هنرمندانی که توسط والدین شان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند

شکنجه دادن ستاره ها توسط والدین شان

شماری از مردم گمان می کنند که ستاره ها در تمام حوزه های زندگی خود افرادی موفق و شاد می باشند که هیچ سختی و مشکلی را در زندگی فردی خود ندارند، ولی ممکن است برای تان جالب باشد که بدانید تعدادی از آن ها ارتباط مناسبی با خانواده های خود ندارند و در زمان کودکی مشکلات زیادی را تحمل نموده اند. قصد داریم در این مطلب به تعدادی از هنرمندانی که در زمان کودکی مشکلات زیادی داشته اند و توسط پدر و یا مادران خود مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند، اشاره کنیم.

تام کروز به دست پدرش مورد آزار و اذیت قرار می گرفت

پیش از آن که تام کروز ستاره ای معروف شود، در کنار مادر، خواهر و پدرش در کشور کانادا و در فقر زندگی می کرد. وی داستان زندگی با پدرش را تجربه ای تلخ و وحشتناک قلمداد می کند. «وی فردی بود که من در کنار او احساس خطر می کردم. در اصل هیچ امنیتی در خانه ام نداشتم. تصورش را کنید که در خانه خودت با ترس و اضطراب زندگی کنی!» ماجرای تلخ زندگی وی تا وقتی که مادرش از پدرش جدا شود، همین طور ادامه داشت. بعد از آن زمان آن ها به آمریکا رفتند و تام کروز بالاخره توانست کمی در آرامش زندگی کند و به دنبال حرفه مورد علاقه خود، یعنی بازیگری، برود.

پدر و مادر اپرا وینفری بعد از تولد، وی را رها کردند

دو دهه نخست زندگی اپرا وینفری بدترین خاطرات سال های زندگی را برای او رقم زده است. وقتی که وی متولد شد، نه پدر و نه مادرش او را قبول نمی کردند. در اصل آن ها در آن دوره با یکدیگر مشکل داشتند و از هم طلاق گرفته بودند، به همین خاطر وی را پیش مادر بزرگش در مزرعه ای فرستادند. آیا اپرا وینفری دلیلی برای عشق و علاقه به پدر و مادر خود داشت؟ هر چند مادر بزرگش هم رفتار مناسبی با او نداشت و سر موضوعات گوناگون مثل این که چرا با شیر آب بازی می کند یا لباس هایش را زود به تن نمی کند، سر وی داد و فریاد می زد.

وی حتی یک بار مورد تجاوز هم قرار گرفت و باردار شد ولی فرزندش دو هفته بعد از به دنیا آمدن فوت کرد. بعد از آن دوره مجبور شد که با پدرش زندگی کند و به دنبال آن سختی های فراوانی را تحمل کند.

 درو بریمور پدری دائم الخمر بود

پدر درو بریمور، جان باریمور، در دوره خودش هنرمندی شناخته شده بود ولی در کنار آن فردی دائم الخمر بود که به دفعات مادرش را مورد اذیت و آزار فیزیکی قرار می داد. وی بعد از شکنجه های زیادی که سر خانواده اش آورد، بازداشت و به زندان منتقل شد. بعد از این که پدر و مادر درو بریمور از یکدیگر جدا شدند، وی با مادرش زندگی می کرد، ولی مادرش هم مسیر پدرش را در پیش گرفت و هر روز الکل و مواد مخدر مصرف می کرد.

حتی به درو که در آن دوره فقط دوازده سال داشت هم این اجازه را می داد تا او را همراهی کند. ولی خوشبختانه درو خیلی سریع متوجه شد که این راهی نیست که او همیشه در آرزوی رسیدن به آن بود، در نتیجه در سن چهارده سالگی به صورت کامل دور پدر و مادرش را خط کشید و زندگی مجردی خود را شروع کرد.

خشونت پدر کریستینا آگیلرا، کودکی وی را خراب کرد

پدر کریستینا آگیلرا یک نظامی بود که زندگی کردن را برای خانواده اش تلخ کرده بود. وی خیلی خشن و وحشی، مخصوصاً با کریستینا و مادرش، رفتار می کرد. او عنوان کرده است: «من ناظر صحنه های خیلی بدی بودم. همواره دعوا، درگیری، کتک کاری… من در خانه خودم هم هیچ گونه امنیتی نداشتم و این یکی از بدترین حس های دنیاست.» به طور مثال یک روز مادر کریستینا به منزل بر می گردد و دخترش را غرق خون مشاهده می کند. وقتی که علت آن را از او سوال می کند، وی در پاسخ به این سوال گفت: «پدر می خواسته چرت بزند ولی من کمی سر و صدا کردم.» بعد از این جریانات پدر و مادر کریستینا از یکدیگر جدا شدند و کریستینا هم برای فرار از این شرایط بد، به موسیقی روی آورد. از آن دوره تا به امروز وی با پدرش هیچ ارتباطی نداشته است.

پدر خوانده بیل کلینتون او را مورد اذیت و آزار قرار می داد

رئیس جمهور اسبق آمریکا، بیل کلینتون، همراه با مادر و پدرخوانده اش زندگی می کرد. در سن پانزده سالگی نام پدر خوانده اش را بر رروی او گذاشتند ولی هیچ وقت رابطه درستی با وی برقرار نکرد، علت آن هم آزار و اذیت هایی بود که وی به مادر و برادرش و حتی خود او رسانده بود. وی همواره اعلام می کند: «پدر خوانده ام همیششه دائم الخمر بود که خانواده ام را هم به صورت فیزیکی و هم لفظی اذیت می کرد. هر چند وی از رفتار مادرش هم رضایت کامل را نداشت و به دفعات اعتراف نموده که مادرش از سن چهار سالگی بدترین رفتار ممکن را با او داشته است.

مریلین مونرو مادری با اختلالات روانی داشت

پیش از این که مریلین مونرو به یک ستاره تبدیل شود، در کنار مادرش زندگی می کرد. مادر وی نه تنها شرایط مالی خوبی نداشت بلکه از اختلالات روانی هم رنج می برد. بعد از این که پزشکان تشخیص دادند که وی به اسکیزوفرنیا مبتلا شده است، او را به بیمارستان انتقال دادند. در آن دوره مرلین فقط هفت سال داشت. در این موقعیت وی حتی قادر نبود پیش اقوام خودش بماند چون همه وی را مورد آزار و اذیت قرار می دادند. در نتیجه، او با یکی از همسایه های خود در سن شانزده سالگی ازدواج نمود و خودش را از شر خانواده ای که هیچ وقت به درستی نداشت، رها کرد.

عموی تری هچر از کودکی او را اذیت می کرد

تری هچر به خوبی موفق شد تا در دنیای سینما و تلویزیون خودش را نشان دهد. وی همه ی تلاش و انرژی خود را در طول این چند سال گذاشت تا زندگی آرام و شادی برای خود بسازد، علت آن هم سختی هایی بود که در زمان گذشته کشیده بود. هر چند به ظاهر وی در خانواده ای خوشبخت و قابل قبول زندگی می کرد که او را به بهترین مدارس و کالج فرستاده بودد ولی واقعیت زندگی وی چیز دیگری را نشان می داد. او از سن پنج سالگی مورد آزار و اذیت عموی خود قرار گرفت. وقتی که در رابطه با این موضوع از تری سوال پرسیدند، در پاسخ گفت: «اشتباه از خود من بود. وقتی که عموی خودم به من تجاوز کرد، من به علت این که آبرویم نرود موضوع را به کسی نگفتم و ساکت ماندم و این جریان سال ها گریبانم را گرفت.»

هلی بری توسط پدرش مدام تهدید می شد

هلی بری در هالیوود به عنوان یک زن توانمند معروف است. وی مدام در خصوص حقوق زنان صحبت می کند و مردان را به رفتاری عادلانه و درست با آن ها تشویق می کند، دلیل این کار هم سختی هایی می باشد که خودش در زمان کودکی کشیده است. در اصل مادر وی قربانی خشونت پدرش شد. هر چند وی خودش سختی های زیادی را تحمل نمود ولی چیزی که برای وی عذاب آورتر بود، صحنه هایی بود که پدرش مادرش را کتک می زد.

وی زمانی را که پدرش مادرش را از پله ها به پایین پرتاب کرد و با یک وسیله بر سرش کوبید، را هیچ وقت فراموش نمی کند. هلی بری از سن چهار سالگی به دفعات شاهد این جریانات تلخ بود تا در نتیجه پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و دیگر هیچ وقت به سراغ پدرش نرفت. وی به قدری از پدرش متنفر است که حتی خبر ندارد او در حال حاضر زنده است یا نه!

تایلر پری حمله های وحشیانه پدرش به او را هیچ وقت از یاد نمی برد

تایلر پری هم اکنون یکی از موفق ترین هنرمندان دنیا می باشد ولی او این موفقیت را راحت کسب نکرده است. پدرش مردی بود که به دفعات زیاد او را کتک می زد. وی در این رابطه گفته است: «وقتی که پدرم به خانه بر می گشت، مست بود. وی بدون هیچ دلیلی مرا در اتاق زندانی می کرد و بدترین شکنجه ها را سر من می آورد. وی حتی به دوستانش هم می گفت که مرا اذیت کنند. من در آن دوره هیچ وقت تصور نمی کردم که بتوانم زنده بمانم و به این سنی که اکنون دارم، برسم.»