های افسردگی کاهش پیدا کرده و بیمار درک خواهد کرد که در آینده چگونه با فشار وقایع و یا تأسف آنچه که از دست داده مقابله کند. کسانی که از روش شناختی برای درمان افسردگی استفاده می کنند متوجه شده اند که بیماران معمولا خود را در سه زمینه مختلف سرزنش می کنند: هیچ کاری و هیچ چیزی در زندگی آنها درست نیست؛ آنها قابل سرزنش هستند (احساس گناه می کنند، انتقاد از خود دارند، بی فایده هستند)؛ کارها بهتر نخواهد شد (احساس این که در آینده هم آرامش نخواهند داشت، احساس بی پناهی دارند، ناامید هستند).

به زبان ساده، هدف درمان، معکوس نمودن تمام این پیش فرض های بیماران است. برای پیشگیری از افسردگی نوجوانان می توان از این روش استفاده کرده و از طریق بحث و صحبت آموزش های لازم را به آنها ارایه نمود، به عنوان مثال: «در زندگی چیزهای بسیار خوب دیگری باقیمانده و شما نیز توانایی های بیشتری دارید؛ مشکلات به دلایل متعددی پیش می آید، و خود انسان دلیل بروز تمام وقایع پیش آمده نیست. دفعه دیگر بهتر کار خواهم کرد. هنوز من را قبول دارند. خطا خاص انسان است؛ همیشه که امروز نیست. انسان قابل تغییر است و دیگران نیز قابل تغییر هستند. این مشکل نیز برطرف می شود و دیگران نیز به من کمک خواهند کرد.»

ظاهرH رویکردهای دیگری از روش شناخت درمانی در کاهش نشانه های افسردگی و خطر ابتلای به افسردگی های عمده (و افسرگی دو قطبی) مؤثر بوده است. برای مثال کلارک و همکاران در سال ۱۹۹۰، ۱۵۰ دانش آموز دبیرستانی که احتمال ابتلای آنها به افسردگی زیاد بود را با انتخاب تصادفی به دو گروه تقسیم نمودند. افراد یکی از گروه ها بدون درمان و هریک از افراد گروه دیگر در ۱۵ جلسه ۴۵ دقیقه ای تحت درمان خاص قرار گرفتند. هدف از اجرای این و برنامه این بود که به دانش آموزان کمک شود تا بتوانند افکار منفی و تحریک کننده ایجاد افسردگی را شناخته و آنها را دفع نمایند و در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده، توانایی های فردی خود را بالا برده و در فعالیت های مفیدتر و دوست داشتنی تری شرکت کنند. بررسی نتایج این برنامه بعد از یک سال نشان داد که تنها ۱۰ درصد از دانش آموزان گروه دوم نشانه هایی از افسردگی داشته و درمان شده اند در حالی که ۲۹ درصد از گروه درمان نشده مبتلا به شکل بالینی افسردگی شده بودند.

تحلیل نهایی ۴۸ کارآزمایی کنترل شده با انتخاب تصادفی که از کیفیت بالایی نیز برخوردار بودند (با ۷۹۰ بیمار نشان داد که شناخت درمانی افسردگی، به طور بسیار مشخصی، مؤثرتر از عدم درمان به این معنی که بیماران به حال خود گذاشته شوند تا خود به خود بهبود بیابند و یا درمان دارویی به تنهایی، است. چهار مطالعه دیگر نشان داده است که عود بیماری نزد بیمارانی که تنها تحت درمان دارویی قرار گرفته اند، زودتر از آنهایی که تحت شناخت درمانی بدون دارو یا با دارو بوده اند، اتفاق افتاده است.

بررسی نتیجه ۴ کارآزمایی بالینی کنترل شده دیگری که در یک درمانگاه خدمات بهداشتی اولیه در بریتانیا صورت گرفته نیز نتایج مشابهی را نشان داده است. استفاده از شیوه های مختلف شناخت درمانی، شامل رفتار درمانی، درمان خانوادگی و درمان های غیر مستقیم نتایج ثمربخشی داشته اند. در درمان افسردگی، مانند درمان تمام بیماری های دیگر، پاسخ فردی بیماران به روش های مختلف درمانی متفاوت است.

مدت ها است که مشخص شده افسردگی، مانند سایر اختلالات روانی، تغییرات بیولوژیکی مهمی را باعث می شود. مطالعه در زمینه شیمی مغز و روش های جدید بررسی تصورات مغزی به شکلی تعجب آور اطلاعات جدیدی را به همراه کشف داروهای جدید روان درمانی برای درمان اسکیزوفرنی و افسردگی به دست می دهد. متأسفانه تهیه این داروها برای دهها میلیونها بیمار روانی نیازمند در سراسر دنیا به دلیل گرانی قیمت شان عملی نیست. به هر حال، در صورتی که بیمار از نظر بالینی نیاز به دارو داشته و از نظر اقتصادی نیز تهیه آن عملی باشد، به خصوص وقتی نظارت دقیق پزشکی نیز وجود دارد، باید درمان دارویی را مورد توجه قرار داد. در بسیاری از مواقع ممکن است بهترین روش درمان تجویز دارو توأم با مشورت با بیمار باشد.

پیش بینی می شود که تا سال ۲۰۲۰ افسردگی مهم ترین دلیل ناتوانی مردم باشد. در اینجا این مبحث را با شرح خلاصه ای از چهار نکته کاملا مشخص در زمینه معمای افسردگی خاتمه می دهیم.

  • شیمی مغز انتقال دهنده های نورونی مثل اندروفین ها و آمینها از مواد شیمیایی الى هستند که عدم تعادل آنها ممکن است به ایجاد و یا شدت بخشیدن به افسردگی منجر شود. داروهای ضد افسردگی با روش های متفاوتی به برقراری تعادل این دستگاه کمک می کنند، خصوصیات رفتاری انسان نیز می تواند این عدم تعادل شیمیایی را اصلاح کند. دارو و رفتار، هر دو، می توانند بر افسردگی های ناشی از عدم تعادل مواد آلی شیمیایی مغز و یا فشارهای روانی – اجتماعی تاثیر گذار باشند.
  • روابط شخصی، مدت ها است که ثابت شده داشتن یک هم دل و هم زبان که بتوان مشکلات خود را با او در میان گذاشت، کسی که انسان را قبول داشته و او را تشویق و تمجید کند، کسی که بتواند منشاء تفكراتی جدید و یا کمک های عملی باشد، هم وسیله مناسبی برای پیشگیری از هجوم افکار ایجادگر افسردگی بوده و هم درمان مناسبی برای مواقع هجوم حمله های افسردگی است. برای کسب این هدف باید به دنبال ایجاد حمایت های اجتماعی باشیم. پیش از این، خانواده ها و همسایه ها تکیه گاه انسان ها بودند. برقراری روابط شخصی با دیگران وسیله ای است که خانواده های اجتماعات، گروه های مذهبی و غیره می توانند از آن طریق از ابتلای به افسردگی، تشویش و سایر مشکلات ساده تر عصبی – روانی جلوگیری کرده و حتی آنها را درمان : کنند.
  • شوک ها و یا فشارهای روانی افرادی که تحت تأثیر فشارهای روانی بسیار شدید قرار گرفته و یا از دست رفته ای دارند در معرض خطر ابتلای به افسردگی که برای ۹ تا ۱۲ ماه تا بعد از بروز واقعه ادامه خواهد داشت، خواهند بود. ظاهرا حمایت های اجتماعی و تماس مکرر با سایر افراد می تواند در پیشگیری از بروز بیماری افسردگی مؤثر باشد.
  • تنهایی و متمایز بینی خود در این دنیای در حال تغییر: در این دوران مهاجرت ها، کمبود شغل در حول و حوش محل زندگی خانوادگی، بحرانهای شکست ها و طلاق ها که ترس و وحشت بر جوامع غالب است، روش های جدیدتری برای حمایت اجتماعی مردم و جامعه مورد نیاز است. به عنوان مثال گروه های داوطلب، مددکاران و یا تجمعات مذهبی ممکن است قادر به ارایه کمک های مفیدی در این زمینه ها باشند. این نکته کاملا روشن است که فن آوری بسیار پیشرفته امروزی قادر به حل مشکل جهانگیر همه گیری تنهایی انسان نیست. در حقیقت بعضی از اشکال فن آوری موجود مثل تلویزیون، دسترسی به اینترنت و حتی تمایل فرد به استفاده بیشتر از این نوع فن آوری ها به منظور حل مشکلات سلامت و ایمنی، این همه گیری را شدت بیشتری بخشیده است. برقراری ارتباط رو در رو، دست در دست و قلب با قلب می تواند شروع خوبی برای چنین درمانی باشد. ارایه دهندگان خدمات بهداشتی و فعالان عرصه جامعه ایمن ممکن است بتوانند به ارتقای چنین تعاملاتی در بین افراد عادی جامعه کمک کنند.
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *